چهارشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۴
لبخند «عمران» بر دیوار كتابخانه «گلار» نقش بست

کتابخانه روستای گلار شهرستان اوز به یاد نوجوان عضو باشگاه کتابخوانی «خاول گلار» ساخته می‌شود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در فارس، «عمران صالحی» از نوجوانان فعال باشگاه‌های كتابخوانی «بوسار» و «خاول گلار» بود كه به تسهیلگری پروین صالحی فعالیت‌های متنوعی را با همكاری خانواده‌ها در این روستای بدون كتابخانه انجام می‌داد؛ البته مادران هم نقش بسیار مهمی در این راستا داشتند. اما خبر تلخ حادثه ناگوار تصادف و درگذشت او شوك زیادی به خانواده و دوستان و همراهان و آنهایی كه عمران را می‌شناختند، وارد كرد.
 
در پیوند با این رویداد، فروغ هاشمی، رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان اوز در گفت‌وگو با خبرنگار ایبنا، گفت: در برنامه روز هوای پاک انجمن «تاگاره» كه عمران همراهمان بود، شورا وعده داده زمین برای ساخت کتابخانه روستای گلار در نظر می‌گیرد اما فكرش را نمی‌كردیم كه عمران برود. از دست دادن می‌تواند بدترین اتفاق در زندگی هر کسی باشد، اما مشیت و تقدیر الهی بر این بود.
 
وی ادامه داد: داغ تلخ است اما تصمیم ماندگار خانواده و اهالی گلار برای زنده‌ نگهداشتن نام و یاد نوجوان از دست رفته و تسکینِ نبودِ «عمران»، انتخاب ساخت كتابخانه‌ای به یادگار نامش بود تا مادرش به سهم مادرانه خود و خیرین روستا زمینه را برای خواندن و دانایی «عمران‌»های دیگر آماده كنند؛ اقدامی که نه تنها تحسین‌برانگیز است، بلكه فرهنگ‌سازی است برای نیك‌اندیشان و خیّرین كه یادگار ماندن خیر و نام‌ها را به نیازهای منطقه رقم بزنند.

رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان اوز اضافه کرد: عمران رفت اما با ساخت این كتابخانه و حضور و اشتیاق كودكان و نوجوانان و بزرگسالان و فعالیت های فرهنگی وهنری در مكانی كه متعلق به خودشان است و دیگر نیازی به پهن كردن فرش روی كوچه و خیابان برای كتابخوانی نیست؛ لبخند همیشگی عمران همراه دوستانش است و یادگار دیوار كتابخانه روستا خواهد ماند.
 
به گفته هاشمی، امروز سه شنبه ٧ بهمن‌ماه 1399 وقتی رییس شورای اسلامی روستای گلار، تصویر را ارسال كرد و خبر از ادامه ساخت این كتابخانه داد كه به‌دلیل شیوع ویروس كرونا وقفه‌ای در آن ایجاد شده بود، برای شادی روح عمران دعا كردم و یاد این شعر عزت‌الله الوندی افتادم از كتاب «بچه‌ها دلم برایتان تنگ می‌شود» كه بچه‌های روستا قبلا هم خوانده بودند:
 
آفتاب ساکت و خجول
روی شاخه‌های خیس پشت پنجره
سرخ می‌شود...
روی تخته سیاه جمله‌ای نوشته است
با گچ سفید و سرخ: بچه‌ها! تسلیت!
اشک توی چشم‌های بچه‌ها
حلقه بسته است!
 
وی ادامه داد: می‌دانم بچه‌ها دلشان برای عمران تنگ می‌شود اما عمران و مجموعه‌اش زنده است و میزبان مردم روستا و دوستانش.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها