به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، "سید عبدالله انوار" مصحح نسخ خطی و عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: سند آن چیزی است که از علم به آن، علم به چیز دیگری حاصل شود و نشان دهد که این سند مربوط به چه کسی و یا چه دورهای است.
وی در ادامه افزود: سند به دو دسته تقسیم میشود یا سند نوشتاری است و شامل اسنادی است که در تحقق آن نگارش به کار رفته است و یا سند غیر نوشتاری است و شامل سندهای باستانشناسی است که قسمتها و مكانهايي را نشان میدهد كه از آن استفاده تاریخی میکنند.
این مصحح نسخ خطی خاطرنشان کرد: باید از اسناد تاریخی، نگارشی و کتبی برای بیان تاریخ تهران قديم استفاده کنیم و باید بفهمیم که یک سند چه خصوصیاتی دارد و صورت سند با آن چیزی که بیان میکنیم تطبیق داشته باشد.
"انوار" به واژه تهران و نگارش آن اشاره کرد و گفت: نگارش شهر تهران بین ارباب معرفت اختلاف است و بعضی آن را با "تاء منقوط"، یعنی تهران مینویسند و بعضی دیگر با "طاء مؤلََف"، یعنی طهران مینویسند، ولی برحسب واژهشناسی انسب آن است که با "تاء منقوط"، یعنی تهران نوشته شود.
وی در ادامه به یادداشتهای شیخ محمدخان قزوینی در باب نگارش شهر تهران اشاره کرد و افزود: شیخ محمدخان قزوینی میگوید: مثل آن است حرف "طاء" یا نزدیک به حرف"طاء" در زبان فارسی وجود داشته و اسمایی چون"طالش" و "طالقان" بهترین اماره برای وجود آن است، لذا نگارش طهران با طاء مؤلف خروج از اصل زبان نیست.
"انوار" با اشاره به سخنان کسروی اضافه کرد: مرحوم احمد کسروی در "کاروند" میگوید: چون تهران منطقه گرمسیری است و کلماتی چون تهرام و گهرام و جهرم و گهران دال بر مناطق گرمسیریاند، چنان که شمیران و شمیرام و شمیرم و سمیرم و سمران دال بر مناطق سردسیری است، لذا تهران به واسطه گرمسیری بودنش باید با تای منقوط نگارش شود.
مترجم "شرح اشارات خواجه نصیر" خاطرنشان کرد: در زبان فارسی "ته" و "تاب" و"تب" دال بر گرمی و "سم" و "شم" دلالت بر سردی و سرما میکنند و "ران" پسوند مبین مکان است، لذا تهران که از اضافت "ته" با "ران" حاصل میشود دلالت بر مکان گرم و "شمران" و "شمیران" دلالت بر منطقه سرد مینمایند. بدین ترتیب، تهران باید بر اثر گرمسیری بودن منطقهاش با تاء منقوط، یعنی تهران نگاشته شود.
وی افزود: در "مرآت البلدان" نقل قولی از اعتضادالسلطنه است که میگوید چون تهرانیهای قدیم در زیر زمین زندگی میکردند و زیر زمین"ته" نام دارد، لذا تهران در اصل تهران(ته+ران) بوده و بر اثر آن باید تهران نوشته شود. او برای این قول خود از این بیت مولانا دلیل میآورد که مولانا ساکنان ری را خانه در زیر زمین وصف میکند و میگوید:
عاشقان سازیدهاند از چشم بد
خانهها زیر زمین چو شهر ری
این وصف شامل تهران که از مضافات ری است نیز میشود.
وی در ادامه افزود: تهران امروز از کلانترین شهرهای جهان است که از حیث وسعت مکانی شبیه مریض سرطانی شده است که هر روز که بر آن میگذرد بر پنجههای بیمارگونهاش افزونی رخ میدهد و این افزونی کمیت، طبق یک اصل کلی فلسفی، بیشبهه موجب تغییر کیفیت خواهد شد و براثر آن، شهر بهزودی حاکم بر انسان میشود، بهجای آنکه انسان حاکم بر شهر باشد.
مترجم کتاب "شفای بوعلی سینا" یادآور شد: آنچه موجب تعجب است این است که تهران پیش از اسلام به عکسِ "ری"؛ مجاور آن، نامی در اسناد ندارد و در بعد از اسلام هم اگر به اسم آن برمیخوریم، بهصورت لقب، در نام محمدبن احمدبن حمادبن سعید انصاری دولابی تهرانی (224ـ310 ق) در کتب "تراجم احوال" برمیخوریم و یا اگر در فارسنامۀ ابنبلخی نامی از تهران برده میشود بهوقت مقایسۀ انار "کوار" با انار "تهران"(به زمان 510 ق) است.
وی خاطرنشان کرد: در کتب جغرافیایی آن زمانها، تهران بین "قصران" جنوبی و "ری" جای داده میشود و در 599 ق راوندی در "راحةالصدور و آیةالسرور"، در ضمن بیان حوادث در سال 561 ق میگوید: «قزلارسلان از لشکرگاه حرکت فرمود و به بالای تهران فرودآمد». با اینگونه حوادث است که کمکم اسم تهران در زبانها میافتد و تهران، دوران ایلخانیان و تیموریان را میگذراند تا به زمان صفویان میرسد و مورد توجه شاهطهماسب اول صفوی قرار میگیرد و به امر او در اطراف تهران بارویی با یکصدوچهارده برج کشیده میشود و تهران بهصورت شهرکی در میآید، ولی شهرکی که در مسیر بزرگ شدن قرار دارد.
"انوار" در ادامه ابراز داشت: این شهرک، عهد صفوی و زندیه را با معروف شدن بیشتر میگذراند تا وسیله نخستین پادشاه قاجار، آقامحمدخان، تهران به سال 1212 ق پایتخت ایران میشود و تکیه بر جای بزرگان میزند و همه آثار بزرگی در آن مرتبا ظاهر میشود تا به عهد ناصرالدین شاه میرسد که با سال 1284 ق باروی و برجهای طهماسبی خراب میشود و شهر با عرض و طول بیشتر میشود منتها با حفر خندقی به اطراف آن محدوده شهر مشخص میشود.
این مصحح نسخ خطی به دلایل آقامحمدخان قاجار برای انتخاب تهران به عنوان پایتخت اشاره کرد و افزود: دلیل اول نزدیک بودن تهران به مازندران و استرآباد یعنی یورت ایل قاجار تا او هر وقت حاجت به نیروی تازه داشته باشد به آُسانی و فوریت این ایل بتواند نیرو در دسترس شاه گذارد.
وی با اشاره به دلیل دوم اذعان داشت: محصور بودن تهران از سه سو به کوههای بلند که این کوه ها میتوانند مانند بارویی تهران را از حملات دشمنان حفظ کنند. در حقیقت تهران با این کوهها چون قلعهای تا حد زیاد به آن روزها نفوذناپذیر بوده است ولی امروز همین کوه ها از جهت آلودگی هوا بسیار زیان آور است.
"انوار" به دلیل سوم پرداخت و گفت: جلگه تهران با دسترسی به دههای ورامین و شمیران و شهریار از جهت اقتصادی خودکفا به زمان آقامحمدخان بود، مضافا نزدیکی به یورت ایل افشار و خلج و عرب در ساوجبلاغ و ساوه و ورامین تا حدی از جهت نظامی موجب تأمین امور نظامی برای شاه میشد.
وی یادآور شد: این شهر با گذراندن حوادث مشروطیت به دست رضا شاه پهلوی میافتد و او با پر کردن خندق به سال 1309 ش اجازه میدهد که اراضی آن سوی خندق کم کم در حلقوم تهران جای گیرد و بلعیده شود و متأسفانه با این اجازه ضمنی به وسعت شهر و پیدایی اتومبیل و آسانی آمد و شد، تهران مرکزیت بیش از حد مییابد و همین مرکزیت او را دچار سرطان خطرناک میکند.
مصحح نسخ خطی بیان کرد: این سرطان خطرناک به حدی است که پنجههای سرطانی آن در شمال دست به دامان کوه البرز برده و تا ارتفاع بسیار زیادی این کوه را با ماشینهای متعدد تراشیده و به جای آن برج ساخته است و در حد جنوبی از کهریزک و ایوانکی به سوی ساوه و قم خیز برداشته است و در حد غربی این روزها خانههای این شهر بی درو پیکر از هشتگرد در گذشته و رو به سوی قزوین دارد و در حد شرقی عجالتا پنجههای سرطانی آن به آب علی و دماوند خورده و امید است کوه دماوند این پنجه سرطانی را شاید در آنجا متوقف کند و جلوی معده سیری ناپذیر آن را بگیرد و معلوم نیست از این گسترش سرطانی چه سود است؛ ولی آنچه مسلم است همه زیان است.
سیدعبدلله انوار به سال 1303 خورشيدي در تهران زاده شد تحصیلات عالی خود را هم زمان در رشته حقوق و ریاضی پی گرفت و علاوه بر تحصیلات دانشگاهی، علوم حوزوی را نیز تا سطح عالی گذراند و پس از خاتمه خدمت نظام وظیفه به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد و به مدت پنج سال معلم انگلیسی در مدارس متوسطه شد. بعد به اداره نگارش با سمت مترجم انگلیسی و فرانسه انتقال يافت و پس از دو سال متصدی نسخ خطی کتابخانه ملی شد و برای 23 سال، تا دوره بازنشستگی، کارمند کتابخانه ملی بود.
استاد انوار از سال 1338 تا 1350 در مؤسسه لغتنامه دهخدا به تدوین مطالب حرف "خ" پرداخت و تا پایان مطالب این حرف و جلد دهم از حرف "کاف" را در لغتنامه بود و با مرگ مرحوم دکتر معین از لغتنامه کناره گرفت. حاصل کار انوار در کتابخانه ملی تدوین ده جلد فهرست تحلیلی توصیفی همه نسخههاي موجود در کتابخانه ملی بود.
شرح و ترجمه 22 جلد کتاب "شفای بوعلی سینا"، "شرح و ترجمه شرح اشارات خواجه نصیر"، "تعلیقه مفصل بر دانشنامه علایی ابن سینا"، "ترجمه مقاصد الفلاسفه غزالی"، "ترجمه شرح تلویحات شیخ اشراق"، "ترجمه و شرح منطق الملخص امام فخر رازی"، "شرح و تعلیقه دره التاج علامه قطبالدین شیرازی"، "شرح و تعلیقه بر مصنفات بابا افضل کاشی نوش آبادی"، "شرح موسیقی الکبیر فارابی"، "شرح فرائدالاصول شیخ مرتضی انصاری" و "شرح متافیزیک ارسطو" برخی از آثار منتشر شده و آماده چاپ استاد "سید عبدالله انوار" به شمار می رود.
پنجمین نشست از مجموعه سخنرانیهای مشترک بنیاد ایرانشناسی و فرهنگستان زبان و ادب فارسی عصر روز يكشنبه 18 شهريورماه با موضوع "تهران قدیم" برگزار شد.
"سيدعبدالله انوار" در پنجمین نشست مشترک بنیاد ایرانشناسی و فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: اگر تاریخنویسی مستند به سند باشد آن تاریخنویسی سندیت دارد. بیان یک سلسله اطلاعات بدون سند، تاریخنویسی نیست. وی افزود: یک سند معتبر هم باید جنبه صوری داشته باشد و هم جنبه معنوی. بدون در نظر گرفتن این جنبهها نمیتوان به تاریخنویسی مستند دست یافت.
نظر شما