شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۸ - ۱۱:۱۴
کشنده افراسیاب، باید هم ایزدی باشد و هم اهریمنی

يك شاهنامه‌پژوه و اسطوره‌شناس گفت: كسي كه مي‌خواهد افراسياب را بكشد، بايد از نژاد اهريمني هم بهره داشته باشد. اين سرنوشت است. کشنده افراسیاب، یعنی کیخسرو، هم از بدي‌ها بهره دارد هم از خوبي‌ها.\

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، «اگر از انديشه‌هاي ايراني عقب‌تر برويم، به انديشه هند و ايراني مي‌رسيم و از آن كهن‌تر انديشه‌هاي آريايي است. در انديشه آريايي كهن، دو نيروي خير مطلق و شر مطلق داريم. اين دو را خرد مقدس و خرد خبيث مي‌ناميدند. خرد خبيث آفريده هر چيز بد است. بعدها در انديشه هندي ايزد «پرجاپتي» به‌وجود مي‌آيد. همانطور كه زوران با زمان يكي است، پرجاپتي نيز با سال يكي دانسته شده است. در انديشه هندي «اهوراها» و «آسوراها» دو گروه از خدايان بودند.» 

آن چه بازگو شد گوشه‌اي از سخنان سامان فيروزآبادي بود كه در نشست «بنيان اسطوره‌اي حماسه ملي ايران» به كوشش ايران بزرگ در فرهنگسراي رسانه عصر روز پنج‌شنبه (10 دي‌ماه) سخن مي‌گفت. وي به «پايان جهان در اسطوره‌ها» اشاره كرد و افزود: اهوراها فرزندان زروان بودند و آسوراها فرزندان ديو. در اساطير هند، آسوراها و دئوها براي «پرجاپتي» قرباني مي‌كنند. 

وي افزود: در ايران، اهوراها صورت ايزدي پيدا مي‌كنند و ديوها صورت اهريمني. اما در هند اين اتفاق كاملا بر عكس است. چنين رويدادي اين امكان را به ما مي‌دهد تا بفهميم كه آن‌ها دو گروه از خدايان بوده‌اند و در آن زمان مفهوم نيك و بد وجود نداشته است. وقتي به ايران بازمي‌گرديم مي‌بينيم كه اهوراها و ديوها دو گروه از ايزدان است كه هنوز مفهوم خير و شر پيدا نكرده‌اند. اين انديشه متعلق به دوران هندوايراني است. 

اين شاهنامه‌پژوه خاطرنشان كرد: در انديشه‌هاي آريايي يك ايزد دو چهره داريم كه در ايران به آن ايزد «وايو» (ايزد باد) مي‌گفته‌اند. اين ايزد هم ويرانگر است و هم آبادكننده. ايزد «وايو» نسبت به خوشبختي و بدبختي مردم بي‌اعتناست. «وايو» يك ايزد است اما دو چهره دارد؛ مي‌توان او را نخستين صورت فرزند «زروان» دانست. از سويي ديگر نخستين ايزدي كه جهان را از ابتدا شروع مي‌كند و تا انتها مي‌برد، ايزد «وايو» است. 

وي افزود: «وايو» ايزد باد، هوا و مكان است. هم ايزد نفس زندگي و هم ايزد مرگ است. هم مي‌تواند ايجاد باروري كند و هم مي‌تواند در شكل طوفان، همه مظاهر طبيعت را ويران كند. بارزترين ويژگي او هم جنگاوري است. در عين حال يك ايزد بركت بخش نيز به‌شمار مي‌آيد. «وايو» همانند «زروان»، ايزد سرنوشت است. 

فيروزآبادي يادآور شد: در شاهنامه زال و رستم را داريم كه شكلي از اين دو ايزدند. زال پير و سفيدمو به‌دنيا مي‌آيد. درباره مرگ او نيز در شاهنامه سخني به ميان نمي‌آيد. زال ناپيداكرانه است، اما رستم عمر طولاني دارد و كران‌مند است. اين را هم بايد در نظر گرفت كه زال در شاهنامه، جادوگر و خردمند است. اين را از ارتباطش با سيمرغ مي‌فهميم. در هر حال زال و رستم بسيار شبيه به «زروان» و «وايو» هستند. 

وي گفت: اين را هم بايد افزود كه ايزد «وايو» نخستين صورت يك انديشه دوگانه است. اما اين دوگانگي مطلقا مفهوم ارزشي ندارد. بلكه نشان از دوچهرگي او دارد. «زروان» نيز مفهوم جهان يكدست آغازين است. هيچ چيز نبود جز او. او جهان يكدست آغازين بود. در اين انديشه، جهان يك ميان‌پرده كوتاه در ازليت است. پايان جهان با همان ايزد يكدست آغازين تمام خواهد شد. 

اين اسطوره‌پژوه خاطرنشان كرد: «زروان» يك جهان و خرد بي شكل است. كاملا صاف و يكدست است. «وايو» از او جدا مي‌شود، جهان را پيش مي‌برد تا پايان؛ و در پايان دوباره به «زروان» ملحق مي‌شود و آدمي به آن تهی‌گاه ازلي بازمي‌گردد. اين يكي از كهن‌ترين فرم‌هاي انديشه ايراني است. 

وي افزود: اكنون ببينيم كه در حماسه چه اتفاقي مي‌افتد. پيش از آن بايد يادآوري كرد كه اساطير ما مغشوش است و خيلي از صورت‌هاي داستاني آن تغيير يافته‌اند. با پديد آمدن انديشه يكتاپرست و توحيدي زرتشت، ايرانيان انديشه‌هاي اساطيري خود را رها كردند. اما برخلاف اسطوره، حماسه ما بسيار منظم، مدون و زيباست. 

فيروزآبادي يادآور شد: حماسه ايران نظم شگفت‌انگيزي دارد. اما بايد توجه داشته باشيم كه با يك متن متاخر سر و كار داريم. شاهنامه متن هزار ساله‌اي است كه انديشه‌هاي چند هزار ساله را بازتاب مي‌دهد. در حماسه ايران سعي شده است كه انديشه‌هاي كهن، صورتي منطقي بيابند. برخلاف اسطوره، حماسه ما بسيار منظم، مدون و زيباست. 

وي افزود: در هر حال، با كشته شدن سياوش جهان به پايانش نزديك مي‌شود. اكنون زمان آن فرا رسيده است كه افراسياب از بين برود. اين وظيفه بر عهده كيخسرو است. كيخسرو شگفت‌ترين و پيچيده‌ترين پادشاه ايران است. افراسياب مي‌داند كه اين اتفاق مي‌افتد و او به دست فرزند سياوش كشته خواهد شد.
 
اين شاهنامه‌پژوه گفت: پيش از پناهندگي سياوش به توران، افراسياب رويداد كشته شدنش را در خواب مي‌بيند و چنين به پيران مي‌گويد «بدو گفت بر من بد آيد بسي/ سخن‌ها شنيدستم از هر كسي/ پر آشوب جنگست ازو روزگار/ همي ياد دارم ز آموزگار/ كه از تخمه تور وز كيقباد / يكي شاه سر برزند با نژاد/ جهان را به مهر وي آيد نياز / به ايران و توران برندش نماز ». افراسياب مي‌داند كه اين اتفاقي است كه حتما پيش مي‌آيد. 

فيرزوآبادي يادآور شد: سه بار در شاهنامه به نژاد كيخسرو اشاره شده است و تاكيد شده كه او از نژاد ايراني و توراني است. پرسيدني است كه چرا اشاره به نژاد او اين همه مهم است؟ چرا يك ايراني نمي‌تواند افراسياب را بكشد و حتما بايد نژاد ايراني و توراني داشته باشد؟ مي‌دانيم كه ايران جهان خير و نيكي است و توران جايگاه سلطه اهريمن. 

وي افزود: كسي كه مي‌خواهد افراسياب را بكشد، بايد از نژاد اهريمني هم بهره داشته باشد. اين سرنوشت جهان است. كسي كه افراسياب را مي‌كشد، هم از بدي‌ها بهره دارد و هم از خوبي‌ها. يك نژاد اهريمني محض با افراسياب مشكلي ندارد، نژاد نيك مطلق هم نمي‌تواند او را بكشد. تنها يك شاه دو چهره و دو نژاد (همانند ايزد وايو) كه هم خوب است و هم بد، اين كار را مي‌كند. 

اين شاهنامه‌پژوه خاطرنشان كرد: از سوي ديگر گفتيم كه ايزد «وايو»، ايزد باد است. در شاهنامه هم كيخسرو چند بار به شكل باد تصوير مي‌شود. درخواب افراسياب، براي نخستين بار به كيخسرو اشاره مي‌شود. افراسياب در توصيف حمله كيخسرو مي‌گويد «يكي باد برخاستي پر ز گرد / درفش مرا سرنگونسار كرد». 

وي افزود: در جنگ‌هاي كيخسرو با افراسياب هم مي‌بينيم كه در هنگامه جنگ، او از سپاه جدا مي‌شود و به نيايش مي پردازد «همان گه بر آمد يكي باد سخت/ كه بشكست شاداب شاخ درخت». نمونه‌هاي ديگري هم هست كه كيخسرو با باد همسان دانسته شده است. اين نمونه‌ها همساني كيخسرو با ايزد «وايو» را نشان مي‌دهد. 

فيروزآبادي در پايان سخنانش گفت: آن چه گفته شد پايان جهان در باورهاي اسطوره‌اي ايران است. اهريمن از بين مي‌رود و ديگر ايزد «وايو» كاري ندارد و مي‌خواهد به «زروان بی‌كران» برگردد. پس جهان يكدست و سفيد مي‌شود و به تهي گاه ازلي‌اش بر مي‌گردد. در حماسه نيز كيخسرو در برف ناپديد مي‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط