پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۸۸ - ۱۶:۱۰
مرد‌شناس، فرهنگ کوچه را به میان برج‌عاج‌نشینان می‌برد

علی بلوکباشی مولف کتاب «در فرهنگ خود زیستن و به فرهنگ‌های دیگر نگریستن» در مراسم رونمایی این کتاب که چهارشنبه ۴ آذر در فرهنگستان هنر برگزار شد، گفت: مردم‌شناس، فرهنگ ناشناخته مردم کوچه و بازار را نزد برج‌عاج‌نشینان می‌برد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، بلوکباشی در این مراسم در ابتدای سخنان خود گفت: در اوایل قرن اخیر نی‌نوازی بود که بسیار خوب نی می‌نواخت و معروف بود به نایب‌اسدالله. او بعدها به دربار راه یافت و نی‌نواز درباری شد. او گفته بود "من نواختن نی را از آغل گوسفندان به دربار بردم." در واقع او می‌خواسته بگوید که من شان و منزلت موسیقی و نی‌نواختن شبانی را به مقام رفیع پادشاهی برده‌ام.

وی اضافه کرد: مردم‌شناس به‌مثابه همین نی‌نواز است. او فرهنگ ناشناخته و تحقیرشده مردم کوچه و بازار و عشایر را نزد طبقات رفیع جامعه و برج‌عاج‌نشینان می‌برد.

بلوکباشی با توضیحی درباره خواص و عوام گفت: همه می‌دانیم قدمای ما توده مردم طبقات پایین را نادان، بی‌فرهنگ، امی و عامی می‌پنداشتند و آن‌ها را در طبقه عوام و در مقابل طبقه خواص قرار می‌دادند و هرگاه بنا داشتند از باورهای آنان یاد کنند، آن‌را با واژه‌های حقارت‌آمیز و عوامانه وصف می‌کردند.

این مولف ادامه داد: ادیبان و مورخان نیز حافظ ادبیات فاخر و رسمی بوده‌اند و به‌سبب ناچیز انگاشتن فرهنگ عامه، کنکاش در آن را کاری بی‌ارزش می‌پنداشتند. این نوع نگاه منحصر به جامعه ایران نبود، اروپایی‌ها نیز تمام مردم سرزمین‌های دیگر جهان را فروتر از خود و وحشی می پنداشتند. راث نیز در کتاب «گرمسیریان اندوهگین» به سفر سفیدپوستان به جوامع بدوی اشاره می‌کند.

وی افزود: از این‌روست که وقتی به اوراق مکتوب بازمانده از تاریخ اجتماعی می‌نگریم، کمتر اطلاعاتی از ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی مردم کوچه و بازار می‌بینیم. آگاهی ما از نوع زندگی این گونه مردم، از راه تحقیقات میدانی گروهی مردم‌شناس در دهه‌های اخیر به‌وجود آمده است. این تحقیقات نشان داده است که این مردم اگرچه در محیطی ساده می‌زیند و سواد و آموزش مدرسی ندارند، صاحب معارف و هنری والا و همچنین فرهنگی (اگر نگوییم فاخرتر از خواص) همپایه با خواص در نظام‌هایی که در آن زندگی می‌کنند، هستند. همچنین انسجام و پایداری در روابط انسانی این جوامع بسیار پایدارتر و موثرتر از جامعه مدرن است.

بلوکباشی سپس به دیدگاه پیتر بروک، از برجسته‌ترین کارگردانان تئاتر جهان، به‌عنوان یک شاهد تاریخی نسبت به هنر آیینی ایران اشاره کرد و گفت: وقتی این کارگردان چند اجرا از مجالس تعزیه ایران را در پاریس دید گفت من یک عمر است جستجو می‌کنم که آن‌چیزی را که برای تئاتر می‌خواهم پیدا کنم و اکنون آن را یافتم.

وی ادامه داد: این ذره‌ای از هنر ایران است؛ درحالی‌که روشنفکران ایرانی دوره قاجار، تعزیه را آیینی پست و بی‌مایه می‌دانستند.

بلوکباشی سپس درباره کتاب خود گفت: آن‌چه لازم بود را خانم آموزگار درباره این کتاب بیان کردند. این کتاب حاصل جست‌وجو و گشت و گذاری در کوچه‌پس کوچه‌های فرهنگ مردم ایران است.

وی ادامه داد: جستجوگر در آستانه هرخانه و دکه و در زاویه و پیچ‌و خم هر کوچه و راسته، لحظه‌ای درنگ کرده و از روزن هر در گشوده، به داخل آن سرکی کشیده و فضا را وارسی کرده است. با اهل خانه گفتگو کرده و آن‌چه را دیده و شنیده، به‌قلم درآورده است. مردم را همان طور که عمل می‌کرده‌اند به‌تصویر درآورده است و واقعیات زندگی آنان را همانطور که می‌نموده، نمایانده است.

این مردم شناس افزود: نگاه من در این کتاب، ساده و صادق به بعد و ماهیت فرهنگی و اجتماعی انسان در خانه و جمع خانواده و در بیرون و بازار و در ارتباط با مردم، در تجمعات و رویدادهای مهم و جشن‌ها و شادی‌ها است. در این گفتارها حضور انسان سنتی در صحنه زندگی و کنکاش‌های روزمره و در پایگاه‌های اجتماعی گوناگون ردیابی شده است. آن‌چه در مباحث مختلف این کتاب درباره فرهنگ بیان شده است، به فرهنگ مدرن امروزی بی‌ارتباط است.

مرتضی فرهادی، استاد دانشگاه نیز در سخنرانی خود در این مراسم به جمله «آن‌چه عوام به آن عمل می‌کنند، دانشمندان بدان می‌اندیشند» از ویل دورانت اشاره کرد و گفت: می‌توان به این جمله این‌را اضافه کرد که آن‌چه را دانشمندان می‌اندیشند، هنرمندان پیش‌بینی و پیش‌گویی می‌کنند. هنر ملی و سرآمد هنر ایرانیان شعر است که والاترین کلام آدمی است.

وی در ادامه با قرائت شعری از علی اسفندیاری(نیما یوشیج) به سخن آل‌احمد درباره او اشاره کرد که گفته بود: «پیرمرد چشم ما بود و ما از طریق او جهان را می‌دیدیم».

فرهادی سپس درباره «بودن» و «هستی‌داری» به «نکاتی اخلاقی» اشاره کرد و گفت: انسان موجودی است مرگ‌آگاه. در ابتدا شعرا و در مرحله دوم فلاسفه، مرگ‌اندیشند و چون به نبودن و نیستی می‌اندیشند پس لاجرم به هستی و بودن می‌اندیشند و لاجرم به درجات هستی و بودن نیز خواهند اندیشید.

وی افزود: مولوی در دفتر سوم مثنوی، قبل از این که فلاسفه غرب سلسله مراتب وجودی را مطرح کنند، برای ما شش مرحله «جماد بودن»، «نبات بودن»، «حیوان بودن»، «انسان بودن»، «فرشته بودن» و «آن‌چه در وهم ناید، آن بودن» را مطرح کرده است که بعدها فیلسوف دانمارکی در ابتدای قرن نوزدهم، آن‌را مواجهه انسان با خدا می‌داند. «کی‌یر که‌گارد» سخنی را گفته که عرفای ما بسیار پیش از آن گفته‌اند؛ ولی غالبا گفته‌های خود ما شنیده نمی‌شود.

استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه به مراتب «بودن» اشاره کرد و گفت: هایدگر می‌گوید تراز اول «بودن»، درجهان بودن است. طراز دوم، ابزاربودن است، مرحله سوم، هستی‌دار بودن است. من نیز در این جلسه و درباره این کتاب و نویسنده‌اش، با همین «هستی‌دار بودن» کار دارم که «اوج بودن» است. البته اوج هستی‌داری برای انسان، فروریزنده و گهگاهی است؛ ولی همین‌که انسان‌ها بتوانند گهگاهی بر تارک موج هستی بنشینند، قابل ستایش است و اگر کسی از ما می‌تواند برخی از ویژگی‌های هستی‌دار بودن را داشته باشد، برای ما غنیمت است.

مولف کتاب «فرهنگ یاریگری در ایران» سپس ویژگی‌های انسان هستی‌دار را این‌گونه برشمرد: انسان هستی‌دار، ارتباط‌گیرنده است، ارتباط‌جوینده است، وقتی پیامی برای گفتن دارد بی‌تاب است، با حرارت است و سرد و بی‌اعتنا نیست، به‌خود و دیگران با اعتناست، یکه و ممتاز است، قابل جایگزینی نیست، نابه‌هنگام است (نابه‌هنگام‌تر از مردم‌شناس‌ها پیدا نمی‌شود) یعنی یا زودهنگام و یا دیرهنگام است و نیچه بسیار درباره این ویژگی سخن گفته، شکست‌خورده امروز و پیروز فردا و فرداهاست، دلهره دارد، مسوولیت‌پذیر است، اصیل است و این اصالت برای ما ایرانیان از نان شب واجب‌تر است، یعنی خودش است و ازخودباخته و از خودگریخته نیست و در نتیجه از دیگران هم نمی‌گریزد، و در نهایت این‌که نمی‌تواند علیه بشریت اقدام کند، چون نمی‌تواند علیه خود اقدام کند.

فرهادی با تاکید بر حضور بلوکباشی در سال‌های سخت نوشتن و نوشته‌های او در صفحات «کتاب‌کوچه» و «کتاب‌هفته»، به دلایل هستی‌داربودن وی اشاره کرد و گفت: کسی که می‌تواند تا این حد به موارد گوناگون فرهنگ سرزمینش توجه کند با اعتناست، فروتن و فراروان است که جزء خصیصه‌های مقبول فرهنگ ما است. ایشان اصیل بودند و اصیل باقی‌ماندند و سعی کرده‌اند اصالت‌های فرهنگ این سرزمین را به آیندگان گزارش دهند.

نویسنده کتاب «واره» برگزیده بیستمین جایزه کتاب‌سال ادامه داد: بلوکباشی نابه‌هنگام است و در دوره‌ای که همه به مدرنیته می‌پردازند، باعث می‌شود بدانیم در مملکت ما قحط‌‌الرجال نشده است. او توانسته بخش بیشتری از عمرش را در اوج باشد.

ناصر فکوهی در انتهای سخنان این مولف درباره وی گفت: مرتضی فرهادی از کسانی‌ است که در سال‌های گذشته درباره فرهنگ بومی و مکانیسم‌های آن، به‌ویژه درباره سیستم‌های یاریگری و تعاون، بیشترین تحقیقات میدانی را انجام داده است و برای این تحقیقات به دورافتاده‌ترین نقاط رفته است. کتاب «واره» از ایشان کتاب‌سال شد. وی هجده‌سال است که سردبیری فصلنامه «علوم اجتماعی» را برعهده دارد و تاکنون چندین شماره این فصلنامه را با جسارت به مسایلی همچون «گیاه‌مردم‌شناسی» که با مخالفت اهالی مردم‌شناسی و علوم‌ اجتماعی مواجه بود، اختصاص داده است. 

فکوهی رییس گروه انسان‌شناسی هنر فرهنگستان هنر نیز در انتهای این مراسم به اعلام برنامه‌های آینده این گروه و همایش‌های فرهنگستان هنر پرداخت.

مراسم رونمايي كتاب «در فرهنگ خود زيستن و به فرهنگ‌هاي ديگر نگريستن» اثر علي بلوكباشي كه توسط نشر گل‌آذين منتشر شده، چهارشنبه(۴ آذر) در ساختمان اصلي فرهنگستان هنر با سخنراني ژاله آموزگار، علي بلوكباشي، مرتضي فرهادي و ناصر فكوهي و با حضور جمعي از فعالان و علاقمندان عرصه فرهنگ برگزار شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط