نشست ديگر مولويپژوهي سراي اهل قلم عصر ديروز( 17مرداد) در حالي برگزار شد كه فضاي سراي اهل قلم مملو از جمعيت بود و جمع مشتاقان مباحث مطرح شده در نشست را با طرح سوالاتي از عباسي داكاني و انشاءالله رحمتي پيگيري كردند. در اين برنامه رحمتي، كليد فهم عالم مثال را انسان دانست.
اين پژوهشگر افزود: ما يك انسان كبير و يك انسان صغير داريم. هر چه در عالم هست در انسان هم وجود دارد. انسان موجودي است كه ميتواند وارد عالم مثال شود. مثلا حضرت موسي(ع) به عنوان يك انسان صغير خود را در راه رسيدن به مجمعالبحرين يا همان عالم مثال ميداند و فيلسوفان ما مجمعالبحرين را عالم مثال ميگفتند.
مولف «ابنسينا و تمثيل عرفاني» مجمعالبحرين را اينگونه توصيف كرد: مجمعالبحرين عالم حيات است و چشمه زندگاني آنجاست. در آنجا همه عناصر، حيات پيدا ميكند. انسان وقتي به عالم مثال ميرسد، راهنمايي آسماني هم بر سر راهش قرار ميگيرد.
رحمتي همچنين گفت: انسان در واقع يك همزاد آسماني دارد كه راهنماي ملكوتي اوست. اين همزاد در انسان به صوت بالقوه وجود دارد كه در روانشناسي از آن به دگرخود تعبير ميشود.
اين عرفانپژوه در بيان اختصاصات ديگر عالم مثال گفت: عالم مثال، عالمي واقعي است و حاصل تخيل كسي نيست؛ در حالي كه از تاريخ و زمان و از جغرافياي ما بيرون است.
در ادامه اين جلسه مولويپژوهي، عباسيداكاني نيز درباره ويژگيهاي ديگر عالم مثال گفت: اگر يكي از حواس ما بتواند به عالم مثال راه يابد، بقيه حواس هم خواهند آمد.
وي در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به مباحث و موضوعات مطرح شده در كتاب «انسان نوراني در تصور ايراني»، نوشته هانري كربن،شرقپژوه فرانسوي گفت: براساس ديدگاههاي عرفاني مطرح شده در اين كتاب، عرفاي ما به سه قرآن انفسي، آفاقي و تدويني قايلند و معتقدند كه هستي كتاب خداست و جان و روح انسان هم خواندني است.
اين مولويپژوه با توضيح درباره انواع حقايقي كه از عالم مثال ميآيند، اظهار داشت: حقيقت اولي كه از عالم مثال وارد ميشود، حقيقت غالبيه است، يعني در عالم مثال و برزخ يك لطيفه نوراني مانند انسان است كه در آن جاودانه خواهد شد. حقيقت دوم، حقيقت نفيسه است و مراد از نفس در اينجا نفس لطيف است؛ نه نفس اماره.
نويسنده كتاب «شمس من و خداي من» حقايق ديگر عالم مثال را اينگونه توضيح داد: حقيقت سوم اين عالم از نگاه عرفا و فيلسوفان ايراني، حقيقت قلبيه است؛ يعني قلب گويي در اين عالم زنده ميشود؛ قلبي كه وارد عالم مثال مي شود، بايد زنده شود و حقيقت چهارم حقيقت سريه است. چرا كه انسان موجودي رازناك است. انسان سر خداست و خدا سر آدمي.
داكاني حقيقت روحيه، خفيه و حقيه را حقايق ديگري از عالم مثال بيان كرد و گفت: در مرتبه حقيقت روحيه، روح انسان زبان باز ميكند و حقيقت خفيه، رتبهاي است كه عارف در آن زنده ميشود و مرتبه آخر كه حقيقت حقيه است، خدا جلوه ميكند و حقيقت حضرت محمد جلوهگر ميشود كه مرتبه ولايت است.
نويسنده كتاب «سهروردي و غربت غربي»، در پايان درباره مولفههاي ديگر عالم مثال، آن را عالمي واسطه دانست و گفت: عالم مثال، عالم نهايي نيست. اين عالم صرفا عالم واسطه و به منزله معبر است و عارفان كامل كساني هستند كه از عالم مثال عبور كرده باشند.
نظر شما