اين هفته در ميان وبلاگنويسان ادبی، این اغلب شاعران بودند كه وبلاگهاي خود را با انتشار سرودهای از خود به روز كردند. چند سروده جديد از شاعران وبلاگنويس، پرداختن به ويژگیهای غزل حافظ و ريشهيابی تعابير به كار رفته توسط حافظ و روايت قزوه از وضعيت نگرانكننده آرامگاه شاعران ايراني در كشمير از جمله مطالبی است كه توسط شاعران و نويسندگان ادبی صفحههای مجازی را در بر گرفت._
شاعر «ميزبان» میشود
این هفته محمود اکرامیفر، شاعر یکی از سروده هایش با عنوان «میزبان» را در وبلاگ «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» قرار داده است:
«آفتاب برهنه
بیدارمان نمیکند
بانو
از تفنگهای شکستهمان
تابوتی
از شمشیرهای تکه تکه شدهمان
قفسی بساز
تا صدای پیرم را
میزبان باشی.»
وسواس هنري حافظ شعرش را به سوي كمال برد
سيد علي مير افضلي در «اسپريچو» اين هفته به مطلبي با عنوان «آيا اين هنوز اضافه است؟» پرداخته كه در حقيقت يادداشتي بر يك بيت از حافظ است.
وي در اين مطلب ضمن بيان ويژگيها و معماري غزل حافظ به نقل از شفيعي كدكني گفته است: «خود حافظ تا پایان عمر خود در کار ویرایش اشعارش بوده است و بخشی از اختلافاتی که در روایات مختلف دیوانش وجود دارد، ناشی از دستکاریهای زیباشناسانه خود شاعر است و آن را به گردن نسخهبرداران نتوان انداخت.»
مير افضلي ادامه داده است: «یکی از عللی که باعث میشود حافظ پژوهان بر سر عبارات حافظ مناقشه کنند این است که برخی از آنان، زبان شعری او را در ظرف تاریخی خود نمینگرند و میخواهند همه اجزای آن با زبان تحول یافته امروزی مطابقت داشته باشد. و حتی عدهای، بی اعتنا به اصل تحول و تطور واژگان، تفسیرهایی خندهدار از شعر حافظ (و سایر شعرای قدیم) به دست میدهند که مبتنی بر قرائت امروزی از الفاظ و معانی کهن است.»
وضعيت آرامگاه شاعران ايراني در كشمير به روايت قزوه
عليرضا قزوه در وبلاگش با عنوان «عشق عليه السلام» لينكي از گزارش سفرش به کشمیر و وضعیت نگرانکننده قبر شاعران بزرگ ایرانی را قرار داده است.
وي در اين رابطه گفته است: «متأسفانه مردم كشمير اين شاعران بزرگ زبان فارسي را فراموش كردهاند و در اين فراموشي البته استادان زبان فارسي و دپارتمانهای آن و بسياري ديگر از جمله خود ما نيز مقصريم.»
اين شاعر در ادامه آورده است: « در مجموع سفر دو روزه ما به كشمير اگرچه توام با تلخيهايي بود، شاديها و شيرينيهایی نيز داشت. اين گزارش كوتاه ميتواند آغازي براي طرح بازسازي مقبره شاعران ايراني در سرينگر كشمير باشد. به اميد آن كه مسئولان متولي امر به اين مهم توجه كنند و لااقل چند سنگ قبر ساده بر مقبره اين مفاخر بزرگ ادبيمان بگذارند.»
چرا به كنگرهی شعر مي روی شاعر؟
ناصر فيض در «املت دستهدار» كه در برگيرنده شعر و نثرهای طنز اوست، شعري با عنوان «كارهاي مشترك من و حافظ !» را قرار داده. در اين شعر، كامل كننده هر مصرعي از حافظ، مصرعي از خود اوست.
«سالها دل طلب جام جم از ما ميكرد
بیخبر بود كه ما مشترك كيهانيم
مشكل خويش بر پير مغان بردم دوش
گفت: دنيا شده از مشكل پر، اين هم روش»
سالهای تاكنون به شهرزاد قصهها رسيد
عبدالجبار كاكايي، شاعر و نويسنده وبلاگ «سالهای تاكنون» نيز اين هفته يكي از سرودههايش را در اين وبلاگ منتشر كرد:
«جادهها به شهرها کاشکي نمیرسيد
خوابهای بين راه کاش واقعي نبود
روستای من کجاست شهرزاد قصهها
گم شده بهشت من در جهنمی ز دود»
پيوند زبان نويسنده با مبانی فكری و جهانبينیاش
محمود فتوحي نويسنده وبلاگ «كاروند پارسي» در مطلبي با عنوان «سبك و نحو و زاویه دید» به بررسي متغيرهاي نحوي پيوند زبان نويسنده با مباني فكري و جهانبيني وي پرداخته است.
وي در اين رابطه گفته است: «سبكها و ژانرهاي ادبي، الگوهاي دستوري مشخصي دارند. متغيرهاي نحوي، تابع دیدگاه نویسنده درباره موضوعند. مثلا «زمان»، «قيد»، «صفت» و «وجه فعل» بيانگر نوع نگرش مؤلف به موضوع و فاصله کلام وي با واقعيت است. این متغیرهای نحوی «زاویه دید» گوینده را شکل میدهند.»
آيينه شاهی در فصل فاصله
محمدرضا تركي، شاعر، در وبلاگش با عنوان «فصل فاصله» مطلبي با عنوان «آيينه شاهی» را قرار داده است.
اين مطلب كه با يك بيت از حافظ آغاز شده، به توضيح كلمات به كار رفته در آن و اين كه تعبير «آينه شاهي» از كجا وارد زبان حافظ شده مي پردازد.
وي در پايان گفته است: «این تعبیر علیالقاعده میباید بازمانده آیینه خسروانی و بیانگر خاطره تاریخی یکی از سنتهای کهن ایرانی در نوروز باشد. البته حافظ، آینه شاهی را نه در مفهوم درباری که در زمینه عرفانی آن به کار گرفته است.»
يك سروده ديگر
كاووس حسنلی هم از ديگر شاعرانی بود كه اين هفته يكي از سرودههايش را در وبلاگش «رنگ از رخ تمام قلمها پريده است»، منتشر كرده كه عنوان اين سروده «يك جفت چشم داغ» است:
«افسانهوارهای که فقط میشنیدمش
دیشب به چشم خویش در آیینه دیدمش
یک جفت چشم داغ که در سایهی قلم
هر شب هزارمرتبه من می کشیدمش»
ملواني عاشق سر به بيابان گذاشته است
جليل صفر بيگي نيز در «واران»، سروده اي را قرار داده است:
«اينجا همه چيز معمولی است
نه زير پايم موج بر میدارد
نه با نهنگي چشم در چشم میشوم
بادبان افراشتهام در شن
هر از گاه
دريايي از دور نمايان میشود»
نظر شما