چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۱:۵۷
«هیچ‌کس جرئتش را ندارد»؛ اما نوجوانان می‌توانند

سوم خردادماه زادروز حمیدرضا شاه‌آبادی، نویسنده نام‌آشنای ادبیات کودک و نوجوان بویژه در زمینه داستان‌های تاریخی است. در این گزارش مروری داریم بر کارنامه فعالیت او و یکی از رمان‌های خواندنی‌اش را نیز معرفی کرده‌ایم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، حمیدرضا شاه‌آبادی، سوم خردادماه سال ۱۳۴۶ در تهران به دنیا آمد. بیشتر دوران تحصیلش را هم در همین شهر سپری کرد. در جوانی به هنر داستان‌نویسی علاقه‌مند شد و بدون بهره گرفتن از هر نوع استاد و آموزش، دست به نوشتن چند داستان زد. هم‌زمان تجربه‌هایی را هم در حوزه‌های سینما و تئاتر از سر گذراند؛ تجربه‌هایی که حاصل‌شان ساخت چند فیلم کوتاه و نوشتن چند نمایشنامه و کارگردانی و بازیگری در چند نمایشنامه دیگر بود.

اولین داستان شاه‌آبادی در سال ۱۳۶۸ در یک مجله هفتگی چاپ شد. تحصیل در رشته تاریخ او را به علم تاریخ و همین‌طور وقایع تاریخی علاقه‌مند کرد. پس از مدتی رابطه نزدیکی بین تاریخ و ادبیات داستانی برقرار کرد و بر فعالیت در دو حوزه داستان‌نویسی و پژوهش تاریخی متمرکز شد. او در بیشتر داستان‌هایش نگاهی تاریخی دارد: حتی اگر همه وقایع داستان در دوره معاصر بگذرد. در پژوهش‌های تاریخی نیز ضمن رعایت مستندات به حوادث و شخصیت‌ها همچون حوادث و شخصیت‌های داستانی نگاه می‌کند و روایتی نزدیک به داستان از یافته‌هایش ارائه می‌دهد.

تجربه فعالیت در کسوت معلمی طی یک دوره پنج‌ساله و همچنین فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، حمیدرضا شاه‌آبادی را به نوشتن برای کودکان و نوجوانان علاقه‌مند کرد. از این رو بخشی از آثار این نویسنده برای این گروه سنی نوشته شده‌اند. شاه‌آبادی دو فرصت مطالعاتی را نیز در کتابخانه بین‌المللی مونیخ با موضوع ادبیات کودک گذرانده است.
 
برخی از آثار او برای کودکان و نوجوانان به شرح زیر است:
«لالایی برای دختر مرده»: (رمان نوجوان) انتشارات افق، ۱۳۸۶
«اعترافات غلامان»: (رمان نوجوان) کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۸۹
«وقتی مژی گم شد»: (رمان نوجوان) کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۹۱
«هیچ‌کس جرئتش را ندارد»: (رمان نوجوان) کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان، ۱۳۹۲

کتاب‌هایی که برنده جوایز شده‌اند:
«لالایی برای دختر مرده»: برنده جایزه اول جشنواره کتاب کودک و نوجوان، لوح تقدیر شورای کتاب کودک، لوح تقدیر جشنواره کتاب برتر، کتاب برگزیده کتابخانه بین‌المللی مونیخ، منتخب نظرسنجی روزنامه اعتماد به عنوان بهترین رمان نوجوان دهه هشتاد
«اعترافات غلامان»: برنده جایزه اول جشنواره کتاب کودک و نوجوان، جایزه اول جشنواره سلام بچه‌ها، جشنواره قصه‌های قرآنی، کتاب سال رضوی، جشنواره بین‌المللی امام رضا(ع)، جشنواره شهید غنی‌پور
«وقتی مژی گم شد»: جایزه اول جشنواره رشد
«هیچ‌کس جرئتش را ندارد»: جایزه اول جشنواره کتاب کودک و نوجوان
 
رمان نوجوان «هیچ‌کس جرئتش را ندارد»
این کتاب، داستان نوجوانانی است که برای کمک به دوستی که پدربزرگش بیمار است به دنبال او می‌روند. این رفتن همانا و رخ دادن اتفاقات ترسناک برای آنها همان؛ ولی در نهایت، داستان به آغاز جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ملت ایران گره می‌خورد. این اثر، دارای داستانی پرماجرا و پیش‌بینی‌ناپذیر است و فضای آن، تفاوت‌های زیادی با سایر رمان‌های نوجوان دارد. همچنین ویژگی اصلی موضوع این رمان، پرداختی جدید از زاویه‌ای تازه به مضمون جنگ است که با ظرافت تمام در توصیف‌ها و صحنه‌پردازی‌ها، داستان را به سمت جنگ سوق می‌دهد و خواننده را در عین غافلگیری با خود همراه می‌کند.
 
«فتّاح» یک نوجوان باهوش و مهربان است که در کودکی پدرومادرش را هم‌زمان بر اثر حادثه‌ای از دست می‌دهد و با پدربزرگ و مادربزرگش در یکی از روستاهای نزدیک کرمانشاه زندگی می‌کنند. اهالی روستا یک ترس بزرگ دارند که این ترس برای فتّاح نسبت‌به بقیه بزرگ‌تر است؛ اما حس قدرشناسی‌ این نوجوان به پدربزرگش، باعث می‌شود با پای خود به مقابله با این ترس برود و برای این کار بر کمک و همراهی حمید، دوست صمیمی‌اش نیز حساب می‌کند و در ادامه قادر و یونس نیز با آنها همراه می‌شوند.
 
رمان «هیچ‌کس جرئتش را ندارد» در روستای بهرام‌آباد اتفاق می‌افتد که هیچ‌یک از اهالی، زندگی تجملاتی ندارند. سر جادۀ روستا قلعه‌ای وجود دارد که از اموال خان آن روستا بوده و بعد از فوت او به قلعه تکیه معروف می‌شود؛ اما حالا سه‌سال است که به قلعه جنی مشهور شده و هیچ‌کس پا به آنجا نمی‌گذارد؛ زیرا یکی از اهالی که ساحره است، علائم وجود جن‌ها را دیده و مردم جرأت پا گذاشتن به قلعه را ندارند.
 
این کتاب ماجرای یک جمع روستایی ساده‌دل و در عین‌ حال غیور است که همدلانه در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و با کمبودهایشان صبورانه می‌سازند و دلخوشی‌های زیادی دارند؛ امّا اتفاقات عجیبی که در قلعه بزرگ روستا که همان قلعه تکیه است می‌افتد، موجب شده آنها دیگر نتوانند مثل سال‌های گذشته مراسم عزاداری امام حسین(ع) و تعزیه‌خوانی را در آنجا برگزار کنند و از آن بدتر اینکه جرئت ندارند برای برداشتن لوازم تکیه به آن قلعه که دیگر «قلعه جنی» نام گرفته، پای بگذارند و حتی از نگاه کردن به اطراف قلعه نیز هراس دارند.
  
کانون‌ساز اصلی ‌در این رمان، همان راوی است و همه‌چیز تحت‌الشعاع فکر او پیش می‌رود. او حتی در مقدمه کتاب، احتمال می‌دهد که ممکن است ماجراهایی که برای شخصیت‌های کتاب به‌وجود می‌آید، برای مخاطب باورپذیر نباشد. وقتی وارد داستان می‌شویم، می‌بینیم که نویسنده خود را پنهان نمی‌کند و خواننده در فواصل بین ماجرا‌ها از قطع ارتباط هراسی ندارد. او از روش فاصله‌گذاری برشت استفاده می‌کند و قصه را از طریق راوی پیش می‌برد. شاه‌آبادی با انتخاب تکنیک فاصله‌گذاری، قصد جلب توجه مخاطب به لایه‌های دیگر داستان را دارد. انگار که قرار نیست فقط برای مخاطب قصه بگوید یا سرگرمی ایجاد کند. به‌‌ این ‌ترتیب مخاطب در کنار نویسنده قرار می‌گیرد. او برای ایجاد هیجان بیشتر، فصل‌ها را کوتاه نوشته و در بعضی از فصل‌ها نیز سبک گسسته را اعمال کرده است.
 
نویسنده، اندیشه‌های مستقلش را با جمله‌های کوتاه بیان می‌کند و با استفاده از آنها سعی دارد اضطراب و استرسی که شخصیت اصلی داستان دارد، به مخاطب منتقل کند. حمیدرضا شاه‌آبادی با تغییر در لایه‌های نحوی به‌صورت تأکید فاصله‌گذاری و توصیف‌ها، به شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه روز داستان می‌پردازد و در لابه‌لای ماجراهای هیجان‌انگیز، ایدئولوژی خود را که سلطه بر ظلم و مبارزه تا پای جان است بیان می‌کند. او مخاطب را تشویق می‌کند که اگر بخواهد، تمام نیروهای دنیا یاری‌اش می‌کنند. او با بیان این کار، گویی می‌خواهد ما را با ‌لایه زیرین مواجه کند که همان کالبدشکافی مناسبات فکری یک ‌جامعه است. جایی که جامعه با گره‌ها مواجه می‌شود و پاسخی برای آنها ندارد. شخصیت‌های داستان در پس پرده‌ای از ترس، جهل و طمع قرار می‌گیرند و انگار نویسنده مخاطب را به دریافت این لایه زیرین دعوت می‌کند که در پسِ ماجراهای رویین، داستان پنهان است. این رمان را می‌توان نوعی رئالیسم جادویی با محتوای اجتماعی و سیاسی دانست. هم‌چنین روایت این اثر تا حدی باورناپذیر به‌نظر می‌رسد که از دو راوی، یکی میان‌سال و دیگری نوجوان، بهره می‌برد که نکته‌ای کلیدی در داستان است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها