به گزارش
خبرگزاری کتاب ایران (
ایبنا)؛ در این نشست که از سلسلهنشستهای نشرسرای خودنویس برای بررسی بهتر آثار کتاباولیهاست، هادی خورشاهیان به عنوان کارشناس ادبی و منتقد اثر گفت: هنگام خواندن «جسارت هیوا» بارها گریه کردم و چیزی که باعث سرازیر شدن اشکهایم میشد، واقعیبودن و ملموسبودن آدمها و ماجراها بود؛ درحدی که گاه دخترم، من را میدید و میگفت: «پنجمینبار است که گریه میکنی.». احساس در رمان، فیلم یا هر چیز دیگری بسیار مهم است و این کتاب، دفعات متعددی روی احساست من تأثیر گذاشت. علاوهبر احساس، چیز دیگری که در رمان بسیار اهمیت دارد قضاوتنکردن آدمهاست که در کار خانم نکو نیز بهخوبی نمود دارد.
وی افزود: نویسنده اثر تلاش کرده گاه و بیگاه شخصیتهایش را قضاوت نکند و در این کار موفق هم بوده است. فضایی که نویسنده برای مخاطب از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۶۰ ساخته آنقدر جذاب بود که من این مسیر را با تمام شخصیتها راه آمدم بیآنکه خسته شوم. وقایع داستانی، شخصیتپردازی و روایت، بسیار خوب بودند؛ اما ازدیاد صفحاتی که نویسنده بهجای نشاندادن، مستقیما حرفش را میگفت، کمی اذیتم میکرد. البته که نشاندادن به جای گفتن، همیشه شدنی نیست و گاهی شعار است؛ اما میشود تا حدودی به آن پایبند بود.
خورشاهیان ادامه داد: زمانی که «جسارت هیوا» را میخواندم آنقدر خوشخوان بود که تلفنی از یکی از دوستان پرسیدم مشاور متن این داستان چه کسی بوده است؟ این کتاب از نظر عاطفی بسیار قوی است و پایانبندی خوبی دارد.