سه‌شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۸:۵۹
سیمای یک سامری؛ چرا حسن بصری به ولی خود شک کرد؟

طبرسی در «الاحتجاج» روایت‌های مهمی را در نقد رفتار و سلوک فکری حسن بصری به عنوان یکی از سرسلسله‌های تصوف را نقل کرده است. این نقدها به توسط امیرالمومنین (ع) بیان شده‌ بودند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اهل تصوف و اهالی خرقه از دیرباز یک مسئله در تمدن اسلامی بوده‌اند. هرچند برخی از شخصیت‌های این فرقه‌ها از جمله برجسته‌ترین اندیشمندان به شمار می‌آیند، اما مواجهه علمای امامیه با آنها تاریخ درازدامنی دارد. تصمیم داریم در قالب سلسله مباحثی به نقد علمای امامیه و شاگردان ائمه معصومین (ع) از جریان‌های صوفیه و اهالی خرقه بپردازیم.

حسن بصری یکی از این شخصیت‌های مهم تاریخ متصوفه است که بسیاری از سلسله تصوف در تمدن اسلامی خود را بدو منتسب می‌کنند. حسن در علومی چون فقه و حدیث از جمله سرآمدان بود و بسیاری از صحابه پیغمبر مکرم اسلام (ص) و همچنین امیرالمومنین امام علی بن ابی‌طالب (ع) را درک کرد، اما به شهادت منابع تاریخی بویژه در دوران زمامداری حضرت امیر (ع) لغزش‌های فاجعه‌باری داشته است که از نشناختن ولایت و گم کردن راه توسط او حکایت دارد. البته روایت است که او با خلفای ستمگر عصر خود و والیان آنها از جمله حجاج بن یوسف ثقفی دشمن بوده است. درباره مذهب او نیز اتفاق نظری میان مورخان وجود ندارد.

برخی از شیوخ از جمله نجم الدین کبری اعتقاد دارند که همه فرقه‌های تصوف نسب خود را به او می‌رسانند و از طریق او خود را به امیر مومنان امام علی بن ابی‌طالب (ع) منتسب می‌کنند. به باور اینها میان امام (ع) و حسن ارتباطی حسن آمیز و استاد و شاگردی برقرار بوده است. با این اوصاف اما برخی دیگر از شیوخ تصوف از جمله شاه ولی‌الله دهلوی به چنین ارتباطی قائل نیستند.

معرفی یک منبع
کتاب شریف «الاحتجاج على أهل اللجاج» تألیف دانشمند فاضل و فقیه پرهیزگار امامیه شيخ جليل أبو منصور أحمـد بن علی بن أبوطالب طبرسی أعلى الله مقامه الشريف (از علمای قرن ششم) است. این مرد بزرگوار از جمله مفاخر علما و دانشمندان امامیه بود و شخصیت او از تالیفات پربار و ذیقیمتش (بویژه الاحتجاج) هویداست. «الاحتجاج» حاوی بخش‌های گوناگون از احتجاجات چهارده معصوم، از رسول گرامی اسلام تا وجود مبارک حضرت صاحب العصر والزمان ـ صلوات الله عليهم أجمعين است.

کتاب شامل این بخش‌هاست: «احتجاجات و استدلالات ماثور از پیغمبر اسلام (ص)، علی (ع) و سایر امامان درباره اصول و فروع دین اسلام و مذهب شیعه حقه جعفری با افراد مختلف و مخالف»، «ذکر واقعه غدیر خم، ماجرای فدک و محاجه‌های علی و فاطمه زهرا و دیگر صحابه (و خطبه پیامبر در غدیر)»، «محاجات امام با معاویه و اهل شام و خوارج و نقض کنندگان بیعت با او» و در بخش پایانی نیز «احتجاجات صاحب الزمان، مکاتبات آن ایشان در زمان غیبت صغری با نواب چهارگانه، توقیعات ایشان در زمان غیبت کبری».



 روش مؤلف در کتاب بدین صورت است که ضمن ایراد عقاید حقه از لسان معصومين عليهم السلام شيو بحث با مخالفین چه از أهل لجاج و چه دیگران را گوشزد می‌کند و بطور کلی مجموعه کتاب روش صحيح احتجاج وبحث را تعلیم می‌دهد.  علامه طبرسی در مقدمه کتاب استناد به آیه کریمه «ادع إلى سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي أحسن» کرده و روش نیکوی مجادله را گوشزد می‌کند.

در این باب مرحوم علامه شعرانی در زیرنویس تفسير أبوالفتوح مطلبی را نگاشته‌اند بدین شرح: «حكما گویند: اقسام علم منطق از جهت ماده پنج است: أول آنکه به برهان و دلیل یقینی مطلبی را بر دیگری ثابت کنند. دوم آنکه بدلیل ظنی و مرغوب، سوم آنکه به مسلمات خصم وی را مجاب کنند به وجه نیکو. چهارم آنکه مغالطه کنند و به سخنان باطل بر خصم فائق گردند، پنجم آنکه به شعر و تخییل حجت آورند. خداوند بسه وجه أول أمر فرمود، چون مغالطه و شعر مناسب إثبات أصول و فروع دین نیست. أول فرمود: سوی پروردگار خویش خـوان بعقل و دلیل و حکمت و آنرا حكما برهان گویند. دوم بدلیل ظنى و مرغوب و موعظه و پند و آنرا حكما خطابه گویند و از این دو گذشته مجادله در سخن و إسكات مخالف را بوجه نیکو کن و آنرا حكما جدل گویند و این از معجزات علمی قرآن است.»

مرحوم طبرسی خود درباره این روش چنین نقل کرده است: «آنچه مرا وادار به گردآوری این کتاب کرد این بود که: دیدم عده‌ای از شیعیان امامیه به شدت از احتجاج پرهیز کرده و راه مناظره و جدل را اگر چه برحق باشد، نمی‌روند و می‌گویند این کار بر ما روا نیست. از این رو من تصمیم به تالیف کتابی گرفتم که حاوی استدلالات و احتجاجات شیعه و بزرگان و ائمه شیعه باشد و آیات و روایاتی که مسلمانان را به احتجاج و «مجادله حسن» امر کرده، ذکر کنم تا ثابت کنم که نهی در این باب، فقط منحصر به ضعیفان و ناتوانان و جاهلان است که از عهده آن به خوبی برنمی آیند، نه مبرزان و دانایانی که حق را به‌خوبی می‌توانند اثبات کنند و مایه رفعت منزلت خود شده‌اند.»

یکی از بهترین ترجمه‌های از این کتاب به قلم بهراد جعفری است که در دو جلد توسط انتشارات دارالکتب اسلامیه منتشر می‌شود. در ذیل بخشی از احتجاجات حضرت امیرالمومنین (ع) در مواجهه با حسن بصری را می‌توانید بخوانید که روشن کننده مخالفت‌ حضرت امیر (ع) با مشی فکری و طریق سیر و سلوک اوست.

سیمای حسن بصری در «الحتجاج» طبرسی
از ابن عبّاس نقل است که چون حضرت أمیر علیه السّلام از جنگ جمل فراغت یافت چند جهاز شتر بر هم نهاده به صورت منبری در آوردند و آن حضرت علیه السّلام بر بالای آن رفته و پس از حمد و ثنای خداوند فرمود:
 
ای اهل بصره، ای گروه منحرف و منقلب، ای دردمندان بی درمان، ای پیروان چهارپای، ای لشکر زن، شما به صدای چهارپایی جمع شدید و چون کشته شد پراکنده گشتید! آب آشامیدنی شما تلخ و ناگوار است و آئین شما نفاق است و افراد حلیم و بردبارتان ضعیف و سستند!

سپس از منبر به پایین آمده و ما به همراه آن حضرت راه افتادیم و در میان راه به حسن بصری که در حال وضو گرفتن بود رسیده و بدو فرمود: ای حسن در وضوی خود دقّت کن و آداب آن را بجای آور. او گفت: ای أمیر المؤمنین دیروز افرادی را کشتی که همگی شهادت به توحید و رسالت داده و نمازهای پنجگانه را اقامه می‌کردند و با تمام آداب وضو می‌گرفتند! حضرت در پاسخش فرمود: اگر این گونه بوده و تو شاهد آن بودی پس برای چه به یاری دشمنان ما نشتافتی؟

حسن بصری گفت: بخدا که راست فرمودی و من آن را تصدیق می‌کنم. ماجرا از این قرار بود که در روز أوّل جنگ بود که از خانه بیرون آمده غسل کردم و حنوط به بدنم مالیدم و شمشیر را با خود برداشتم، و من هیچ شک و تردیدی نداشتم که تخلّف از امّ المؤمنین عائشه کفر است، ولی وقتی به «خریبه» (نام محلّی است در بصره) رسیدم آوازی مرا ندا ساخت که: «ای حسن کجا می روی؟ برگرد، که قاتل و مقتول هر دو (در این کارزار) جهنّمی هستند.» پس با حالتی ترسان بازگشته و در خانه‌ام نشستم، پس چون روز دوم رسید هیچ شک نکردم که تخلّف از امّ المؤمنین عائشه کفر است، پس همچون روز گذشته حنوط به بدن مالیده و سلاح بر کمر بسته و قصد رفتن به کارزار را نمودم، تا به «خریبه» رسیدم ندایی از پشت سرم گفت: «ای حسن دوباره کجا می روی، که قاتل و مقتول هر دو اهل آتشند.»
حضرت امیر علیه السّلام فرمود: راست گفتی، آیا هیچ فهمیدی که آن منادی که بود؟

گفت: نه. فرمود: او برادرت ابلیس بود، و راست گفت که قاتل و مقتول از آنان هر دو اهل آتشند. حسن بصری گفت: ای امیرالمؤمنین اکنون دریافتم که این قوم در هلاکت و گمراهی هستند.»

سیمای یک سامری
از أبويحيى واسطی نقل است که پس از فتح بصره گروهی نزد حضرت امير (ع) شتافته و در میان ایشان حسن بصری دیده می‌شد که اوراقی در دست گرفته و سخنان اميرالمؤمنين را ضبط می‌کرد.
اميرالمؤمنين به صدای بلند او را خطاب کرد که چه می‌کنی؟ گفت: فرمایشات شما را می‌نگارم تا پس از شما آنها را حدیث کنم. پس اميرالمؤمنين فرمود: بدانید که در میان هر جمعیتی یک نفر سامری است و این فرد سامری این امت است، بدانید که او نمی‌گوید به من نزدیک نشوید (لا مساس) بلکه از جنگ نهی کرده و می‌گوید: «لا قتال».
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها