چهارشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۰
روایت خبرگزاری آلمان غربی از تقلای متجاوز برای بقا

در سال‌های جنگ تحمیلی گاهی رسانه‌های غربی، اگر نه مستقیم و به‌صراحت، اما در حاشیه گزارش‌های خودشان به تجاوزکار بودن رژیم بعث اشاره‌هایی می‌کردند و می‌گفتند که چه کسی این آتش را برافروخته است. گزارش خبرگزاری آلمان غربی در تابستان 1984 میلادی، که در کتاب سی‌ودوم از مجموعه کتاب‌های روزشمار جنگ ایران و عراق بازنشر شده است، یکی نمونه از این گزارش‌هاست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) بد نیست صفحاتی از کتاب «رکود در جبهه؛ تحرک در دیپلماسی» را باهم مرور کنیم، که به همت یعقوب نعمتی و حجت‌الله کریمی مدون شده و کار انتشار آن را هم مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس انجام داده است. تقریباً همه می‌دانستند جنگ را کدام طرف شروع کرده و مجرم واقعی در این کشمکش خونین چه کسی است. اما کمتر کسی در گوشه و کنار دنیا پیدا می‌شد که به‌صراحت درباره‌اش صحبت کند و شهامت ایستادن پای حقیقت را داشته باشد.
 
رویه رسانه‌های غربی در سراسر آن هشت سال چنین بود و به ندرت پیش می‌آمد که چیزی متفاوت و خارج از این چارچوب بیان کنند. گزارشی که تابستان 1984 میلادی (به تاریخ ما، مرداد 1363) از سوی خبرگزاری آلمان غربی منتشر شد، یکی از همین مطالب متفاوت بود. البته نه اینکه از ایران و حق پایمال‌شده‌اش بگوید، که اتفاقاً اصلاً چنین قصد و نیتی نداشت. می‌خواست درباره چگونگی آغاز و چرایی تداوم جنگ صحبت کند و لابه‌لای همین صحبت‌ها هم بود که به گوشه‌هایی از حقیقت ماجرا پرداخت.
 
عنوان مطلب «کلید صلحِ جنگ خلیج فارس در بغداد نیست» بود و تهیه‌کنندگان آن معتقد بودند «گرچه مقامات عراقی به کرات بر تمایل خود به پایان دادن به این نبرد تأکید کرده‌اند، ولی صدام حسین رئیس‌جمهوری عراق، که آغازگر این جنگ علیه ایران در چهار سال پیش بود، مشکل می‌تواند این جنگ را پایان بخشد. صدام حسین در هدف خود یعنی درهم‌شکستن رژیم ایران شکست خورده و به‌سختی می‌تواند خود را رهبر جهان عرب معرفی کند. وی مجبور است مقادیر عظیمی نیروی انسانی و مادی را فدای سد کردن راه ایران به سوی بغداد و بصره نماید. یک دیپلمات برجسته غربی در بغداد گفت عراقی‌ها می‌خواهند این ماجرای نظامی را هرچه سریع‌تر پایان دهند و به هر قیمت صلح می‌خواهند.»
 
نوشته بودند اما ایران اهداف دیگری – فراتر از دریافت غرامت و تأمین مرزهایش – دارد و مصمم به سرنگونی قطعی صدام و رژیمی است که او در رأس آن قرار دارد. ایران تحقق صلح پایدار را در تضاد با تداوم حضور صدام در قدرت می‌بیند و هیچ اعتمادی به همسایه تجاوزکار خود ندارد. تهیه‌کنندگان گزارش می‌گفتند صدام تا این جا هم تلفات سنگینی را متحمل شده است، اما «نه از ناآرامی هراس دارد و نه از یک شکست نظامی.»

البته اینجای تحلیل‌شان اشتباه بود. نه فقط صدام، که همه دولت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای حامی او می‌دانستند که احتمال سقوط او کم نیست و اگر با پول و سلاح پشتیبانی‌اش نکنند، توازن قوا به نفع ایران تغییر می‌کند و رژیم بعث ساقط می‌شود. برتری ایران واضح بود، و آنان می‌کوشیدند با تقویت عراق، این برتری را خنثی کنند. آنان حتی برای ایجاد تزلزل در عزم ایران، چشم به روی استفاده بعثی‌ها از سلاح شیمیایی هم بستند و جنایت‌های این رژیم ضد غیرنظامیان (و حتی بسیاری از مردم کشور عراق) را نادیده گرفتند یا کم‌اهمیت تلقی کردند.
 
اما گزارش در بخش پایانی به این می‌رسید که «یک اروپایی ساکن بغداد گفت بیش از یک‌صد هزار مأمور امنیتی دو سازمان مخفی و ارتشی از خبررسان‌ها در جامعه، عراق را به خوبی کنترل می‌کنند و احساس کنترل و ترس مداوم ایجاد کرده‌اند. رسانه‌های گروهی همراه نظر دولت را منعکس کرده و صدام حسین را در مرکز اخبار خود قرار می‌دهند. هیچ نشریه خارجی حتی نشریات کشورهای عرب همسایه وجود ندارد و روزنامه‌نگاران عراقی گرچه رفتاری دوستانه دارند، ولی نمی‌توانند ترس خود را مخفی کنند.» منظورش سانسور اخبار جنگ و همه چیزهایی دیگری بود که مستقیم یا غیرمستقیم به رژیم بعث مرتبط می‌شد. اخبار عراق منحصر بود به آنچه سران رژیم بعث می‌خواستند به گوش مردم عراق برسد و – تا حد ممکن - جلوی انتشار هر خبری خارج از این چارچوب را می‌گرفتند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها