شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۵
خاطرات و ناگفته هایی از زندگی امام(ره)

شهید محلاتی در خاطرات ثبت‌شده‌اش می‌گفت امام را قبل از آنکه در سیاست بشناسم، در معنویت و اخلاق شناختم، مردی بود اهل تهجد و پایبند به نظم و جدی در کار. کسی که «هرگز عمرشان را به بطالت نگذراندند.»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) فضل‌الله مهدی‌زاده اهل محلات که در تاریخ انقلاب، به شهید محلاتی مشهور است با امام خمینی (ره) از نزدیک هم‌نشین بود. در کتابی که مرکز اسناد انقلاب اسلامی درباره «خاطرات و مبارزات شهید محلاتی» تدوین کرده است، به گوشه‌هایی از این هم‌نشینی و شناخت ناشی از آن اشاره می‌شود. ناگفته نماند که کتاب «خاطرات و مبارزات شهید محلاتی» چنان‌که عنوانش هم نشان می‌دهد، مجموعه‌ای است شامل خاطرات، مصاحبه‌ها و اسناد و آلبومی از تصاویر درباره زندگی این شهید که «رد پا یا نشانه‌های حضورش را می‌توان در حوادث و رویدادهای مختلف انقلاب و جمهوری اسلامی ایران یافت.»
 
استاد جذاب درس اخلاق
به واسطه مرحوم مصطفی خمینی با امام آشنا شد. البته ارادت او به امام، به قبل از دوستی با حاج مصطفی برمی‌گشت و ریشه در جلسات درس اخلاق داشت. می‌گفت «امام تابستان که به محلات می‌آمدند، حاج‌آقا مصطفی سیزده ـ چهارده سالش بود. من هم سیزده ـ چهارده سالم بود. باهم به باغ و گردش می‌رفتیم و از همان زمان با آقامصطفی آشنا شدم. قم هم که بودیم این آشنایی موجب شد که ما بتوانیم به منزل ایشان آمد و شد داشته باشیم و انس بیشتری پیدا کنیم. پدرزن من مرحوم آیت‌الله شهیدی از دوستان امام بود و در محلات هم که بودند امام بیشتر می‌آمدند منزل ایشان. ارتباط خانوادگی هم داشتیم و در نتیجه انس زیاد من با ایشان، علاقه من روز به روز به ایشان بیشتر می‌شد و به روحیات و افکار ایشان بیشتر آشنا می‌شدم.»
 
«من سالی که به قم آمدم ایشان درس اخلاق می‌دادند. اصلاً از روز اولی که به قم آمدم ایشان درس اخلاق می‌دادند. این قضیه یک سابقه‌ای داشت. ایشان به محلات تشریف آورده بودند یک ماه رمضان رأس ساعت پنج بعد از ظهر می‌آمدند و در مسجد جامع می‌نشستند و مؤمنین هم می‌آمدند و ایشان برای آن‌ها درس اخلاق می‌گفتند. همان درس‌های اخلاقی که در کتاب اربعین آمده است و یک مقدارش را استنساخ کرده‌ام. جاذبه‌ای که مرا به سوی امام کشاند همان درس‌های اخلاقی بود که ما در سن چهارده سالگی در مسجد جامع پای آن می‌نشستیم. اصلا مردم محلات هم از همان وقت به ایشان ارادت داشتند. در قم هم عصرهای جمعه – غروب – به مدرسه فیضیه تشریف می‌آوردند و آن درس اخلاق را می‌گفتند. واقعاً این درس اخلاق انسان را از گناه بیمه می‌کرد.»
 
که حتی از گناه صغیره اجتناب می‌کردند
شهید محلاتی تعریف می‌کرد که «من در آن زمانی که به درس ایشان می‌رفتم و با ایشان آشنا شده بودم پیش از همه وجهه اخلاقی و عرفانی ایشان برای من جاذبه داشت و جنبه‌های سیاسی چندان برای ما مطرح نبود... آنچه برای ما و برای همه در درجه اول اهمیت و جاذبیت قرار داشت معنویت امام بود. در محلات که بودیم قبل از اینکه مکلف بشویم، پدر خانمم مرحوم آیت‌الله شهیدی از خصوصیات روحی ایشان در زمان جوانی نقل می‌کرد. ما قبل از انس با ایشان این روحیات را در مورد ایشان شنیده بودیم.» این روحیات چه بود؟ راوی خودش پاسخ می‌دهد. «امام در جوانی یک طلبه خشکی نبود که همیشه مثلاً روزه بگیرد و ذکر بگوید و نخندد و تفریح نکند، تفریح هم داشتند، تفریحاتی نظیر اینکه شب‌های پنجشنبه دور هم جمع شوند و یک طاس‌کبابی درست کنند یا در مدرسه کته‌ای درست کنند. ولی از همان جوانی نقل می‌کنند که ایشان نماز شبش ترک نشده بود. تهجد ایشان ترک نشده بود. از آن جوانی مقید بودند غیبت نکنند.»
 
راوی می‌افزاید که «حتی ما و شاگردهای ایشان وقتی نزد ایشان می‌نشستیم جرأت نمی‌کردیم از کسی حرف بزنیم؛ زیرا ایشان با یک نگاه تند در همان کلمه اول ما را ساکت می‌کرد و ایشان در این موارد یک رعب خاصی داشتند. اما به چند چیز مقید بودند: نماز جماعت اول وقت، تهجد، غیبت نکردن. حتی در زمان جوانی، زمانی که هنوز عیال نداشتند هم دوستان ایشان می‌گفتند که حتی از گناه صغیره اجتناب می‌کردند. این طور ایشان منزه و پاک بودند. بعد ایشان با عرفان آشنا شدند و استادشان در این زمینه مرحوم شاه‌آبادی بود که گاهی در این اربعین‌شان و دیگر کتاب‌های‌شان در مورد مرحوم استادشان نقل می‌کنند شیخ عارف ما روحی‌له‌الفداه. ایشان با آن مسائل عرفانی که آشنا شدند دیگر انس خاصی با خدا داشتند. تضرع و زاری و انس با خدا. در درس‌شان هم مقید بودند که درس‌شان را مطالعه کنند، بنویسند و یک برنامه منظمی در درس و بحث‌شان داشته باشند. به هرحال هرگز عمرشان را به بطالت نگذراندند.»
 
جدی در درس و منظم در زندگی
شهید محلاتی می‌گوید درس و تدریس برای امام مسأله‌ای بسیار جدی بود. «تابستان که می‌شد ایشان تمام درس‌های‌شان را می‌نوشتند. هر روز می‌نوشتند. ایشان کتاب وسیله را همان تابستان‌ها در محلات حاشیه کردند. کتاب وسیله مرحوم حاج سید ابوالحسن را حاشیه کردند. آنچه ما از تاریخ زندگی ایشان سراغ داریم این است که یک انسان منظمی بودند. زمان نماز و نیایش‌شان مشخص بود، زمان تهذیب‌شان مشخص بود، تهجدشان مشخص بود. مرحوم حاج‌آقا مصطفی از زبان دیگران نقل می‌کرد که وقتی امام عیال گرفتند – خوب معمولاً آدم وقتی تازه زن می‌گیرد قدری از اشتغالات معمولی دور می‌شود – غروب پس از نماز جماعت می‌آمدند، شام می‌خوردند و می‌خوابیدند، از آن طرف آخرهای شب بلند می‌شدند، نماز شب و تهجد و مطالعات‌شان را دنبال می‌کردند. یک برنامه‌ای تنظیم کرده بودند که هم خانواده ناراحت نشوند و هم به تهجد و به مطالعه‌شان برسند.»
 
این یار امام می‌گفت «امام خیلی منظم بودند و در بسیاری از مسائل مقید بودند، تا آنجا که یک قِران از سهم امام مصرف نمی‌کردند. یک زمینی داشتند مشترک که از پدرشان به ارث رسیده بود و دست برادر بزرگ‌شان آقای پسندیده بود و این زمین در ماه درآمدی داشت و از همان درآمد، ایشان زندگی‌اش را مرتب می‌کرد، به نحوی که با همان درآمد تطبیق بکند و لذا ایشان هیچ وقت از سهم امام استفاده نکردند تا وقتی که مجتهد شدند و صاحب رساله و این هم از امتیازاتی بود که ایشان داشتند. به طور کلی با گناه فاصله داشت و با خدا مرتبط بود.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها