یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۷ - ۱۰:۳۰
جوان‌گرایی در تیم ملی ادبیات

شاید شما هم وقتی واژه «نویسنده» را می‌شنوید یک پیرمرد را تصور کنید که در میان انبوهی از کتاب نشسته و احیانا پیپ می‌کشد. اما این روزها نویسندگان جوان ایرانی، این تصویر ذهنی را شکسته‌اند./

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): ادبیات که فقط برای پیرمردها نیست. درست است که همیشه پدربزرگ‌ها یا مادربزرگ‌ها برای بچه‌ها قصه می‌گویند. شاید این هم درست باشد که قدیم‌ها آدم بزرگ‌ها بیشتر کتاب می‌خواندند. اما بازهم می‌گویم ادبیات فقط برای پیرمردها نیست. 

می‌گویید نه؟ این خبر را که اخیرا یکی از خبرگزاری‌های ایران مخابره کرده،بخوانید: «یک کتاب‌فروش گفت: بیشتر مشتری‌های ما جوان‌ها هستند. جالب است که آن‌ها دنبال کتاب‌های نویسندگان جوان می‌گردند. یعنی دیگر نویسندگان نام‌دار قدیمی کم‌فروش شده‌اند، در عوض جوان‌ها می‌آیند و کتاب‌هایی می‌خواهند که به تازگی توسط یک نویسنده جوان منتشر شده است.»

بله‌! اگر علی دایی می‌خواهد در تیم ملی فوتبال جوان‌گرایی کند و بهانه می‌آورد که نامداران فوتبال مصدوم اند، در تیم ملی ادبیات بدون اینکه قدیمی‌ها مصدوم باشند، جوان‌ها جایشان را گرفته‌اند. اخیرا سه، چهار کتاب از نویسندگان جوان و تازه کار منتشر شده که بازار کتاب ایران را تکان داده است.

جوانان پرفروش

اوایل امسال بود که چند کتاب جدید منتشر شد؛ همه هم از نویسندگان جوان. حالا هرجا یک آمار فروش از کتاب‌ها منتشر می‌شود، این اسم‌ها به چشم می‌آید: «ها کردن» اثر پیمان هوشمندزاده، «مردی که گورش گم شد» اولین کتاب حافظ خیاوی، «کافه پیانو» اولین رمان فرهاد جعفری و حالا هم کتاب جدیدی از فرشته احمدی به نام «پری فراموش شده». 

البته باتجربه‌ترها هم امسال دست روی دست نگذاشته‌اند. احمد پوری که در ترجمه مویی سفید کرده، اولین رمانش به نام «دو قدم این ور خط» را چاپ و میترا الیاتی «کافه پری دریایی» را روانه کتاب‌فروشی‌ها کرد که در سرو قهوه به کتاب‌خوان‌ها با «کافه پیانو» رقابت کند و بلقیس سلیمانی رمان «خاله بازی» را به چاپ رساند. نه این که از این کتاب‌ها استقبال نشده باشند، اما آدم دلش می‌خواهد استقبال و پیشرفت جوان‌ترها را ببیند و بلکه گزارشی هم از آن بنویسد‍!

اگر دقت کرده باشید، جوان‌گرایی این نویسندگان جوان حتی تا نام کتاب‌هایشان نیز رسوخ کرده. دیگر از نام‌های سنگین ادبی خبری نیست. یکی که نام کتابش را گذاشته «ها کردن»، دیگری هم گذاشته «مردی که گورش گم شد»!

اما همین نوگرایی باعث رونق کتاب‌هایشان شده. مثلا مجموعه داستان «مردی که گورش گم شد» چند جایزه ادبی گرفت و در کمتر از ۵ ماه به چاپ سوم رسید. هوشمندزاده هم گویا از خوشبوکننده دهان استفاده کرده، چراکه از «ها کردن» او حسابی استقبال شده و این کتاب هم به چاپ چهارم رسیده است.


هشدار یک پیر مرد : جوانان؛ استقامت کنید 

با یک نویسنده که سن و سالی را پشت سر گذاشته تماس گرفتم تا به عنوان نماینده‌ای از نویسندگان قدیمی‌تر، نظرش را در مورد جوانان ادبیاتی بگوید. او که نامش فیروز زنوزی‌جلالی است تا سوژه گزارش من را شنید، گفت: «من که جوان نیستم، اشتباه گرفته‌اید!» برایش توضیح دادم چه می‌خواهم. او ابراز خوشحالی کرد که جوان‌ترها بازار ادبیات را قبضه کرده‌اند. اما یک نصیحت کرد: «در طول تاریخ معاصر خیلی از جوانان را می‌بینیم که ظهور کرده‌اند و خیلی زود گم شده‌اند. از قول من به جوانان بگویید که در این عرصه باید استقامت کنند. من به آینده آن‌ها خیلی خوشبینم. اما ای کاش جوانان نویسنده شتابزده عمل نکنند. زود نیایند که زود هم بروند. یادشان باشد که برای نوشتن یک داستان خوب، یک عمر هم کم است.»

حواسمان به زبان باشد 

این بزرگ‌تر‌ها فقط بلدند نصیحت کنند. البته نصیحت‌هایشان خالی از لطف نیست. مگر نه‌اینکه حافظ می‌گوید: «نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند / جوانان سعادتمند پند پیر دانا را». یک نصیحت دیگر هم هست.

کتاب‌های نویسندگان جوان سرشار است از هنجارشکنی. آن‌ها از زبان‌های عجیب غریبی استفاده می‌کنند. باز هم به یک نفر که مویی در ادبیات سفید کرده زنگ زدم تا این بار توصیه‌های او را برای جوانان کتابخوان بشنوم. میرجلال‌الدین کزازی، نویسنده، استاد دانشگاه و پژوهشگر زبان و ادبیات در جواب گفت: «اندرز من به همه کتاب‌خوانان جوان و نوجو این است که زبان فارسی را به شایستگی ارج بگذارند.»

جرات نداشتم به او بگویم یک جوان نام کتابش را «بی‌وتن» گذاشته و دیگری «مردی که گورش گم شد»، اما از او پرسیدم یک کتاب‌خوان چطور می‌تواند زبان فارسی را ارج بگذارد.؟ گفت: «در روزگار ما کمترین لغزشی در زبان، در زمانی کوتاه در سراسر جهان پارسی زبان گسترش می‌یابد. از این رو در این زمانه باید در به‌کار گرفتن زبان، باریک‌بین باشیم. اگر واژه‌ای بی‌اندام در کتابی به کار گرفته شود، نباید بر زبان جوانان نیز روان گردد. ما زبان را ارمغان ایزدی می‌دانیم و باید به شیوه‌ای آراسته با آن رفتار کنیم.»

حالا این دو نصیحت به کنار. ولی تصویر نویسنده پیری که پیپ به دست گرفته و در میان انبوهی از کتاب غرق شده دیگر وجود ندارد. نویسندگان ایرانی دارند با موبایل بازی می‌کنند، با لپ‌تاب می‌نویسند و احیانا موسیقی گوش می‌کنند. شاید این تصویر نسبتا واقعي تري از «نویسنده» در ایران امروز باشد.


هشت پیشنهاد 
برای اینکه کتاب‌های نویسندگان جوان به خوانندگان جوان پیشنهاد شود،‌ بهتر است از یک منتقد جوان نیز کمک گرفت. محسن فرجی ۳۶ سال سن دارد و دو مجموعه داستان با نام‌های «یازده دعای بی استجابت» و «چوب خط» منتشر کرده است. او چند جایزه ادبی نیز به دست آورده و کتاب‌هایش برای چند جشنواره ادبی دیگر نیز نامزد دریافت جایزه شده‌اند. خودش می‌گوید: «من دوران نامزدی را بیشتر دوست دارم».

این نویسنده معتقد است داستان‌نویسان جوان ایرانی، حرف‌های زیادی برای گفتن دارند. مثلا می‌گوید: «آثار جوانان امروزی از مناظر مختلف موفق بوده‌اند. از نقد‌ها و نظر‌های کارشناسی گرفته تا جایزه‌های ادبی و استقبال مخاطبان». البته به عقیده ‌او این موفقیت‌ها بیشتر در عرصه داستان کوتاه است و جوانان نویسنده در داستان‌بلند و رمان تقریبا ناکام مانده‌اند.

فرجی به عنوان روزنامه‌نگار و منتقد ادبی فعالیت می‌کند و داور چند جایزه ادبی است. برای همین از او خواستیم از میان کتاب‌های نویسندگان جوان، چند کتاب را به خوانندگان جوان‌پسند پیشنهاد کند. این‌ها پیشنهاد‌های او هستند:

-«زندگی مطابق خواسته تو پیش می‌رود»، امیر حسین خورشیدفر، نشر مرکز
-«زنی با چکمه ساق‌بلند سبز»، مرتضی کربلایی‌لو، نشر ققنوس
-«بریم خوش‌گذرونی» (۱۸ داستان عاشقانه)، علی‌رضا محمودی ایرانمهر، نشر روشنگران
-«ساعت از مرگ گذشت»، ناتاشا محرم‌زاده، نشر فرهنگ ایلیا
-«ها کردن» پیمان هوشمند‌زاده، نشر چشمه
-«باغ‌های شنی»، حمید‌رضا نجفی، نشر نیلوفر
-«گوساله سرگردان»، مجید قیصری، نشر افق
-«مردی که گورش گم شد» حافظ خیاوی، نشر چشمه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط