به گزارش خبرنگار
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درخوزستان، سیصد و یازدهمین نشست مجازی انجمن نقد ادبی خوزستان با حضور 197 نفر از اعضای این انجمن عصر یکشنبه ۲۸ شهریورماه برگزار شد و شاعران آثار خود را ارائه کرده و منتقدان انجمن درباره آن به بحث و بررسی پرداختند.
در این نشست، شاعران و منتقدانی چون: داودرضا کاظمی، عزتالله کیانی، احمد تمیمی، سارا شجاعی، عبدالرضا فاطمی، فاطمه مقدم، الهام صفوی، زهره مومنیجو، نادیا حزباوی، مستانه شکیبایی و مریم مؤیدی به ارائه اثر یا نقد سرودههای شاعران همگروه پرداختند.
برخی سرودهها و نقدهای انجام شده در این نشست به شرح ذیل آورده شده است.
سروده اول از نادیا حزباوی:
من بی صدفم، دُرّی از آن کوثر تقدیر
انسان شدم و درد شد آغاز وجودم
از ناز جهان قصه غم شد هنرم آه
با عشق، غزل گشتم و با رنج سرودم
تصویر رهایی همه در دام دلم بود
اندیشهای از بال فرودی ننمودم
هر چند گذرگاه زمان آینهام بود
از موی سپیدم غم شرمی نزدودم
ای یار نظر کن به من از روزن شادی
شاید دلی از نازَكِ تندیس ربودم
من بی گنهم خسته از این خاطره درد
از شهر به قبری شود آرام، فرودم
هر چند که من سطح زمینم ولی آخر
پرواز تو تا کی نرسد سوی کبودم؟
داودرضا کاظمی اینگونه به نقد شعر نادیا حزباوی پرداخت: شعر از نظر فرم بیرونی، یعنی قالب و قطعه و از نظر کاربرد ضرورتهایی چون وزن عروضی و قافیه درست و بیایراد است، اما در فرم درونی خامدستیهایی در قلم شاعر دیده میشود.
کاظمی گفت: شاعر باید عبارتهای عینی، امروزی و کارآمدتر را برگزیند و شعر را به خدمت قافیه در نیاورد. فرم درونی در شعر، آوردگاه تشخص زبانی شاعر است. تناسب و شیوه پیوند میان عناصر شعر از کوچکترین جزء واژگان تا بزرگترین واحد زبانی که همان جمله است و بسیاری از ظرافتها و ظرفیتهای زبانی، در کنار انواع تمهیدات، شگردها و تکنیکهای شعری و ... فرم درونی آن را شکل میدهد. شاعر باید بهویژه در ویرایشهای پس از سُرایش در این حوزه توجه بیشتری داشته باشد.
سارا شجاعی از دیگر منتقدان نشست، شعر حزباوی را دربردارندهی مفاهیم، تعابیر و ترکیبات زیبایی مثل گذرگاه زمان یا سوی کبود دانسته و گفت: شعر در اجرای مفاهیم و بلوغ بیانی جای کار دارد. از فرصت وزنی شعر در انتخاب واژه بهتر میتوان استفاده کرد تا بهگزینی در محور جانشینی واژهها رسید.
احمد تمیمی از دیگر شاعران این نشست در مورد شعر حزباوی میگوید: دو، سه ترکیب تازه در این غزل وجود دارد (بال فرود، نازک تندیس و سوی کبود) که این آخری نوعی آشناییزدایی هم دارد، اما دو ضعف عمده تالیف و فرم در این کار وجود دارد و نکته مهم دیگر تازگی سوژه و اجرا، پیوند ناگسستنی با شعر دارد، که در این کار چندان خبری از این مساله نیست و نظم بر شعر غلبه دارد.
سروده دوم: از مستانه شکیبایی
پیچیده در بخار نفسهای تو
خوابی مرا دیده
پهلو به پهلوی عسل
گیسوانم
با تارهای هستی تو
گره در گره در گره در گره
نمیترسم از خالی زیر پایم
من اینجا
آرزوهایم را
با اشک شبنم بافتهام
کاظمی شعر شکیبایی را حسب حالی عاشقانه دانست و بیان کرد: شاعر گزارشی از احوال خود یا از احوال مخاطب میدهد، اما عبارتهای شاعرانهای را در این گزارش به کار گرفته است. سطر «خوابی مرا دیده» آشناییزدایی خوبی را رقم زده است. کاش برای آن فضاسازی بیشتری میشد تا مخاطب با کیفیت این تلقی تازه آشنا شود. خواب چگونه ما را میبیند؟ اینکه ما خواب ببینیم مشخص است اما وقتی خواب ما را میبیند، چه اتفاقی میافتد؟ چنین خوابی چه تعبیری دارد؟ شاعر میتوانست پرسشهای از این دست برای خود طرح کند تا این سطر جذاب را بهتر و کارآمدتر نشان دهد. «آرزوها را با اشک شبنم بافتن» از دیگر فرازهای خوب این کوتاه سروده است که عاطفی و خیال انگیز است و البته پایان خوبی را هم برای این شعر رقم زده است. از نظر فرمی شاعر باید سروده را در ویرایش بررسی کرده و تلاش کند میان عناصر متنی بیشترین ارتباط و پیوند را برقرار کند.