دوشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۴
حکیمی دنبال نزدیک شدن به کانون قدرت نبود

احمد شهدادی نویسنده، ویراستار و پژوهشگر دینی درباره مرحوم علامه محمدرضا حکیمی، گفت: او دنبال نزدیک شدن به کانون قدرت نبود و ساده‌زیستی را انتخاب کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم، به مناسبت درگذشت مرحوم محمدرضا حکیمی، نشستی با عنوان «بررسی کارنامه استاد حکیمی» با حضور احمد شهدادی نویسنده، ویراستار و پژوهشگر دینی، به میزبانی مرتضی کاردر روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی در فضای مجازی برگزار شد.
 
شهدادی در ابتدای این برنامه گفت: کتاب‌ها، آدم‌ها، جریان‌های فکری یک شبکه فکری در ما ایجاد می‌کنند و بلوغ فکری ما را شکل می‌دهند. به تعبیری پازل معرفتی ما آدم‌ها را کتاب‌ها، شعر، موسیقی، رویدادها، فلسفه و دیگر عنوان‌ها شکل می‌دهد و خود ما در طول زمان به این نقشه ذهنی اضافه می‌کنیم. مرحوم حکیمی یکی از نویسندگانی بود که نسل ما به او تعلق‌خاطر داشت. او فکر و اندیشه تولید کرد و ما برخی از شناخت خودمان را مدیون ایشان هستیم. آدم‌هایی که در زندگی فکری ما پرارج هستند و حتی اگر مخالف آنها باشیم، این مخالفت‌ها وادی فکری و راه و مسیر را روشن کرده است.

وی در پاسخ به این نکته که حکیمی در حوزه ادبیات و دین و مباحث نظری مطالب مختلفی دارد و از طرفی وجه روشنفکری در سال‌های پیش از انقلاب او بعد از انقلاب کم‌رنگ‌تر شد و تغییراتی در او و آثارش رخ داد، گفت: ما ناچاریم آدم‌ها را برای اینکه معرفتمان را نسبت به آن‌ها دقیق‌تر بیان کنیم، طبقه‌بندی کنیم.

این پژوهشگر حوزه دین در توضیحِ بیشتر این وجه از زندگی مرحوم حکیمی، عنوان کرد: حکیمی، ادیب، عالم، نویسنده دینی و مصلح اجتماعی است. از متفکران سنتی ماست. یک عالم دینی و دین‌پژوهی سنتی است، اما ایشان در طول دوران زندگی دوره‌های مختلفی داشته است. ادیب است چون از نخستین افراد شاخص نثرنویسی دینی به حساب می‌آید. یک شغل هم داشته که در میان ویراستاران قرار می‌گیرد. مجموعه شعر منتشر کرده که اشعار فارسی و عربی دارد. بنابراین بدون شک ادیب است. ایشان در ادبیات سبکی مختص به خودش داشتند که مؤثر بوده است. نفس اهمیت دادن به زبان و نگارش یکی از دستاوردهای ایشان برای حوزه دینی است و ایشان یکی از طلیعه‌داران و شروع کنندگان این مسیر است.

این نویسنده تصریح کرد: از طرف دیگر، حکیمی عالم دینی است و بر فقه، اصول و کلام خوانده و به علم حدیث و تفسیر آشنایی دارد. او مصلح اجتماعی هم هست، چون دنبال احیای عدالت بود و راجع به انقلاب اسلامی و دنیای معاصر مطالبی نوشته است. درعین‌حال شخصیت فردی ایشان بیانگر این است که وی انسانی پارسا و صاحب فضیلت‌های اخلاقی است که دنبال نزدیک شدن به کانون قدرت نبود و ساده‌زیستی را انتخاب کرد.
 
این پژوهشگر دینی ادامه داد: نکته خیلی مهم دیگر در آثار ایشان، توجه وی به رنج انسان است. نویسنده‌هایی که کار حوزوی و آکادمیکی می‌کنند، در چاه پژوهش متون فرو رفته‌اند و از مردم بی‌خبرند. این‌ها کتابخوان‌های حرفه‌ای‌اند که در بین کتابخانه قرار دارند. فقر انسان‌ها و نان شب مردم برای حکیمی مهم بود و این از فضیلت‌های اخلاقی استاد حکیمی محسوب می‌شود.
 
در بخش دیگری از این برنامه، مرتضی کاردر با بیان اینکه در دهه 40 و 50 حلقه‌ای وجود دارد که اکثراً خراسانی‌اند و این‌ حلقه در شکل دادن به نثر مذهبی تأثیر زیادی داشتند و افرادی مثل دکتر شریعتی، حجازی، محمدتقی شریعتی به این موضوع نزدیک بودند و ادبیات در این حلقه مهم است، حکیمی را یکی از افراد این حلقه برشمرد و به سراغ کار شاخص استاد حکیمی رفت و نظر مهمان برنامه را درباره «الحیاه» جویا شد.

احمد شهدادی در پاسخ به این سوال گفت: یک جمله درباره مقدمه شما عرض کنم؛ وقتی شما اندیشمندی هستید که می‌خواهید شور بیافرینید، از زبان حماسه استفاده می‌کنید. انتخاب چنین سبکی اهدافی را دنبال می‌کند و زمانی بوده که نویسنده می‌خواسته نسبت به مخاطب شورانگیز باشد. نوشته‌های شاهرخ مِسکوب و زرین‌کوب با اینکه جزء ادیبان ما هستند، اما آن شورانگیزی را ندارند لذا در مجموع نثر حکیمی برخلاف چیزی که مشهور شده، زیبایی آن آسانی و روانی‌اش را از بین برده‌ است؛ برخلاف نثر مِسکوب که در عین اینکه زیبا است، خیلی روان و ساده است.
 

وی افزود: «الحیاه» مجموعه‌ای است برگزیده از منابع دینی. آقای حکیمی و برادرانشان با قصد و غرض خاص عینک زدند و با آن عینک به میانه‌ی دریای کتاب و سنت رفتند و آموزه‌هایی را استخراج کرده‌اند که با مفاهیم و پیش‌فرض‌های خودشان سازگار است. این چینش و جهت نمی‌تواند خالص و ناب باشد. هر جا یک انتخابی وجود دارد، پیش‌فرضی هم هست؛ مثلاً مسئله آفرینش، مذهب، جبر و اختیار و خلقت در «الحیاه» مهم نیست چراکه مسئله ظلم و ظلم‌ستیزی، عدالت و مبارزه با فقر اهمیت دارد. حکیمی «الحیاه» را مانیفست آزادی، عدالت، تفکر و مدنیت متعالی قلمداد کرده است. به نظرم این آموزه‌ها بسیار از تفکر چپ در ایران متأثر است و در صد سال اخیر هر گروه عدالتخواه در ایران، متأثر از چپ است.
 
در ادامه، میزبان برنامه این سوال را مطرح کرد که چقدر وقوع انقلاب (رؤیای حکومت اسلامی) در شکل‌گیری این کتاب نقش داشته است؟ شهدادی بیان کرد: حکیمی با چنین رؤیایی این کتاب را نوشت. او یکی از منادیان انقلاب است و از سال 42 یکی از نویسندگان و از طرفداران انقلاب اسلامی به حساب می‌آید. برای یک انقلاب، یک مانیفست لازم است که طبق آن حرکت کنیم. حکیمی یک روشنفکر دینی نیست و با عقلانیت مدرن سروکار ندارد. فقط احساس وظیفه می‌کند که از مبانی اسلام درباره زندگی مردم و حکومت جمع‌آوری کند و این کار لازم بوده و باید یک نفر انجام می‌داده و حکیمی کسی بود که با آشنایی بالا این کار را خوب انجام داده‌ است. من ازجمله کسانی بودم که در زندگی فکری این اثر را خواندم و مرهون آقای حکیمی هستم.
 
این استاد دانشگاه درباره روشنفکر بودن یا نبودن مرحوم حکیمی، گفت: حکیمی جزو نواندیشان روشنفکر دینی نیست چراکه تعریف من از روشنفکر دینی این است که عقلانیت سنتی را با عقلانیت مدرن درگیر کند. هر کسی در هر بُعدی، عقلانیت سنتی را با عقلانیت مدرن در آثار خود درگیر کند، روشنفکر دینی است. مثلاً شریعتی با عقل مدرن ارتباط برقرار کرد. اگزیستانس و جامعه‌شناسی را می‌شناسد و تحلیل تاریخی، فلسفی و جامعه‌شناختی ارائه می‌کند اما هیچ‌گاه در آثار استاد حکیمی، درگیری با عقلانیت مدرن دیده نمی‌شود؛ چراکه او یک متفکر سنتی است و آرمان‌های اسلام را فریاد می‌زند. البته در جاهایی مثل مبارزه با فقر و ظلم‌ستیزی، با شریعتی هماهنگ است، از این منظر که هر دو منادی «اسلام عاصی» هستند؛ «اسلام عاصی» به معنای اسلامی که معترض است و با استعمار مخالف است، در مقابل اسلام راضی که می‌توان در متون مولانا، حافظ، سعدی و حتی الاهی قمشه‌ای آن را مشاهده کرد که به شما امنیت خاطر می‌دهد، دغدغه‌ها را برطرف می‌کند و جهان را با بعد زیباشناختی نشان می‌دهد.
 
«مکتب تفکیک» از دیگر موضوعاتی بود که در این برنامه مورد بحث قرار گرفت. شهدادی در این باره گفت: من فکر می‌کنم مکتب تفکیک در مقابل فلسفه و عرفان است اما یک عده‌ای که با فلسفه و عرفان مخالفت دارند با مکتب تفکیک هم مخالف‌اند و این برای من جالب است. یک اعتراف شخصی بکنم؛ بنده به‌عنوان دانش‌آموز فلسفه اسلامی خیلی کم فلسفه اسلامی را می‌فهمیدم، از وقتی‌که با مکتب تفکیک و مخالفان فلسفه اسلامی و فلسفه غرب آشنا شدم، فههم از فلسفه بیشتر شد.
 
وی یادآور شد: مکتب تفکیک در مبدعان آن رادیکال‌تر است تا مکتب تفکیک در آقای حکیمی. ایشان به ملاحظاتی یک ورژن متعادل‌تر و نرم‌تر از مکتب تفکیک ارائه کردند و در اینکه در فلسفه و عرفان مخالف است، با قبلی‌ها اشتراک نظر دارد. به نظرم آن مقدار که بنده آثار تفکیکی‌ها را مطالعه کرده‌ام، این‌ها مقاصد فیلسوفان اسلامی را متوجه نشدند و چون با پیش‌فرض به مقابل فلسفه رفتند، مساله را درست متوجه نشدند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها