جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۰
محمدابراهیم ذاکر: در کتاب‌ها غرق شوید، دندان درد هم که داشته باشید فراموش می‌کنید

بیست‌وسوم فروردین‌ماه هر سال با عنوان روز دندانپزشک نام‌گذاری شده است. خبرگزاری کتاب ایران به مناسبت این روز با سید ابراهیم ذاکر، پرکتاب‌ترین دندانپزشک ایران و مصحح کتاب‌های تاریخی پزشکی درباره فعالیت‌ها و این روز به گفت‌وگو پرداخته است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_ مهتاب دمیرچی: تصور کنید دندانتان درد می‌کند. شاید مدت‌ها دچار پوسیدگی دندان بودید و به آن بی‌توجهی کردید آنقدر که دیگر این درد برایتان غیرقابل تحمل شده است. قطعا به مطب دندانپزشکی مراجعه می‌کنید، با ورود به داخل مطب به جای آنکه توجهتان به یونیت و سیستم پیچیده آن با آن صداهای هولناک جلب شود و وحشت بیشتری از درد را در دلتان بیاندازد، ابتدا نگاهتان به کتاب‌هایی می‌افتد که حتی در بسیاری از کتاب‌فروشی‌های شهر نایاب است. «الحاوی»، «الذریعه ال تصنیف ‌الشیعه»، «قولنج» شما در میان کتاب‌ها درمان می‌شوید. هر چقدر هم که کتاب‌دوست نباشید محیط آرام ناشی از وجود قفسه‌های بزرگ این مطب آرامش زیادی را به شما القا می‌کند. در حقیقت در دل کتابخانه‌ای یک دندانپزشک به درمان بیمارانش می‌پردازد.
  
محمدابراهیم ذاکر؛ دندانپزشک، مصحح و مترجم کتاب‌ها و نسخه‌های تاریخ علم پزشکی که سابقه تصحیح و ترجمه کتاب «الذریعه» و «الحاوی» در کارنامه خود داشته است، در مطبش بهشتی کوچک برای بیماران خود ساخته این بهشت برای بیمارانی که به کتاب علاقه‌مند بوده‌اند دوست داشتنی‌تر خواهد بود. خبرگزاری کتاب ایران به مناسبت روز دندانپزشکی با این دندان‌پزشک پرسابقه در امر تصحیح و ترجمه کتاب‌های تاریخی به گپ و گفت پرداخته است.
 
کمی درباره ابتدای فعالیت‌های نویسندگی و پژوهش‌های خود بگویید؟
اولین گام‌هایی که برای کتابت و نوشتن کتاب برداشتم، نمی‌توانم تاثیر پدربزرگ خود، شادروان حاج شیخ آقابزرگ تهرانی را نادیده بگیرم. خوب یاد دارم در سن 7 یا 8 سالگی در یکی از سفرهای همراه پدرم از نجف به کربلا، پدربزرگم از من خواست تا یک سفرنامه بنویسم. در حقیقت آن زمان من پیش از مدرسه در مراکزی با عنوان «ملّا» آموزگار زن بود و دانش‌آموزان دختر و پسر بودند، به یادگیری برخی سوره‌های قرآن از جمله جزو 29 از سوره تبارک و جزو سی‌ام قرآن؛ یا عم‌جزو پرداخته، سپس چون به سن تمییز [توان شناخت دختر از پس] بودم، مرا به همراه دوست جانبازم مهندس محسن روشندل اخراج کردند و به مکتب شیخ نیشابوری رفتیم و به آموزش خط و خواندن برخی از کتاب‌های فارسی و عربی پرداختیم تا به سن مدرسه رسیدیم، پس به اندازۀ می‌توانستم بخوانم و تا اندازه‌ای بنویسم، به همین دلیل پدربزرگم می‌خواست شیوه‌ای جدید از یادگیری و نوشتن را به من آموزش دهد و از من خواست تا در این سفر هر آن‌چه که می‌بینم را بر روی کاغذ بیاورم، چون هیچ نمی‌دانستم، راهنمایی از وی خواستم که چگونه سفرنامه بنویسم؟ وی به من گفت: «از زمانی که سوار اتوبوس شدی در طول مسیر به نام‌هایی شاخص جای‌ها در راه برمی‌خوری که باید آن‌ها را در کاغذت بیاوری و پس از آن‌که به شهر کربلا رسیدی و اعمالی زیارتی خود را بنویس». لازم می‌دانم بگویم حاج آقابزرگ تهرانی در آن زمان یک شخصیت علمی و جهانی داشت، مجلدات کتاب‌ ذریعة ال تصنیف الشیعة وی در کشورهای عربی ممنوع‌الورود بود، چراکه این دایره‌المعارف بزرگ، دانشنامۀ دفاع از فرهنگ و تمدن پویای ایران‌زمین و جهان تشیع بود، ولی با این وجود وقت خود را برای آموزش کودکی هم‌چون می‌گذاشت که این کار او هم آموزش و هم پرورش اخلاقی برای من شد.
نوشتن آن سفرنامه اولین تمرین من برای نویسندگی بود و من خواسته و ناخواسته وارد این وادی شدم. دومین فعالیت من و یکی دیگر از کارهایی که در نجف انجام دادم فعالیت دربارۀ جغرافیای رزم آرا بود. پژوهشگر می‌خواست نام شهرها و روستای ترک‌زبان ایران را جداگانه گردآوری کند که من در گردآوری سیاهه و ترتیب نام‌ها، برای چاپخانه همراهی کردم درحالی‌که هنوز دانش‌آموز کلاس هفتم بودم تا این‌که به ایران آمدم و وارد دانشکدۀ دندان‌پزشکی شدم. در این زمان شادروان دکتر علی‌نقی منزوی و شادروران استاد احمد منزوی، دایی‌هایم برآن شدند، با توجه به آشنایی بسنده به زبان عربی، مسئولیتی را بر دوشم بگذارند که افزون بر آموزش دندان‌پزشکی نیاز به تلاش و کار بسیار داشت. آن‌ها از من خواستند کار گردآوری نام افراد یادشده در 29 مجلد ذریعه به عنوان مولف، مترجم، کاتب، راوی، مروی، مُهدی و مُهدی‌الیه، مالک نسخه و متفرقه را که برای هرکدام علامتی ویژه در نظر گرفته شده بود و پیش از من گروهی از نوادگان و نزدیکان آقابزرگ کوشش کرده بودند، من راه آن‌ها را ادامه بدهم که من از جلد پانزدهم تا پایان کتاب ذریعه این کار را از سال 55 تا 66 انجام دادم، سپس به ترتیب حروف الف‌ب درآوردم و برایشان تاریخ تولد؛ یا مرگ؛ یا سده پیداکردم و آمادۀ چاپ کردم که در سال 77 دانشگاه تهران آن را در سه جلد به چاپ رساند.
هم‌چنین در این مدت یادشده به رونویسی طبقات اعلام الشیعة دایره‌المعارف رجال‌شناسی آقابزرگ که تا کنون 22 جلد آن به چاپ رسیده است، کار کردم. کار من رونویسی جلدهای قرن نهم، دهم و یازدهم بود که رونویسی را از نسخۀ دست‌نویس مولف بر روی فیش‌های 10×15 بازنویسی می‌کردم تا دکتر منزوی آن را تصحیح همراه با پانوشت‌هایی برای چاپخانه بفرستد و غلط‌گیری نخست را نیز من انجام می‌دادم و افزون برآن نمایگان کسان، کتاب، جای‌ها، فِرق و گروه‌ها برای هر کتاب فراهم می‌آوردم؛ البته بازنویسی سیاهۀ مقدمۀ جلد سوم نامه‌های عین‌القضات و سیمرغ و سی مرغ دکتر منزوی برای چاپخانه نیز من کمک نمودم. این‌ها آموزش و پرورشی بود که من در دامان دایی‌هایم، به ویژه دکتر منزوی فراگرفتم.

 




 
از چه زمانی به زبان عربی تسلط پیدا کردید؟
من به تاریخ 15 آذرماه 1335 در شهر نجف عراق زاده شدم و در آن‌جا بالیدم و تا 18 سالگی زیستم. پس از آن برای ادامۀ تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی تهران به ایران آمدم و ماندگار شدم. ما تا کلاس ششم ابتدایی در مدارس ایرانی، به صورت الزامی به یادگیری زبان عربی و امتحان‌دادن دروس مدارس عراقی می‌پرداختیم، ولی من در آزمون‌های نهم و دوازدهم آن مدارس خودخواسته و به صورت متفرقه شرکت کردم و در کنار این یادگیری‌ها، یادم می‌آید، پس از ششم دبستان، پدر که از روحانیان حوزۀ علمیۀ نجف بود، مانند دیگر همگنان خود تلاش کرد تا من نیز در حوزه علمیه تحصیل کنم، ولی من بر خلاف میل پدر نپذیرفتم و ترجیح دادم به ادامۀ تحصیل در مدرسه بپردازم. از آن‌جا که در آن زمان امکانات بسیاری به دانش‌آموزان مدارس ایرانی داده می‌شد تا ایرانیان مقیم در عراق جذب تحصیل در مدارس ایرانی شوند، می‌شد توجه‌ای به پیشنهاد و فرمان نه بسیار آمرانۀ پدر داد. با این همه برای این‌که رضایت پدر را جلب کنم، تابستان‌ها در حوزۀ علمیه به خواندن دروس مقدماتی حوزه‌ای ‌پرداختم و آن را تا آغاز دورۀ سطح دنبال کردم، به ویژه کلاس نهم را نیز خودخواسته به مدرسه نرفتم و تنها تمرکز بر فراگیری دروس‌ حوزه‌ای داشتم و در کنار آن نهم را متفرقه امتحان دادم. یادم می‌آید تابستان آن سال به سوریه و لبنان رفتم و در آن‌جا بود که دایی‌ام دکتر منزوی یک ماه با من گفتگو کرد مرا برای رفتن دوباره به سر کلاس قانع کرد. من تا یازدهم در مدرسۀ علوی ایرانیان نجف و دوازدهم در دبیرستان شرافت بغداد، آموزش خود را دنبال کردم. این‌ها همگی زمینه‌ای شدند تا به زبان عربی آشنایی کتابتی بیشتری پیدا کنم و پس از آن بود که برای دانشگاه، راهی ایران شدم.

با وجود این‌که اصالت تهرانی دارید علت مهاجرت شما به عراق چه بوده است؟
همان‌گونه که پیش‌تر گفتم، پدرم شادروان حاج شیخ حسین تهرانی روحانی بود. او در خانواده‌ای با نام «زمردی» از بازرگان بزرگ تهران که در کار ساخت و فروش طلا و جواهر در بازار بزرگ تهران بودند، به سال 1282خ در محلۀ پاچنار تهران زاده شد. پدرم برآن شد تا پیشۀ خانوادگی را کنار گذارد، پس برای تحصیل دروس حوزه‌ای راهی قم شد و در دوران اجباری‌شدن سربازی 1304خ با گزینش نام «ذاکر» از راه جنوب به بصره رفت و ساکن نجف عراق شد، چون همیشه نجف مرکز فقاهت و حوزۀ علمیه‌ای بود که دیرینگی هزارساله از روزگار شیخ طوسی (د: 460خ) داشت. افرادی که در این زمینه تحصیل کنند و می‌خواستند از فضای دنیای معنوی خوبی برخوردار شوند، راهی نجف می‌شدند، پدر من نیز برای ادامۀ تحصیل از قم راهی نجف شد. پدربزرگ مادری‌ام شادروان آیت‌الله حاج شیخ آقابزرگ تهرانی منزوی (۱۲۵۵ – ۱۳۴۸خ) صاحب الذریعه، نیز در یک خانوادۀ بازرگان فرهنگی در پامنار تهران زاده شد. او در سال 1313ق / 1274خ هم‌زمان با کشته‌شدن ناصرالدین‌شاه، نخستین سفر سه ماهۀ خود را به نجف آغاز کرد و بازگشت. یک سال پس از آن دوباره به نجف رفت و ماندگار شد. در حقیقت نه خانواده مادری و نه خانواده پدری من با عرب‌ها ارتباطی تنگاتنگ نداشتند، ولی از آن‌جایی که پدرم برای تحصیل دانش و معرفت به نجف رفته بود و از سوی دیگر پدربزرگم (پدر مادری) در زمان قاجار به عراق کوچ کرده بود، زمینه‌ای شد که همگی، سال‌هایی بسیار در عراق زندگی کنیم.

کمی دربارۀ دوران آموزشی خود در رشته دندان‌پزشکی بگویید.
تحصیل من از سال 1355 شروع شد و با بسته‌شدن دانشگاه در خرداد 1359 متوقف شد. یک سال پس از آن دانشکده‌های پزشکی و دندان‌پزشکی باز شدند، ولی متاسفانه من نتوانستم ادامه دهم، چراکه در سال 60 به علت سکونت در خانۀ دایی‌ام شادروان علی‌نقی منزوی برای کار بر روی ذریعه و طبقات، در دوم مهرماه 60 به همراه ایشان و میهمانانشان دستگیر و راهی زندان شدیم. علت دستگیری علی‌نقی منزوی کتاب بیست و سه سال بود. من نیمۀ دی 60 آزاد شدم، ولی  منزوی تا چهار سال در زندان ماند. پس بازگشایی دانشگاه، به جهت زندان‌رفتن و ناهم‌اندیشی، مشکلاتی پیش آمد و از دانشگاه به طور موقت به مدت هفت سال اخراج شدم، ولی بازهم پس از آزادی در خانۀ دایی‌ام ساکن شدم و کار ذریعه و طبقات را ادامه دادم تا این‌که از سوی نیروهای انتظامی سال بعد برای تفتیش دوبارۀ خانه آمدند، شادروان زن‌دایی‌ام که همیشه برایم مادری می‌کرد، از من خواست خانه را ترک کنم که این همزمان با یافتن کاری در فروشگاه آلومینیم و استیل فروشی پسرعمویم جعفر در پامنار بود. نخستین خانۀ مجردی را در سهرودی گرفتم و کار ذریعه را شب‌ها و پس از کار بازار دنبال می‌کردم. بهررو پس از دوندگی‌های بسیار در مهرماه سال 1366 دوباره به دانشگاه بازگشتم. دی‌ماه 68 همۀ دروس نظری و بخش‌های عملی پایان یافت و در سوم خرداد 69 از پایان‌نامه‌ام دربارۀ ناهنجاری‌های گوناگون دندانی به راهنمایی دکتر طلایی استاد بخش رادیولوژی دفاع کردم.
دروۀ شش‌سالۀ آموزش دندان‌پزشکی من از سال 1355 تا 1369 به طول انجامید.
باور دارم اخراج من و دانشجویان دیگر از دانشگاه و جلوگیری از ادامۀ تحصیل، کاری نادرست بود و برای افرادی مسببان آن ننگ؛ چراکه به مرور بیشتر اخراجیان را بازگرداندند. دانشجویان اخراج‌کنندۀ آن زمان که بیشترشان از اساتید امروز دانشکده‌های گوناگون و به ویژه تهران هستند، نیز گهگداری و آن هم نهانی از انجام‌دادن این کارشان اظهار پشیمانی می‌کنند و افزون براین‌ها من سال‌ها وقت و تلاش خود را بر روی یکی از ارزنده‌ترین آثار و منابع شیعه گذاشته بودم که هنوز رفرنس برای شناخت شیعیان است، خودخواسته از بسیاری سرگرمی‌ها و گردشگری‌هایم برای دنبال‌کردن کار آن، چشم‌پوشی کرده بودم و این پاداش خوبی از سوی آنان و حاکمیت برای من نبود، ولی گویا باید پذیرفت که دهۀ شصت، زمان انقلابی‌گری و اوج فعالیت‌های تندگرایانه و بی‌توجهی به پژوهش و تحقیقات بوده است.
در تمام این دوران و در طول سال‌هایی که اجازۀ ادامه تحصیل نداشتم، ناگزیر بودم که امورات زندگی خود را اداره کنم. روزهای آغازین را به کارگری و مسافرکشی گذراندم و پس از آن به تدریس و فروشندگی در محلۀ پامنار تهران به فروشندگی آلمینیوم و استیل در کنار خانواده پدری‌ام ‌پرداختم تا این‌که دوباره به دانشگاه بازگشتم. پس از بازگشت ناگزیر به رقابت با دانشجویان 8 تا 10 سال جوان‌تر خودم شدم و به کوب درس می‌خواندم؛ بنابراین برنامۀ کاری‌ام تا پایان تحصیل، جز درس‌خواندن در حوزۀ دندان‌پزشکی، دیگر هیچ کاری نبود. فعالیت‌های غیر درسی کنار گذاشتم و از سال 1366 تا 1369 که فارغ‌التحصیل شدم تمام و کمال به رشتۀ دندانپزشکی و پس از آن به درمانگری پرداختم.
 

 
تاریخ‌نگاری و بررسی نسخه‌های تاریخی پزشکی برای شما از چه زمانی شروع شد؟
پس از اتمام فارغ‌التحصیلی، بی‌درنگ و در تیرماه 69 به سربازی رفتم که در آن زمان بیشتر به کار درمانگری پرداختم. بیشتر مطالعاتم در حوزۀ خواندن کتاب‌های تاریخ می‌گذشت و تا مهر 71 در رشت می‌زیستم، سپس در همان سال به خوزستان آمدم و در اهواز ساکن شدم و تا سال 74، هفت ماه در سوسنگرد، چهار ماه بستان، 14 ماه هویزه و نه ماه در حمیدیه و اهواز مشغول به طبابت شدم تا این‌که در تیرماه 1374 به تهران بازگشتم. شروع دوباره فعالیت‌های فرهنگی‌ام، این بار در زمینۀ تاریخ‌نگاری پزشکی در سال 1378 آغاز شد که با همکاری آقای دکتر شریعت تربقان پزشک پاتولوژیست و آموزگار آموزشی و زیستی‌ام و رییس وقت موزۀ تاریخ علوم پزشکی دانشگاه تهران، آغاز شد و این رویداد بدین‌گونه که روزی وی به همراه دکتر پارساپور مدیر اجرایی موزه و دکتر احمدی‌نسب به دیدار دکتر منزوی می‌آیند که من نیز در آن جلسه بودم. این نشست در کتابخانۀ بزرگ مجتمع مسکونی ما رخداد که بیش 20 هزار کتاب در فضایی پیرامون 80 مترمربع در سعادت‌آباد است که نیز ویژگی یکتای ساختمان مسکونی و مشترک خانوادگی ما در ایران و شاید دیگر کشورها باشد و از وی می‌خواهند که در پژوهشی‌های تاریخ پزشکی به ایشان کمک کند، ولی منزوی به جهت کهولت و کم‌توانی جسمی پیشنهاد ایشان را نمی‌پذیرد و از آنان می‌خواهد که این ماموریت را بر دوش من بگذارند و او نیز قول همکاری و آموزش را به من می‌دهد. در حقیقت آغاز فعالیت‌های تصحیح و ترجمه و برگرداندن متون تاریخی پزشکی از این سال با همکاری گروه موزۀ تاریخ علوم پزشکی دانشگاه تهران شروع شد. آن زمان در اوج کار شبانه‌روزی دندان‌پزشکی بودم؛ به همین دلیل در ابتدا نپذیرفتم. نزدیک به یک سال این کشمکش میان من و دکتر شریعت دربارۀ کار در زمینۀ تاریخ‌ پزشکی بود تا این‌که در نهایت پذیرفتم. در حقیقت اولین همکاری من با دانشگاه علوم پزشکی تهران و موزۀ تاریخ پزشکی شد. چند مقاله از البر زکی اسکندر اندیشمند لبنانی با همراهی دکتر منزوی ترجمه کردم، ولی ناخوشایند از انجام کارم بودم، بدین جهت به گفتگو با تیم موزه پرداختم و ایشان قانع کردم تا تمرکز بر روی ترجمۀ کتاب‌های اندیشمدان ایران‌زمین کنیم و با همراهی ایشان نخستین کتاب خود را به نام «مرشد اَو الفصول» رازی (د: 313ق / 925م) ترجمه و پژوهش کردم و آن را تا اندازه‌ای به پزشکی روز نزدیک کردم که در سال 1384 توسط موزۀ تاریخ علوم پزشکی به چاپ رسید و پس از آن به پژوهش و برگردان «کتاب قولنج رازی و رسالۀ قولنج ابن‌سینا» (د: 428ق / 1037م) و «منصوري في الطب» رازی پرداختم که «قولنج» در سال 86 توسط مرکز تحقیقات طب سنتی و مفردات پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و همراهی استاد دکتر محمود مصدق ریاست وقت مرکز و دانکشدۀ طب سنتی این دانشگاه پخش شد و کتاب «منصوری» توسط موزه در سال 87 به چاپ رسید.
پیش از آن کتاب «تدارک الخطأ» پیشگیری از رویداد بیماری‌ها و هرگونه نابسامانی، ابن‌سینا را که از روی دو نسخۀ خطی پژوهش و برگردانده بودم، مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در سال 88 به چاپ رساند.
ترجمه و پژوهش کتاب‌ها حوزۀ تاریخ پزشکی باعث شد که به مطالبی در بارۀ دانش دندان‌پزشکی برخورد کنم و به‌ آن‌ها، نگاهی ویژه‌تر داشته باشم. ازاین‌رو برآن شدم متن‌های دندان‌پزشکی پزشکان ایران‌زمین را یک‌جا گردآوری کنم تا اندازه‌ای بتوانم تاریخ دندان‌پزشکی مدون نمایم. ازاین‌رو، توجهم به جلد سوم کتاب «الحاوی في الطب» دربارۀ بیماری‌های گوش، بینی، دندان و بافت‌های نرم و سخت دهان بود، جلب شد و به پژوهش و برگردان بخش دندان‌پزشکی آن روی آوردم که بیش از دوسوم کتاب 300 برگه‌ای بود و این آغاز کارم در سال 85 بر روی دایره‌المعارف بزرگ پزشکی در 25 جلد شد که دربرگیرندۀ بخشی فراگیر از دانش پزشکی اندیشمندان ایران‌زمین به ویژه دانش‌آموختگان دانشگاه کهن گندی‌شاپور، یونان، هند و مصر بود، پس از گردآوری آن و رایزنی با دکتر مصدق پیشنهاد کامل‌کردن ترجمۀ جلد سوم را دادند تا فرهنگستان علوم پزشکی آن را به چاپ برساند که پیش از این توسط دکتر افشاری‌پور جلد 20 و 21 آن را پخش کرده بود. این مجموعه با نام «سیری در سه قرن دانش دندان‌پزشکی ایران» از نه نویسندۀ ایرانی و از چهارده کتاب‌ چاپی و خطی برخی به پارسی برگردانده شد و برخی به پارسی امروزین بازنویسی شد، از تاریخ 236ق سال پایان کتاب «فردوس الحکمة» علی فرزند سهل ربن تبری تا 531ق سال درگذشت سید اسماعیل جرجانی نویسندۀ کتاب ارزشمند ذخیرۀ خوارزمشاهی بود که با همیاری انجمن دندان‌پزشکی ایران به مناسبت پنجاهمین کنگرۀ سالیانۀ این انجمن و مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی سال 89 پخش شد.
کتاب «جستاری در تاریخ و فلسفۀ پزشکی اسلامی» جایگاه دانش پزشکی و گروه‌بندی آن در کتاب‌های چند دانشی، دانشنامه و دایره‌المعارف‌ها، گردآوری و پژوهش، چاپ توسط دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، سال 89 به چاپ رسید.
مقدمه، تحقیق و تصحیح کتاب «حفظ البدن» امام فخر رازی (د: 606ق) از روی دو نسخۀ خطی کتابخانه‌های ایاصوفیه ترکیه و کمبریج انگلستان توسط مرکز پژوهشی میراث مکتوب وابسته به وزارت ارشاد در سال 90 به چاپ رسید و از سوی جشنوارۀ حامیان نسخ خطی وابسته به کتابخانۀ ملی ایران شایستۀ تقدیر شد.
کتاب «فردوس الحکمة» تبری که پیش از این یادشده کهن‌ترین متن گسترده‌نویسی شده در دانش پزشکی است که بخش دانش پزشکی هند و ایران آن گسترده است. تبری آن را در سال 236ق پیشکش خلیفۀ عباسی متوکل‌علی‌الله (ک: 246ق) کرد. ترجمۀ بخشی از آن توسط دکتر منزوی شده بود که دکتر مهدی محقق ریاست وقت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی وابسته به وزارت ارشاد، پیشنهاد به پایان‌رساندش را به من داد، پس از پایان‌یافتن، به دلیل چاپ کمتر از یک‌چهارم در بابل از چاپ آن صرف نظر کردند و مرکز تحقیقات طب سنتی و مفردات پزشکی دانشگاه علوم پزشکی آن را به سال 91 به چاپ رساند و توسط رییس‌جمهور وقت در کنگرۀ دو سالانۀ گیاهان دارویی رونمایی شد.
پژوهش و برگردان کتاب «عیون الانباء في طبقات الاطباء» ابن‌ابی‌اصیبعه موفق‌الدین احمد خزرجی (600 – 668ق) است که تاریخ پزشکی جهان تا سدۀ 7ه‍ / 12م است که در آن زندگی‌نامه و کتاب پزشکی و دیگر علوم بیش از چهارصد اندیشمند جهانی از یونان باستان، ایران، هند، مصر، شمال آفریقا و اندلس و جنوب اروپا در سه جلد است؛ البته بخشی از آن سال 49 توسط شادروان غضبان به چاپ رسیده، ولی من از آغاز تا پایان را به پارسی برگرداندم و همراه با پیوست‌هایی از نام فرمانروایان روزگار ایشان و نقشۀ سرزمین‌های آنان آوردم که توسط انجمن گیاه درمانی به سال 93 به چاپ رسید.
پژوهش و برگردان دایره‌المعارف بزرگ پزشکی جهان باستان تا سدۀ 4ه‍ / 10م به نام «کتاب الحاوي في الطب» رازی (د: 313ق) است که در 25 جلد است که سیاهۀ آن را شاگردانش پس از درگذشت او، به دستور ابن‌عمید، ابوالفضل محمد (۹۱۲-۹۷۰م) کاتب برجسته، وزیر، فرماندهٔ نظامی و شاعر عرب‌زبان ایرانی و وزیر رکن‌الدوله دیلمی این دانشنامه را گردآوری کردند. پژوهش و برگردان به پارسی آن پس از دوازده سده به زبان مادری نویسنده برگرداندم که در مدت ده سال از 85 تا 95 به تدریج در 23 مجلد و با همیاری دانشکدۀ طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به ریاست دکتر محمود مصدق به چاپ رسید و در سال رازی از سوی یونسکو و در حضور میهمانان خارجی و ایرانی و معاونت فن‌آوری ریاست جمهوری دکتر ستاری و دکتر ولایتی و دکتر پیوندی ریاست دانشگاه و دکتر مصدق در 28 آذرماه 1395 روز یادمان رازی از چاپ کامل و دوبارۀ آن رونمایی شد، هرچند سال 91 توسط معاون اول رییس‌جمهور وقت و وزیر بهداشت از بخشی مجلدات آن رونمایی شده بود.
اوج پُرکاری من بر کتاب حاوی از سال 92 تا 95 بود که بخش زیادی از شبانه‌روز من در هرکجا صرف ترجمه و پژوهش بر این دانشنامه می‌شد، چون بر خود بایسته می‌دیدم که قرارگذاشته شده را سر وقت به پایان برسانم؛ به همین دلیل شب‌ها تا ساعت 3 تا 4 بامداد بیدار می‌ماندم تا کتاب را به اتمام برسانم. کار دندان‌پزشکی صبح‌ها به طور کامل و دو روز بعد از ظهر کاری را تعطیل کردم تا بتوانم زمان بیشتری برای آن هزینه کنم؛ البته اگر قراردادی نیز نبود، بازهم همیشه برای هر چیزی حد و زمانی قائل می‌شوم، این‌که نباید فعالیت‌ پژوهشی‌ام زمانی بیش از آن حد گمانه‌زنی شده بگذرد، چون خوشایندم نمی‌بود و همواره براین باورم هر پژوهش باید پیرامون زمان گمانه‌زنی شده‌اش به اتمام برسد.

آیا طبابت و پژوهش‌گری در اسناد تاریخی و پزشکی خللی در طبابت و فعالیت‌های حرفه‌ای شما نداشته است؟
با آن‌که دلبستگی زیادی به درمانگری دندان‌پزشکی دارم، ولی از آغاز دهه هشتاد به بعد رویکرد بیشتری نسبت به تاریخ پزشکی پیداکردم و ناگزیر شدم از زمان آن بکاهم و به این دلبستگی تازه بیفزایم و افزون برآن از استراحت و ورزش و گردشگری‌هایم بکاهم و از همان سال‌ها بود که در این گام گذاشتم و به پژوهش در تاریخ پزشکی و دندانپزشکی روی آوردم. در کل از این دهه بود که فعالیت‌های تحقیقاتی خود را در حوزۀ نسخه‌ها و اسناد تاریخ پزشکی آغاز کردم و فهمیدم که می‌توانم در تاریخ پزشکی گفتمانی را دنبال کنم و تاثیر زیادی در این زمینه بگذارم. اغلب کتاب‌های پزشکی در گذشته به زبان عربی بوده است چراکه بسیاری از نویسندگان و پزشکان ایرانی ما به زبان علمی آن روز کتاب‌های خود را می‌نوشتند، بنابراین به اعتقاد من این کتاب‌ها باید به زبان فارسی تصحیح و ترجمه می‌شد و دریغم می آمد که این کتاب‌ها تنها به زبان عربی باشند و به فارسی برگردانده نشوند.
نخستین بار کتاب الحاوي در سال 1279م توسط فرج فرزند سالم و به فرمان شارل انجو شاه سیسل به زبان لاتین ترجمه می‌شود و مورد توجه اروپاییان قرارمی‌گیرد و این ترجمه بارها 1468م تا 1542م در ایتالیا به چاپ می‌رسد؛ بنابراین، باید در سال 2015 و 2016 به زبان مادری نویسنده با وجود 500 سال تاخیر ترجمه می‌شد. این آثار شاید از لحاظ کاربردی مورد استفاده پزشکان مدرن قرار نگیرد اما از نظر تاریخ پزشکی به طور قطع ارزشمند بوده و هست که به زبان لاتین در آن زمان ترجمه شده است. دانشجویان پزشکی، به ویژه تخصصی پزشکی سنتی و دانشجویان تاریخ علم، به ویژه تاریخ پزشکی به این کتاب‌ها نیاز پیدا خواهند کرد. با این زمینه‌ها تصمیم گرفتم با همیاری دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و دانشکده طب سنتی همکاری گسترده‌تری را داشته باشم تا ترجمۀ کتاب «الحاوي» کامل بشود که خوشبختانه شد و به پخش سراسری رسید، ولی به علت مشکلات مادی هنوز آن‌گونه که باید در مراکز گوناگون و در کتاب‌فروشی‌ها عرضه نشده است. اگر بخواهید تاریخ پزشکی را بررسی کنید باید افزون بر زبان‌های خاورشناسان اروپایی، زبان عربی را نیز بدانید، چون ایران و جهان اسلام  نیز نقشی بسیار موثر در شکوفایی آن داشته‌اند و در کنار آن زبان‌های سانسکریت و جزآن را نیز باید بیفزاید.

آیا تا آن موقع اثری در حوزه دانش دندان‌پزشکی به صورت مدون بوده یا خیر؟
نخستین کتاب در این زمینه توسط دکتر فواد ذاکری از سوریه کار شد و آن کتاب «مقالة في استصلاح الاسنان و اللثة» کتابچه‌ای دربارۀ بهسازی دندان‌ها و لثه در سال 1996م به چاپ رسید. من این مسیر به جلد سوم کتاب «الحاوي» رهنمون شدم که درباره دانش دندان‌پزشکی و بافت‌های دهان است و به همین دلیل در ابتدا به ترجمۀ «جلد سوم الحاوی» را آغاز کردم. اتمام تدوین این اثر با همکاری دانشگاه شهید بهشتی در سال 1389 به اتمام رسید؛ البته زمینه‌ای شد تا به تدریج دیگر جلدهای 25‌گانۀ آن را در 23 مجلد مورد ترجمه و پژوهش قرارداده به چاپ برسانم.

به نظر شما ما در حوزه کتاب‌های تاریخ پزشکی و دندان‌پزشکی در چه رتبه‌ای قرار داریم؟ چراکه هنوز هم دعواهایی میان ما و کشورهای عربی مبنی بر دانشمند‌پروری در مملکت‌ها وجود دارد نظر شما در این‌باره چیست؟
تا پیش از انقلاب اسلامی افرادی که در تاریخ پزشکی کار کردند بسیار انگشت‌شمار بودند، مانند دکتر نجم‌آبادی، غضبان، محقق و اذکایی، بسیار محدود بودند. حتا نظام گذشته (پهلوی دوم) نیز به نوعی در این زمینه کم‌‌کاری کرده است و کمتر به تاریخ دانشمندان ایرانی توجه داشت، این‌ها سبب می‌شد که پژوهشگران چندان به فکر این نباشند که فعالیت‌های فرهنگی ایرانیان را جلوه‌گر کنند. در حقیقت تاریخ پشتوانه حکومت‌ها و ملت‌ها است و از سوی دیگر چون بار سوددهی ندارد، بخش خصوصی سرمایه‌گذاری قابل توجه در این زمینه نمی‌کند، چراکه سرمایه نیازمند داشتن بهره است و این برایش سودآوری ندارد. توجه مردم به تاریخ مهم‌ترین فاکتور این بخش است. بسیاری از کتاب‌های ارزنده تاریخی در همه جا یافت نمی‌شود. بنابراین حکومت‌ها هستند که باید نگاه آزادانه‌تری به تاریخ داشته باشند و در این زمینه سرمایه‌گذاری‌های هنگفت بنمایند و چشم براه بازگشت سرمایۀ مادی نباشند، چه برسد به این که منتظر سودبری از آن بمانند. خوشبختانه از دهۀ هشتاد به بعد کوشش‌های بیشتری از سوی دانشکده‌های پزشکی سنتی در این زمینه شده است. هرکدام به اندازه‌ای در راه گام برداشته و برمی‌دارند و کوشش می‌کند و از دانشجویان بهره بیشتری در دادن مقاله، کتاب ببرند و نسخه‌ها خطی را تصحیح نمایند.

به نظر شما چقدر توجه مردم به طب سنتی در روند افزایش مطالعه و انتشار کتاب‌های تاریخی در حوزه علوم پزشکی تاثیرگذار بوده است؟ ارزیابی شما از وضعیت تالیف کتاب در حوزۀ تاریخ پزشکی چیست؟
نمی‌توان گفت که توجه مردم بی‌تاثیر بوده است، ولی تاثیر بیشتر از سوی دانشگاه‌ها آشکار می‌گردد، چون مردم عادی نمی‌توانند، تاثیر شگرفی در پیشرفت علوم، افزایش کتاب و مقاله داشته باشند. علت این‌که مردم توجه زیادی به طب سنتی می‌کنند، چون پیش از ما اروپاییان توجه به این گونه پزشکی و درمان سنتی کردند و آن را به عنوان طب مکمل در کنار پزشکی روز گذاشتند تا بار روانی آرامش‌دهنده‌ای برای رویارویی با نقاط کور و بی‌سرانجام این دانش در برابر مرگ و نیستی باشد. من به عنوان پژوهشگر تاریخ پزشکی و نه درمانگر طب سنتی براین باورم که باید بخش‌های حفظ الصحة یا حفظ البدن، پیشگیری از نابسامانی‌ها و رویداد بیماری‌ها و بخش‌های بهداشتی آن که منافاتی با پزشکی روز ندارد را برگزید و از آن‌ها بهره برد تا دیرتر و کُندتر گرفتار بیماری شد و در صورت رخداد بیماری تشخیص و درمان را بر دوش پزشکی روز با دستگاه‌های تشخیصی مدرن و آزمایشگاه‌های بسیار پیشرفتۀ روز گذاشت و چنانچه درمانی از پزشکی کهن انجام می‌گیرد: 1- تشخیص و درمان بیماری حتما توسط پزشکان دانش‌آموختۀ دوره‌های تخصصی طب سنتی فارغ‌التحصیل از دانشگاه‌های معتبر ایران و جهان باشد؛ 2- داروها را از همین موسسات و دانشگاه‌ها فراهم آورند؛ 3- روش درمانی سنتی تضادی با شیوه‌های درمانی پزشکی روز پیدا نکند، مکمل و متمم آن قرارگیرد، چون برنامۀ درسی این دانشگاه‌ها برگرفته از اندیشۀ دانشمندان بزرگ ایرانی اکنون ماست که جز به تندرستی مردم، نگاهی دیگر ندارند. هماره آنان و اندیشه‌هایشان مورد احترام بوده و هست و خواهد بود. بهررو از آن‌جایی که جامعۀ بشری همواره در حال پیشرفت بیشتر نسبت به گذشتۀ خود است و این پیشرفت هماره مدیون بهره‌وری از تکنولوژی برتر، مطمئن‌تر، آسوده‌تر، ایمن‌تر و بهتر هر روزگار بوده است و گمان دارم اگر پیشینیان ما نیز همینک می‌بودند، دوست می‌داشتند از برترین‌ها، بهترین بهره‌وری داشته باشند.
شرایط فعلی ما در حوزه تاریخ پزشکی چگونه است و چقدر هنوز جای کار و فعالیت داریم؟
خوشبختانه با پیداشدن دانشکده‌های طب سنتی از یک سو و دانشکده‌های تاریخ علم از طرفی دیگر، زمینۀ زنده‌کردن تاریخ پزشکی را بیش از گذشته فراهم کرده است. ما رشته‌ای با عنوان تاریخ پزشکی داریم که در مقاطع کارشناسی و کارشناسی‌ارشد تحصیل می‌کنند. این باعث می‌شود که منابع خوانده شود و تحقیقات زیادی در این زمینه انجام شود. خوشبختانه این مطالعات و تحقیقات تخصصی‌تر و جزئی‌نگر‌تر پیش‌ می‌روند. پایان‌نامه‌ها و مقالات نشان می‌دهد در کل فعالیت‌ها چشمگیرتر شده است. بهررو فعالیت‌های تحقیقاتی بسیار در میان دانشجویان در حال انجام است که توان این را دارد، راهنمایی بهتر از گذشته برای نسل‌های آینده باشد. خوشبختانه روند بالیدن و پیشرفت تاریخ پزشکی دهه به دهه بیشتر بوده و اوج‌گیری شادمان کننده است.

روزهای نزدیک به روز دندان‌پزشک است، روزتان خجسته باد، دیدگاه‌تان دربارۀ دندان‌پزشکان و پیشۀ دندان‌پزشکی چیست؟
سپاس‌گزارم. هرچند بهتر آن بود که پایۀ جامعۀ دندان‌پزشکی که روز 24 دی ماه است؛ یا روز گشایش نخستین دانشکدۀ دندان‌پزشکی؛ و یا روز استقلال اداری و مالی آن از دانشکدۀ پزشکی برای چنین روزی برگزیده می‌شد، بسیار شایسته‌تر می‌بود. بهررو از همین رسانه به همۀ دندان‌پزشکان پرتلاش و کوشا چه در زمینۀ درمانگری و چه افزون برآن زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و هنری، به ویژه پیشکسوتان این رشته، نخست خسته نباشید و پس از آن شادباش می‌گویم.
همگان براین گمان هستند که همۀ یا بیشتر دندان‌پزشکان تنها دراندیشۀ کسب درآمد از دهان بیماران‌اند و آرمانی جزاین ندارند درآمد نیست، ولی ما می‌بینیم گروهی بسیار از دندان‌پزشکان هستند که تلاش کردند به در فعالیت‌هایی به جز درمانگری بپردازند، گاهی چنان نیرومندانه در رشتۀ غیر درسی و غیرکاری خود گام برداشته‌اند که دست‌کمی از حرفه‌های آن پیشه نداشته و گاهی گام‌های بلند فراحرفه‌ای در رشته برداشته‌اند. نمونه‌ها بسیارند، ولی من چندتایی را در پاسخ به پرسش شما بازمی‌گویم: محمود عنایت (۱۳۱۱ – ۱۳۹۱خ) سردبیر چند مجله، منجمله فردوسی؛ حبیب‌الله پیمان که بیش 50 عنوان کتاب در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، مذهبی دارد؛ محمد اسلامی استاد پاتولوژی و فعال در زمینه فرهنگی و ریاست کارگروه فرهنگی با فعالیت‌های فرهنگی بسیار زیاد؛ استاد قاضی‌نوری اندودنیست فرهیخته و ادیب؛ محمدرضا طاهریان شاعر، نویسنده و سردبیر مجلۀ دندانپزشکی؛ مسعود ابهری شاعر نویسنده؛ افشین قناد طنز‌نویس زبردست با چندین کتاب؛ حسین ارگانی شاعر، نویسنده؛ سیامک شایان روزنامه‌نگار و سردبیر مجلۀ نگین؛ علی‌رضا آشوری روزنامه‌نگار در همشری؛ استاد مهدی یزدان‌پناه نقاش برجسته و تندیس‌ساز؛ ادریس ساکتی نقاش؛ سلمان ساکت ادیب با دکترای در ادبیات؛ محمدعلی ساقی با دکترای حقوق؛ محمدعلی افتخاری پیشکسوت با 96 سال عمر سودمند با فوق‌لیسانس حقوق؛ و در موسیقی ویولونیست بسیار بزرگ؛ فرید صدوقی ویولونیست و خواننده؛ محمد زادمهر فوتبالیست ملی‌پوش پرسپولیسی؛ حسن رمضانی تیرانداز بسیار ورزیده در رشتۀ تیر و کمان؛ عباس دلورانی کوهنورد بسیار حرفه‌ای فاتح بسیاری از قله‌های ایران و جهان، مانند دماوند و کلیمنجارو؛ رضا رنجبر هنرمند بسیار توانا در معرق‌کاری و منبت‌کاری و نقاشی و جزایشان که من یا با ایشان آشنایی ندارم؛ و یا نامشان را فراموش کردم. و جا دارد از پیکسوت دیگر دندان‌پزشکمان که با 95 سال هنوز در فعالیت‌ها فرهنگی و صنفی پرتلاش و کوشاست.
هم‌چنین باید یادآوری کرد، هرساله بخشی از کنگرۀ سالیانۀ علمی انجمن دندان‌پزشکی ایران زیر پوشش برنامه‌های فرهنگی قرارمی‌گیرد که گفتگو دربارۀ مسائل اجتماعی، فرهنگی، موسیقی، نقاشی، طنز و ادبیات است. به ویژه کنگرۀ امسال با ریاست دکتر بهزاد فرخزاد دارای تم فرهنگی‌اخلاقی است و برنامه‌های غنی‌تری را به صورت جشنوارۀ فرهنگی در کنار کنگره برپا کرده‌اند.
انجمن کارگروه دیگر با نام نیکوکاری و مسئولیت اجتماعی دارد که در آن دندان‌پزشکانی بی‌شماری فعالیت‌های بایستۀ خود را به انجام می‌رسانند. ایشان خودخواسته به نقاط محروم ایران و در تهران درمانگاه‌های ویژه افراد ویژه، مانند خانۀ خورشید پناه‌گاه بانوان بی‌سرپرست؛ یا بدسرپرست که بسیاری از ایشان گرفتار بیماری‌های خطرناک واگیردارند، درمانگاه ویژۀ بیماران ایدزی، درمانگاه‌های ویژۀ معلولان ذهنی و جسمی، صرعی‌ها و جزآن که نامشان در ذهن من نیست، با جان و دل رایگان کار درمانگری انجام می‌دهند. جا دارد خسته نباشید به همۀ ایشان بگویم و روز دندان‌پزشک به ویژه به اینان شادباش گویم.

همانطور که می‌دانید دهان و دندان موضوع مهمی است به ویژه برای کودکان، آیا کتاب‌هایی با اطلاعات کامل و دقیق علمی در دسترس هست که عامۀ مردم بتوانند شناخت بیشتری از بهداشت و پیشگیری و پس از آن درمان، به دست بیاورند در کل ارزیابی شما از چجنین کتاب هایی چیست؟
یکی از همکارانم چند سال پیش چنین کتابی را گرد آورد و کتابی در باب دانش ابتدایی بهداشت دهان و دندان را به صورت کاربردی و نه زرد را نیز ترجمه کرد، ولی باید بگویم افسوس که بسیار اندک است. اهمیت چنین کتاب‌هایی باید مورد توجه قراربگیرد تا مردم نسبت به تندرستی خود آگاهانه‌تر برخورد کنند و شاید زمینۀ پیشگیری مناسب برای جلوگیری از پوسیدگی‌های دندانی و آسیب‌های بافت‌ها نرم و سخت دهان شود و از سوی دیگر می‌تواند همکاری بیماران را به هنگام درمان‌ها با دندان‌پزشکان بیشتر نماید؛ البته باید بگویم در این حوزه، چندان کتابی با این ویژگی‌ها ندیدم، ولی بیشتر در قالب بروشورهایی وجود دارد. هماره فرهیختگانی در این دانش هستند که وقت بگذارند و چنین کاری را انجام دهند اما آیا هستند افرادی که این کتاب‌ها را چاپ کنند؟ شوربختانه مشکلات نشر بسیار است که نمی‌گذارند کتاب‌هایی که به درد مردم بخورد نوشته و منتشر شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها