اظهارات یک بازیگر در شبکه مجازی به مصرع «بنی آدم اعضای یکدیگرند(یک پیکرند)» باعث ایجاد جنجالهای مختلفی در دنیای مجازی شد به طوری که دوباره این موضوع سر زبانها افتاد که کلمه «دیگر» درست است یا «پیکر».
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در روزهای گذشته بهاره افشاری، بازیگر سینما با انتشار تصویری از اسکناس ۱۰هزار تومانی در صفحه اینستاگرام خود به چاپ شعر معروف سعدی پشت اسکناس واکنش نشان داد و نوشت:
«بنی آدم اعضای یکدیگرند!!!!!!! پول رایج کشور که لااقل از ۱۰ فیلتر گرافیکی و محتوایی و طراحی و غیره رد شده، همه کسانی هم که تایید کردند باید متوجه میشدند که بنی آدم اعضای یک پیکرند هرچند مشهورتر نیست اما به همون اندازه به اصالت شعر سعدی نزدیکتر و صحیحتر است.....خواستم در جریان این فقر فرهنگی، تفکری، علمی قرار بگیرید..... والا این دیگه ربطی به سیاست نداره ارزش پولمون رو مورد عنایت قرار دادیم دیگه به طراحی و محتواش دقت کنیم دیگه......ببخشید مزاحمتون شدیم!تاحالا متوجه شده بودید آیا؟؟؟؟»
همین اظهار نظر غیرتخصصی خانم بازیگر کافی بود تا این زخم کهنه دهن باز کند و باعث بیان اظهار نظرهای گوناگون شود.
خانم بازیگر در مسند بزرگان ننشینید!
بهزاد زرینپور، شاعر نخستین کسی بود که به این اظهارنظر واکنش داد و در صفحه شخصی خود نوشت: «همان طور كه میبينيد، خانم بهاره افشاری بازيگر در هيأت يک كارشناس ادبيات و عالم به تصحيح نسخ، همه بزرگان علم تصحيح را كه به اتفاق اين مصرع معروف سعدی را «بنی آدم اعضای يكديگرند» ثبت و ضبط كردهاند، متهم به بیسوادي كردهاند! پيداست كه ايشان بدون داشتن اطلاعات درباره علم تصحيح و نسخهخوانی كتابهاي ادبی و بدون اندكی تحقيق در اين باره اين سخن را گفتهاند. اگرچه برخی بر اساس دريافت شخصی خود تصور میكنند «اعضای يک پيكرند» بر «اعضای يكديگرند» رجحان معنی شناختی دارد اما اولا در هيچ يک از نسخ خطی «يک پيكرند» ضبط نشده است و بدون استثنا «يكديگرند» ضبط شده است؛ ثانيا اعضای يكديگرند معنی استعاري و مجازی دارد كه غنیتر از يک پيكرند است؛ ثالثا با آوردن يک پيكرند مصرع دوم حشو تلقی میشود. ايشان را به مطالعه توضيحات عالمانه استاد استادانم شادروان دكتر غلامحسين يوسفی در تصحيح بوستان توصيه میكنم تا ديگر چنين در مسند بزرگان ننشيند و حكم باطل نراند.»
اعضای یکدیگرند
باتوجه به این اشاره زرینپور به سراغ اظهارنظر استاد فقيد مرحوم دکتر غلامحسين يوسفی رفتیم که در توضيحات گلستان (ص ٢٦٤) در تائيد و تاکيد صحت اين مطلب نوشتهاند: «اعضای يکديگرند؛ چنين است در همه نسخهها.» البته افراد دیگری مانند مجتبی مینوی، حبیب یغمایی و محمدعلی فروغی نیز نظر یوسفی را تایید کردهاند.
نظر ما نظر فرهنگستان است
بدون شک هر فردی نظری میتواند داشته باشد که قابل احترام است اما این حرف خانم بازیگر بدون اطلاعات کافی است؛ درست چند روز بعد از انتشار اسکانس 10 هزار تومانی، در همان سال انتشار، صحبتهای بسیار زیادی مطرح شد که روابط عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ايران در جواب به اعتراضات پاسخ داد: «با توجه به وجود دو نگارش متفاوت اما صحيح براي اين مصرع، از نظر بانک مرکزی چاپ هر دو نگارش بر پشت اسکناس ١٠٠هزار ريالی بيانکننده پيامی عميق و انسانی نهفته در شعر مشهور اين شاعربزرگ در تاريخ ادبيات فارسی است. با اين تفکر برای استفاده از اين بيت در طراحي اسكناس جديد صلاح کار را در فصلالخطاب قرار دادن نظر کارشناسان نهادی رسمي قرار داديم و از همان ابتدا با فرهنگستان زبان و ادب فارسی مکاتبات لازم انجام شد که در پاسخ، فرهنگستان قرائت بيت «بنی آدم اعضای يکديگرند / که در آفرينش زيک گوهرند» را از نظر مرحوم دکتر غلامحسين يوسفی ارجح اعلام كرد.»
نظر من با نظر فرهنگستان یکی است
در همین راستا گفتوگوی کوتاهی با محمدجعفر یاحقی، پژوهشگر، استاد دانشگاه فردوسی مشهد و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی داشتیم. او در پاسخ به ایبنا میگوید: «بدون شک نظر من با نظر فرهنگستان یکی است و من نیز معتقدم که «یکدیگر» درست است. حرف درباره این موضوع زیاد است و من نیز مفصل درباره این مصرع صحبت کردهام که این اظهارنظر در روزهای آینده در یکی از روزنامههای سراسری منتشر خواهد شد. اما در کل باید بگویم که اگر ما به نسخههای خطی مراجعه کنیم، متوجه میشویم که در همه نسخهها «یکدیگر» آمده است.»
سعدی گستاخی کرده است
در این بین قدمعلی سرامی در گفتوگو با ایبنا کلمه «پیکر» را درست دانست و گفت: «پیامبر اسلام (ص) میفرمایند: «المومنون کجسد واحد». به نظر من سعدی گستاخی کرده و کلام پیغمبر را غلط تشخیص داده و به درستی، غلط تشخیص داده است؛ چراکه بنی آدم اعضای یک پیکر هستند و نه مومنین. در این کره زمین امکان دارد که یک میلیارد مومن باشد؛ با این تفاسیر شش میلیارد باقی مانده حقی ندارند و انسان نیستند؟ سعدی تشخیص داده است که اشتباه برداشت شده است و کل فرزندان حضرت آدم، یک پیکر هستند. سعدی میگوید «بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند» تاکید مصرع دوم در هم گوهری انسانها باهم، نمیتواند باعث شود که یکی جز و یکی کل باشد.
بنابراین اگر بگوییم که «بنی آدم اعضای یکدیگرند» یعنی یک بار شما کل هستید و من جز هستم و دفعه بعد برعکس؛ در حالی که چنین نیست و ما همه اعضای یک پیکر انسانی هستیم. شما یک سلول، من یک سلول و سایر افراد جامعه سلولهای دیگر این پیکر را تشکیل میدهند. البته نکته اصلی در بیت سوم این شعر است که کمتر شنیده شده است. آنجایی که سعدی میگوید: «تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی». شما به این بیت دقت کنید، یعنی شرط آدم بودن این است که غم آدمهای دیگر را بخوریم. یعنی همبستگی بیرونی و عاطفی هم شرط انسانیت، شمرده شده است و این همبستگی با آنکه بگوییم، یکدیگرند تطابق پیدا نمیکند. نظر من عکس فرهنگستان ادب است و به اعتقاد من ما هم باید همان گستاخی سعدی را داشته باشیم و حرف درست را که خلاف نظر دوستان و بزرگان است، بیان کنیم. بر اساس حدیث «المومنون کجسد واحد» اگر یکی از عضوهای این جسد درد بگیرد، سایر اعضا نیز درد میگیرد. بنابراین نگاه پیغمبر هم روی وحدت جسدی بشریت است و همه افراد میشوند اعضای آن جسد واحد.»
نسخ به ما میگویند که «یکدیگر» درست است سعید حمیدیان، استاد دانشگاه نیز در گفتوگو با ایبنا گفت: «بدون شک کلمه «یکدیگر» درست است؛ چراکه از نظر معنایی هم «یکدیگر» بهتر است. با این حال اختلاف درباره این بیت بسیار زیاد است و در طول سالهای گذشته اظهار نظرهای متفاوتی بیان شده است. برای مثال شما به آن بیت حافظ که میگوید: «کشتینشستگانیم (شکستگانیم) ای باد شرطه برخیز» نگاه کنید که هنوز عدهای میگویند «شکستگان» و عدهای نظر روی کلمه «نشستگان» دارند. من واقعا متوجه این جاروجنجالها نمیشوم و نمیدانم که چرا سالهاست دوستان درباره این موضوع سخن میگویند. من فکر میکنم در پرداختن به این موضوع باید قائل به تساهل بود و بر اساس آنچه که صحیح میپنداریم عمل کنیم. در کل اکثریت نسخ و جنبه نقلی قضیه به ما میگوید که کلمه «یکدیگر» درست است.»
اگر به کمی عقبتر برگردیم در کتاب «ریاضی دلاویز در ادب گهرریز»، اثر احمد شرفالدین آمده است که زندهیاد سعید نفیسی معتقد بود صحیح این بیت به شکل زیر است: «بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند». وی دو دلیل برای نظر خود دارد؛ «نخست اینکه در زمان سعدی یک نوع خط رواج داشته که همه مردم با آن مینوشتند و به آن «خط تعلیق» میگفتند. در خط تعلیق معمول بوده است که برای تند نوشتن گاهی بعضی حروف را که باید جدا بنویسند، به هم می چسباندند. مثل خط شکسته امروز. از آن جمله در کلمه «یکدیگر»، حرف «دال»را به «یا» میچسباندند و «پیکر» و «دیگر» را مثل هم می نوشتند. همین بلا به مرور زمان بر سر شعر سعدی هم آمده و کم کم «یک پیکرند»به «یکدیگرند» تبدیل شده است. دوم دلیل این است که حال از نظر معنا هم که نگاه کنیم. شاعر بزرگی چون سعدی نمیگوید: «بنی آدم اعضای یکدیگرند.» مخصوصا جایی که پس از آن میگوید «چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار.» شک نیست که عضو یعنی اجزای یک پیکر و یک بدن. وانگهی تصور کنید که اگر «اعضای یکدیگرند» بخوانیم، چهقدر مضحک میشود. نتیجه این میشود که «من سر شما هستم و شما مثلا دست من هستید.» مرد بزرگی مثل سعدی هرگز این طور حرف نمیزند.»
به هر حال نظرات متفاوت است و به نظر میرسد در این شرایط بهترین کار مرجع قرار دادن نظر فرهنگستان زبان و ادب فارسی باشد که کلمه «یکدیگر» را درست معرفی کرده است.
حاجی چرت نگو
یک پیکرند درسته
اول بدونید بعد دهن باز کنین
عضو همیشه با پیکر میاد نه دیگر
اعضای بدن انسان همون پیکرشه
خودتون ببینین با یکدیگرند جور در میاد....؟!؟/:
با تمام احترامی که ناچارا برای دوستانی که فکر میکنند هر که پیر شد سعدی است،هر که بیشتر کتاب داشت ملا،غلط مصطلح در بین بزرگانی که پیکر را دیگر خوانده اند و به صرف عدم توجه ناسخان قدیم نوشته آنان را حجت گرفته اند،باید عرض کنم اگر بنی آدم اعضاء یکدیگر بودند،ناچارا بایست دل و دست و امعاء این یکی، عضوی از اعضاء دیگری می شد.حتی چنانچه غرض از اعضا (یکدیگرند) اشتراک اجتماعی باشد، نمی تواند عضو کسی به درد بیاید و دیگری آنرا حس کند.دقت کنید که بنی آدم از نظر سعدی بزرگوار مجموعه ای از اعضاء است که در پیکری واحد قرار گرفته است. لذا یکدیگر به جز معنائی مضحک چیز دیگری بر این قطعه همیشه جاوید ارمغان ندارد.بهتر است به جای ارجاع مطلب به نسخه این و تصحیح آن، به عقل مراجعه کنیم.
بنی آدم اعضاء یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
با سلام احترام وادب به استحضار میرسانم منظور جناب سعدی رحمت الله علیه از این شعر بنی آدم اعضای یک پیکرند بوده یعنی ارجاع به همگی ما انسانها از ازدیاد نسل از حضرت آدم صلوات الله متولد شدیم واز یک ریشه ایم (پیکریم) که در آفرینش زیک گوهرند ( سنگ گوهر ی را تجسم کنید که به چند قسمت جهت استفاده در نگین انگشتری تقسیم شده باشد تمام قسمتهای کوچکتر همه اعضای سنگ گوهر اصلی هستند بهم شباهت دارند و جواهرشان یکی است از یک پیکر ند) صحیح است درود برشما
عزیز شما همون یه نفری هستی که الان اومدی درستش کنی؟ مثلا با ادب
عرضم به حضور شما وقتی کل بیت رو با کلمه یکدیگر معنی میکنید دقیقا همون معنی پیکر رو میده که این قضیه نکته بینی این شاعر بزرگ رو نشون میده در هر صورت این شعر بیشتر عمل میطلبه تا معنی
معنی این ابیات رو هر بچه دبستانی میفهمه
حالا اگر اين بيت شعر اصلاح بشه ايا تو ارزش ريال تاثير داره!!!! و مسائل اقتصادي ما سرو سامان ميگير؟
اگر تاثير داره تا ماهم كمك كنيم اين بيت شعرو اصلاح كنيم
نه تاثیر نمیزاره.. فقط جنبه اطلاع رسانی داره که بفهمیم کشور در دست چه بیسواد هایی میچرخه. از یک بیت شعر اشتباهی که روی اسکناس هست میشه به ارزش پول کشور پی برد
اره تاثیر داره
در یک کلام اعصای یکدیگرند یعنی سرمایه داری و قوانین بازار ازاد و اعضای یک پیکرند یعنی سوسیالیسم و قوانین مربوط به بهره برداری کارگر از ارزش افزوده تولید.
به نظرم این بیت سعدی بیشتر جنبه جامعه شناسی و انسان شناسی دارد تا جنبه جسم و بنی آدم اعضای یکدیگر از لحاظ عقلی و انسانی درست تر است و این از لحاظ سیاسی نیز تاثیر دارد مثلا اگر رهبر یکی باشد کس دیگر می گوید چرا من رهبر نباشم بنی آدم اعضای یک پیکرند!ولی اگر بنی آدم اعضا یک دیگر باشند هر کسی در نوع خود می تواند رهبر باشد و می تواند انسانها را راهنمایی کند
اعضای یکدیگرند . یعنی چی چرا خودتونو مسخره میکنین یه اشتباه کردین دیگه حالا دلایل علمی میارین که اشتباه نیست مثلاً به جای گفتن یه روح تو دوتا بدن بگیم یه دو تا روح تو یه بدن کلا غلطه .
اعضای یک پیکرند درسته فقط کافیه به معنی کلمات فکر کنید البته اگه میتونید
چه اعضای یکدیگر چه اعضای یک پیکر. معنی یکی است. نیک بنگری در معنی دعوی منتفی است. جنگ و دعوی برسر لفظ است که همچنان ماندنی است. چو نیکو بنگری بیت بعدی بگوید که در افرینش ز یک گوهر است. که ان حرمت انسان به یاد اوری ارزش ان. بخاطر بری. که پیوند دارد به هم زانکه شان ان هم قرار است بیاد اوری. چو عضوی بدرد اورد روزگار. دگر عضو ها را نماند قرار. چونکه شان حرمت قرار است. وچونکه حرمت یکی است. انزمان که شان حرمت نباشد ان قرار است که نیست. پس به معنی گر توجه شود دگر بازی با الفاظ بی رنگ و بی معنی شود
آقایان و خانم ها ........ 1- در این گونه اشتباهات ادبی کهن این استدلال نمی تواند قابل قبول باشد که مینوی جه گفته و یا آن دیگری چه گفته...... 2- در این گونه موارد باید محتوا و معنی و قافیه ها را در نظر داشت ..... بنی آدم اعضای یکدیگرند؟؟؟؟؟ یعنی فرزندان آدم دست و پا و دل و جگر یکدیگرند؟؟؟ ماشائ اله به شما....... 3- بنی آدم اعضای یک پیکرند.... توجه کردید؟ یک پیکر.... که در آفرینش ز یک گوهرند.... متوجه شدید .. یک گوهر در برابر یک پیکر....4- و جسارت تا آنجا باید پیش رود که بگوئیم سعدی در انتخاب کلمات و موزون کردن سخ خودش "اشتبا]" کرد؟؟؟/ بارک اله دیگر چه؟؟؟؟
با سلام
قطعا يكديگرند درسته موضوع پيچيده نيست شيخ اجل ميگه انسانها اعضا بكديگرند يعني فرزندي كه از انسان متولد مي شود جزيي از وجود اوست و چون از يك گوهر كه منظور حضرت ادم است همه متولد شديم پس همه ما اعضاي يك ديگريم يعني همه فرزند همديگريم و از بك پدريم و معني نميده اعضاي يك پيكرند كدام پيكر
سلام دوستان ما کاری نداریم یکدیگرند یا پیکرند درست هست یا نه ولی چاپ کننده یا کسی که اسکناس طرح کرده اون فرد از نوشته حضرت سعدی روی اسکناس نوشته سعدی گفته بنی آدم اعضای یکدیگرند اون آقا هم از نوشته سعدی انجام داده
دهها هزار سایت و وبلاگو فرهنگ لغت همیشه فعاله تا بتونن گفته ها و اشعار عرفا که دارای ابعاد زیاد معنی ورازهاست رو سانسور ودر پی اون مخفی کردن راه حقیقت از مردم وهدایت هرچه بیشتر مردم به سمت خرافات شده .
نظرمن ،یک پیکرندصحیحه،زیرامنظورازپیکر،همان،بدن ویاکالبدجسمی میباشد،بااین توصیف که،ازتمامی انسانهاگرفته تاجهان هستی درقالب یک یک پیکرمیباشد،که به نوعی به این اشاره میکنه،که خداانسان رابه شکل خودآفریده،
همانطورکه دوستان واقفند،دعوای ابلیس هم ازاینجاشروع شد،که چراانسان آفریده شد؟ که خداوندمیفرمایند،هدفم ازآفرینش انسان این بود،که خواسنم صورتم رادرآیینه ببینم.
جناب سعدی شعرنگفته،اینهارادیده اندوبعدتوضییح داده اند،همچون عارفی هرگزدراین مورداشتباه نمیکنند،اگراشتباهی صورت پذیرد،درواقع من نتونستم معنی واقعی این رادرک کنم،که آن هم کاملاطبیعی است
با سلام
متاسفانه فرهنگستان ما در این مورد بخصوص بسیار عیف عملکرده و در خصوص معانی آن بطور صحیح و منطقی بررسی نمینماید و بیشتر خط خطوط سیاسی را مد نظر قرار میدهد
بنظ بنده پیکرند بسیار با معنی بوده و مطمئنا این واژه را تحریف شده است
ديگه فرهنگستان مزخرف ما امتحانشو تا همین الان هم پس داده. برن بشينن فرهنگ و کلمات عرب رو به زور تو حلق مردم کنن کافیه. يه جا تایید کردن بکن یکدیگرند، الان روشون نميشه بگن اشتباه کردیم
با کمی تامل میشود دریافت که پیکر درست تر است . چون پیکر گویای یک مجموعه ای است که از اعضای مختلف تشکیل شده همانند پیکر انسان که اگر مثلا دندان درد بگیریم . کل بدن متاثر میشود . پس اگر مثلا ملتی دچار کرونا شد .. همه دنیا باید متاثر شوند .. 09128814583
این بیت به شکل تک بیت در امثال به کار میرود و بسیار و مکرر این سؤال پیش میآید که کدام یک درست است:بنی آدم اعضای یک دیگرند و یا اعضای یک پیکرند؟
اگر سابقه ی تاریخی این نگرش را دنبال بکنیم قدیمی ترین نوشته ی تاریخی این نگرش اعضای یک پیکر و به اصطلاح امروزی اعضای یک ارگانیسم را عنوان کرده است ارسطو است. هیچ بعید نیست که در دانشگاه نظامیه ی بغداد که سعدی دانش آموخته ی آنجا بوده است آثار ارسطو هم تدریس میشده است. ولی اگر انصاف بدهیم سعدی چیزی غیر از ارسطو گفته است. و آن گوهر انسان است و نه پیکر اجتماعی او.
در نگرش درویشان و صوفیان اسلامی – ایرانی انسان از گوهری دیگر است، این گوهر که مکرر در مکرر در منابع اسلامی ذکر شده است، هم چنین در آثار پهلوی هم آن را میبینیم ، چه در آثار دینی اوستایی ( گاثا ها) و چه در آثار حقوقی پهلوی ( خت گهر در کتاب هزار رای)آن را می یابیم و هم چنین در آثار فلسفی اسماعیلیه به آن بر میخوریم همچنین در شاهنامه آن را می بینیم.
هم چنین در سر تاسر گلستان مقام درویش بالاتر از شاهان است. درویش است که شمشیر سخن را توی کله ی شاهان می زند و آنان را به راه می آورد، این شاه نیست که سر این پیکر باشد و همه ی اعضا تابع او باشند. اگر این چنین بود خود این داستان به طنز میماند( خود داستان را بخوانید) . این درویش است که انسانها به گوهر خود میخواند و نه شاه.
مثال طبقاتی بنی آدم اعضای یک پیکرند چیز جدیدی نبوده است که سعدی آن را کشف کرده باشد بلکه همچنان که در بالا گفته شد در محافل دانش از دوره های یونانی هم رایج بوده است. آنچه سعدی میگوید گوهر انسان است. حیوانات هم اجتماع دارند و پیکر های اجتماعی دارند. ولی گوهر انسان بالاتر از صورت و پیکر اجتماعی اوست و در عرفان ایرانی اسلامی گوهر انسانی است که بالاترین است و اندیشه بر حول آن میچرخد، صورت و پیکر همه در مراتب وجود پایینتر از گوهر انسان هستند و طبیعی است که سعدی به زبان عرفان سخن بگوید و نگرش یونانی را به کار نبرد.
ندیدم که در همۀ این مباحثات، کسی نظر عزیز نسفی، مؤلف کشف الحقایق (تألیف در ۶۸۰ ق) و نویسندۀ همعصر سعدی را پُرسیده باشد. عزیز نسفی هم مثل سعدی معتقد بوده که انسانها میتوانند اعضای یکدیگر باشند. نسفی در بیان ویژگیهای اهل وحدت، پیش از هر چیز تذکر میدهد که «وحدت، مقام است نه مقال تا تو به فصاحت و بلاغت بر خود بندی. در این مقام، فصاحت و بلاغت در نمیگنجد. مشک آنجا که باشد خود بوی دهد. مشک را پنهان نتوان داشت و آفتاب را در انبان نتوان کرد».
سپس، به قول روزنامهنگاران، میافزاید: «بدان که یک خاصیت اهل وحدت آن است که هیچ چیز و هیچ کس را دشمن ندارند. بلکه همه چیز و همه کس را دوست دارند که به یقین دانند که جمله، اعضای یکدیگرند» (ص ۲۴۰ – ۲۴۱). از این گفتار نسفی دانسته میشود که لااقل در قرن هفتم هجری، بنی آدم از این امکان برخوردار بودند که اعضای یکدیگر باشند. [سال تألیف این کتاب بین ۱۵ تا ۲۴ سال پس از آفرینش گلستان سعدی است.]
از اظهار نظر برخی ازصاحب نظران آدم شگفت زده میشه که ملاک صحت رو بر تعداد استفاده از کلمه یکدیگرند توسط اساتید شعر و ادبیات قرارمیدن درحالیکه با اندکی تامل در این شعر زیبا و بسیار نغز و پرمعنی میتوان به منظور شاعر پی برد که شاعر کل جامعه را همانندپیکر یک انسان فرض کرده که همانطوری که وقتی مثلن کسی دستش آسیب ببینه ودچار درد بشه کل وجود اون شخص بی تاب میشه یک جامعه هم اگر فرد یا افرادی دچار مشکل بشن تمام افراد اون جامعه برای رفع مشکل اون عده به تلاش وتکاپو خواهند افتادحالا عده ای میگن یکدیگرند ویا معتقدند که فرقی نمیکنه هردورو میشه بکار برد نمیدونم چطورمیشه تک تک افراد یک جامعه عضو همدیگه بشن یعنی من عضو شما هستم شما عضو من یعنی چه
فرض کنید یه نفر افتاده روی تخت بیمارستان و از درد کلیه داره به خودش میپیچه فقط کلیه اش درد میکنه حالا میشه بریم بهش بگیم بیامشغول بشیم شطرنج بازی کنیم تا دکتر بیاد وقتی جواب داد بابا من دارم از درد کلیه میمیرم بیام شطرنج بازی کنم اونوقت بهش بگیم ای بابا مگه با کلیه ات میخوای بازی کنی با دستت که اونم سالمه فرض کنید یه نفر دیگه که نزدیکمون بوده وگفتگومون رو شنیده میاد جلو و به دوست بیمار میگه بنی آدم همچون همین پیکرند وباقی شعر که این پیکر که فقط یک عضوش درد گرفته سایر اعضای سالمش رو هم تحت تاثیر قرارداده و نمیتونه به درد بی اعتنا باشه و مثلن بره با پاهای سالمش فوتبال بازی کنه!!!!!!!!
شما برای اثبات نظر خودتون ناچارا بالاترین حد درد رو در نظر میگیرید تا با نظریه شما موافق بیافتد.مثلا من یادمه گوشم درد می کرد ولی می رفتم توی زمین و فوتبال بازی می کردم.یا انگشت دستم درد می کرد ولی با اینحال شطرنج بازی می کردم. در حقیقت درد گوش و انگشت دستم خللی برای اعضا دیگه ایجاد نمی کرد. البته اگر شدت درد رو خیلی خیلی بالا در نظر بگیریم مثل همون مثالی که از کلیه زدید ، مسلما دیگه نمیشه فوتبال یا شطرنج بازی کرد. ولی دو نکته اینجا مهمه. اولا اگر حتی شدت درد کلیه زیاد هم باشه ، برای انگشت پا بی قراری ایجاد نمی کنه ، بلکه خود درد کلیه است که باعث بی قرار میشه. دوما چرا باید همواره اینقدر شدت درد رو بالا در نظر گرفت؟ آیا جز اینه کی می خواهید اثبات کنید حتما بی قراری یک عضو برای بقیه اعضا هم بی قراری ایجاد میکنه. در اینصورت باید پیش فرض خودتون رو اصلاح کنید.