سه‌شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۰
ماجرای نامه صدراعظم قاجار به میرزا صادق وقایع‌نگار

سید ابوالقاسم قائم مقام صدر اعظم قاجار، سیاست‌مدار، ادیب، شخصیت برجسته و تأثیرگذار ایران‌زمین در عرصه حکومت و سیاست و نیز ادب و هنر نیمه اول قرن سیزدهم هجری در چنین روزی (6 تیرماه) به قتل رسید. به همین مناسبت ضمن بررسی اثر ارزشمند او «منشأت»، نگاهی نیز به منابع تاریخی انداخته‌ایم تا قتل این صدراعظم را براساس روایت مورخان هم‌عصر او بررسی کنیم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی آثار ارزشمندی را چون «منشآت»، «دیوان»، «جلایرنامه»، «الجهادیه»، دیباچه‌ای بر «جهادیه صغری» و «جهادیه کبری» تالیف پدرش، «عروضیه» و «شمایل خاقان» به رشته تحریر درآورد اما از این میان آنچه بیش از همه شهرت یافت و ماندگار شد کتاب «منشات» اوست. در حقیقت شهرت ادبی او مدیون این اثر است. «منشات» را نخستین‌بار، شاهزاده فرهاد میرزا (معتمدالدوله) که از رجال روشنفکر و تحول‌خواه عصر قجر بود، در سال ۱۲۸۰ ه.ق در تهران به صورت چاپ سنگی منتشر کرد.
 
منشأت و انقلاب در نثر فارسی
 
منشات قائم مقام که بخشی از آنها به نامه‌های نوشته شده از سوی وی اختصاص دارد، از بزرگ‌ترین آثار ادبی عصر قاجار به شمار می‌آید. قائم مقام با این‌ اثر، انقلابی در نثر فارسی به وجود آورد و به‌تدریج پس از وی ساده‌نویسی در نثر فارسی رواج یافت و به همین جهت قائم مقام به «صاحب سبک بودن» شهرت پیداکرد، اما باید یادآور شد که قائم‌مقام بانی ساده‌نویسی در نثر نبوده‌ است بلکه پیش از وی چرخ ساده‌نویسی‌ به حرکت درآمده بود و او تنها سیر آن را شتاب بخشید؛ به همین جهت تطور نثر در عصر قاجار را نمی‌توان به نویسندگان خاصی منسوب دانست.
 
نامه صدراعظم به میرزا صادق وقایع‌نگار
 
شاهزاده معتمدالدوله حاج فرهاد میرزا که منشأت قائم مقام را گرد آورده ذیل عنوان «کاغذیست که قائم مقام به میرزا صادق وقایع‌نگار در حین مأموریت به جانب بغداد نوشته است بعد از شکست چوپان اوغلی و فتح دولت ایران»، این نامه قائم مقام را می‌آورد:
 
«مخدوم مطاع مشفق مهربان من، آمنت بمن نور بک الظلم و اوضح بک البهم و جعلک آیه من آیات ملکه و علامه من علامات سلطانه رقیمه کریمه رسید و اسباغ مکرمات و ایضاح مبهمات بحمدالله نمود گشادن درهای بسته و بستن پیمان‌های شکسته همیشه موقوف به اشارات انامل فیض شامل بوده و از بغداد تا هرات و از جیحون تا فرات کمتر آب و خاکی است که به یمن قدوم پاک شما حلاوت امن و طراوت امان نیافته باشد خوشا نواحی بغداد و جای فضل و هنر که موکب مسعود وقایع نگار چون نسیم باغ بهار بر آنجا خواهد گذاشت و ساحات آن براحات امن و امان مشحون خواهد گشت خاطر بنده مخلص بالفعل که خبر عزیمت سامی بدان نواحی رسید از کار آن طرف جمع است و به هیچ وجه دغدغه و پریشانی ندارد بار اول نیست که بغداد خراب را به یمن قدوم شریف خود آباد کردید مهام را به تدبیرات دلپذیر به اصلاح آورده باشید ای انوریت بنده چون هر انوری هزار وقت آن است که بار دیگر آبی بر روی کار آن حدود بیارید و باران رحمت بر خلق آن سامان ببارید که اندر امید قطره باران نشسته‌اند کار ایران و روم از دو سمت به هم بسته است آنچه متعلق به سمت ارمنیه و ارزنه الروم بود بحمدالله نظمی دارد و آنچه مربوط به آن است به فضل الله در جنب توجه شما عظمی ندارد.
 
ذکری که در قرارنامه صلح دولتین در باب ایل بابا و سنجاقات کردستان شده بود به طرزی که البته مقروع  سمع شریف عالی شده مقبول طبع اشرف اعلی نیفتاده و کار به تجدید مکالمه از حضرت نیابت سلطنت افتاد و بعون الهی و بخت شاهنشاهی سر عسکر جانب شرق تقلد وساطت و تعهد کفایت کرده و تاکید و ابرام در تعجیل و ارسال قاسم خان سرهنگ که به سفارت منصوب است نموده و اینک امروز که هفتم ربیع الثانی است به رفاقت توفیقات سبحانی روانه می‌شود و امید هست که به وضع خوب بی‌جنگ و آشوب مقاصد این دولت در آن دولت ساخته شود و بار دیگر تیغ جدال بین المسلمین آخته نگردد، چرا که خواهش‌های این دولت همه امور جزئه مسلمه است و شریعت تا شریعت سهله سمحه دولت روم هم بتابید شاه مردان ضربی خورده و حسابی برده‌اند همین که از این طرف سپاهی مستعد برود و قلاع مسترد بشود انشالله آرامی خواهند گرفت مردمان اهل سنگین متینی هستند.

اینقدر سبک و تنک و جاهل نیستند که دنبال کرد صحرا بیفتند و از پی مرغ در هوا بروند ایلات بابان از آفتاب تابان روشن‌تر است که نوکر قدیم این دولت قوی‌مند اگر منکر و مشاجری باشد برهانی قاطع مثل همراهان سرتیپ با نظم و ترتیب و سیف و سنان طوع العنان در دست دارید خاطرتان جمع باشد و به قلب ثابت و ساکن و حواس مجموع مطمئن حرف بزنید و هرچه هوای دلتان و صلاح دولتتان است همان را بکنید و انصاف بدهید همه باید شکر بکنیم و قدر این دشمنک دانای خودمان را بداینم. سگشان صدهزار بار بر این دوست‌های نادان منحوس که عیاذا بالله همسایه ملک محروسند شرف دارد.

نه از روسم حکایت کن نه از روم، بنده مخلص را با حرف و صحبت ملک و دولت چه کار است شغلت نفسی عن الدنیا و ما فیها سید مشفق ونیر مشرق و صاحب صادق و مخدوم موافق من

آخر چه بلایی تو که در وصف نیایی / بسیار بگفتیمو نکردیم بیانت
عجزالواصفون عن صفتک، این بار که چا پار آمد این چه طور مطلب نگاری و دلربایی بود که تا مهر از سر نامه برگرفتم بی‌اختیار شعله شوق سرکش و خرمن صبر آتش گرفت من نمی‌دانم که این جنس سخن را نام چیست
یک دلیری کنم قرینه شرک  /  نکنم لا اله الا الله»


 
ماجرای قتل صدراعظم
مورخان هم‌عصر قائم مقام و سفرا و کارداران سفارت روس و انگلیس در آثار خود اشاراتی به ماجرای قتل صدراعظم قاجار داشته‌اند.

لسان‌الملک سپهر در اثر معروف خود «ناسخ التواریخ» درباره فاجعه قتل صدراعظم ایران چنین می‌نویسد: «مع القصه بعد از بازداشتن قائم مقام در بالاخانه دلگشا شاه غازی فرمودند؛ نخستین قلم و قرطاس را از دست او بگیرند و اگر خواهد شرحی به من نگار کند نیز نگذارید که سحری در قلم و جادویی در بنان و بیان اوست که اگر خط او را بینم فریفته شوم و او را رها کنم. پس برحسب فرمان عوانان دژخیم ادات نگارش او را گرفته از بالاخانه دلگشا فرود کردند و در بیغوله‌ای که حوضخانه خوانند محبوس داشتند و بعد از شش روز در شب شنبه سلخ (۳۰) صفرش خپه (خفه) کردند و جسدش را در جوار در جوار بقعه شاهزاده عبدالعظیم رضی الله عنه به خاک سپردند.»
 
رضا قلی خان هدایت مؤلف «روضه الصفا ناصری» نیز در این باره می‌نویسد: «محمدشاه با حاجی میرزا آقاسی ایروانی و حاجی زین‌العابدین شیروانی و میرزا نصرالله اردبیلی و میرزا مسلم خوئی و میرزانظر علی حکیم‌باشی که از بدو جوانی مورد اعتمادش بودند در خلوت گفت‌گو و مشورت می‌کرد و گاهی از سوء اعمال و افعال وزیرش به آنها شکایت می‌نمود و آنها نیز سخنانی مقرون به‌صواب و صلاح وقت معروض می‌داشتند.»

جان کمبل، نماینده انگلیس چند روز بعد از بازداشت قائم مقام و زندانی شدن او، در نامه‌ای که برای اطلاع کلنل روبرت تیلور نماینده سیاسی انگلیس در بغداد فرستاده بود می‌نویسد: «شما تا کنون از نامه‌های من متوجه وضع فلاکت‌بار دربار ایران شده‌اید و پیش‌بینی می‌کردم که باید به ترتیب و روشی که برای پادشاه و کشورش مصیبت‌بار است هرچه زودتر خاتمه داده شود. آن وضع برای خود آن وزیر (قائم مقام) که در راس حکومت قرار گرفته و انگیزه‌هایش فقط حرص و آز و جاه‌طلبی بود، نیز خطراتی دربرداشت.

قائم مقام در میان هرج و مرج و بی‌نظمی و سردرگمی که بی حالی و سستی خودش و سوءظن به دیگران باعث آن شده بود غوطه می‌خورد و همه اعلام خطرها و توصیه‌ها را نادیده و ناشنیده می‌گرفت تا سرانجام گرفتار نتایج قیده و رأیی شد که حقاً سزاوارش بود. قائم مقام و پسر وزیر (میرزا محمد) و همه طرفداران او دستگیر شده‌اند و سخت تحت نظر هستند و از اقداماتی که به عمل می‌آید می‌توان گفت اگر قائم مقام به قتل نرسد، به نهایت فقر و تنگدستی خواهد افتاد و تمام قدرت و اختیاراتش سلب می‌گردد.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها