جمعه ۲۶ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۰
افشین پرتو کار را «عشق» می‌دانست نه «وظیفه»/ سیاهکل جغرافیای گونه‌گون، تاریخی پررویداد و ‌روزگاران دیرین نهان

کتاب «سیاهکل، دیار پایدار» تالیف افشین پرتو است، کتابی که پس از درگذشت مولف به چاپ رسید. وی در سطوری از مقدمه کتاب می‌نویسد: «من در این راه سختی‌ها دیدم و بس مهربانی‌ها. و چه ناآگهانی که نادانسته‌های خود را پنهان‌کاری اداری نمایاندند. شمار مدرسه‌ها راز پنهان شد و نام رئیس پیشین بانک «سرّی» شد که باید از جهان‌خواران پنهان بماند! پرسه‌ام در اداره‌ها مرا آگاه ساخت که کار «عشق» است نه «وظیفه».

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- 26 شهریورماه سالروز درگذشت زنده‌یاد افشین پرتو است، تاریخ‌نگاری که در گام نخست به تالیف، تصحیح و ترجمه آثاری پرداخت که به روشن شدن تاریخ گیلان کمک کرد. از طرفی برخی تالیفات وی فراتر از سرزمین دیلمان رفت و نام پرتو، به عنوان محقق و تاریخ‌نگاری نام آشنا در میان اهل پژوهش جای گرفت.
 
شمار مدرسه‌ها و نام رئیس پیشین بانک «سرّی» شد

کتاب «سیاهکل، دیار پایدار» تالیف افشین پرتو است، کتابی که پس از درگذشت مولف به چاپ رسید. به مناسبت نخستین سال درگذشت زنده‌یاد پرتو، صفحاتی از این کتاب را تورق کردیم تا با زمزمه تاریخ این شهر یادش را گرامی بداریم.

زنده‌یاد پرتو کتاب را «با یادی از مادر» آغاز کرده و با جملاتی گلایه‌آمیز از دشواری تالیف این کتاب می‌نویسد: «من در این راه سختی‌ها دیدم و بس مهربانی‌ها. چه کهن‌سال مردان و زنانی که در پاسخ به پرسش‌های من صندوقچه راز دلشان گشودند و با مهربانی یاریم کردند و چه دولتمردانی که به گرمی به پاسخگویی نشستند و چه ناآگهانی که نادانسته‌های خود را پنهان‌کاری اداری نمایاندند نه می‌دانستند و نه آگاه بودند که نادانسته‌های خود را چگونه نهان دارند. شمار مدرسه‌ها راز پنهان شد و نام رئیس پیشین بانک «سرّی» شد که باید از جهان‌خواران پنهان بماند! پرسه‌ام در اداره‌ها مرا آگاه ساخت که کار «عشق» است نه «وظیفه» (ص 13)

وی در سطوری دیگر در معرفی دیار سیاهکل آورده است: «این کتاب گام کوچکی برای شناساندن دیاری بزرگ است. دربردارنده همه آن چیزی نیست که این دیار دارد... سیاهکل جغرافیای گونه‌گون، تاریخی پررویداد، ‌روزگاران دیرین نهان و آشکار، زیارت‌گاه‌های برپا بر چکاد کوه و تاریکی نهان جنگل و زمین گل‌آلوده جلگه، مردمی چندگونه و جامه‌هایی رنگ در رنگ چون بهار، تابستان و خزان زمستان دارد. دیاری است که باید آن را کاوید.» (ص 12)

شکوه‌مندترین دوره‌ تاریخی سیاهکل، لاهیجان و گیلان

«جغرافیای سیاهکل» در صفحات نخست کتاب مدنظر قرار گرفته و در این مجال با اشاره به وضعیت گیلان در عصر صفوی آمده است: «گیلان تا آغاز دوران پادشاهی شاه عباس یکم [کبیر] سرزمینی ناوابسته به دربارهای برپا در ایران بود، اما پس از چیرگی شاه‌عباس بر گیلان و فروپاشی فرمانروایی‌‌های پاره‌های چندگانه‌ی گیلان، این دیار سر به فرمان‌پذیری از دربار صفوی نهاد و از آن پس پاره‌ای از ایران شد. با پیوستن گیلان به ایران دربار صفوی برای کاستن از توان پنهان گیلان، وزیر گماشته شده بر گیلان را به فرمان‌پذیری از وزارت خراسان واداشت. در تاریخ «عالم‌آرای عباسی» آمده است که وزیران گیلان و مازندران و قزوین از عمال و گماشتگان میرزای عالمیان وزیر کل خراسان بودند. فرمان‌پذیری گیلان از وزیر خراسان تا پایان دوران صفوی پی گرفته شد.» (ص 17)

                       

شکافتن تاریخ سیاهکل از موضوعاتی است که بیشترین حجم کتاب را به خود اختصاص داده است. در سطوری از این مبحث می‌خوانیم: «شهرستان سیاهکل تاریخ پرماجرایی دارد، چه آن که پاره‌ گسترده‌ای از سرزمین دیلم است. سرزمین دیلم همه‌ پهنه‌ سپید رود در میانه‌ گیلان تا شیرود در میانه‌ تنکابن را در خود داشت و باختری‌ترین پاره‌ دیلم دیروز شهرستان سیاهکل امروز است. دیلم نامی بود نخست برپاره‌ کوهستانی خاور سپیدرود. سرزمینی بلند که جایگاه مردمی بود که کارشان پرورش دام بود و گالش نامیده می‌شدند. مردمی که خموشانه بر بلندای دیارشان گام بر می‌داشتند و دام پرورش می‌دادند و پرفریاد با زوبینی در دست در برابر هر چشم دوخته بر دیارشان می‌ایستادند و می‌کشتند و دیارشان را پاس می‌داشتند.» (ص 31)
 
پرتو در ترسیم برخی رویدادهای تاریخی با نقل دوره شکوه سیاهکل می‌نویسد: «ستیزه‌ای خونین و پنهان که دهه‌هایی پیش‌تر میان طبقات نابرابر پاره‌ خاوری گیلان آغازیده و زمینه‌ رشد تشیع و فرو افتادن توان سنیان را فراهم آورده بود با چیرگی سیدعلی کیا بر لاهیجان یک چندی آرام گرفت و همان‌گونه که از نوشته‌ سیدظهیر بیان داشتیم، مردمان پاره‌ خاوری گیلان سر به فرمان سیدعلی کیا و باور آیینی او نهاده و آغاز گر دوران نوینی از تاریخ لاهیجان و پاره‌ خاوری سپیدرود و همه‌ در گیلان شدند. دوره‌ای که شکوه‌مندترین دوره‌ تاریخی سیاهکل و لاهیجان و گیلان به شمار می‌رود و با برتخت نشستن سیدی کیایی و زیدی آغاز و با چیرگی سیدزاده‌ای صفوی و اثنی‌عشری پایان یافت.» (ص 107)
 
کاهش نیروی توان‌مندان فئودال و دگرگونی گیلان

سکونت، زندگی و زایش اقوام با ادیان مختلف در میان جلگه گیلان بخشی از تاریخ این دیار است و در رابطه با نشو و نمای یهودیان در دیلمان آمده است: «یهودیان دیلمان از یک سو پا به راه گیلان داشتند و از دیگر سو چشم به قزوین. در اسناد به جا مانده از آن روزگار برگ‌هایی از حساب‌های خرید و فروش در رشت و لاهیجان و رودسر و قزوین و رودبار نمایان است و این نشانه‌ حرکت‌های همیشگی یهودیان دیلیمان به سوی این شهرها برای تجارت است. از چوپانان دیلمان پشم می‌خریدند و در بازارهای شهرها می‌فروختند و چون رو به کوه‌ها می‌نهادند بار استرانشان پارچه‌های رنگارنگ بود و خرده‌های طلا. در سندی به تاریخ 12 سپتامبر 1761 میلادی آمده است که دو تاجر یهودی به هنگام بازگشت از رحمت‌آباد به جماعتی راهزن برخورده و آن چه که از پول و مال داشته از دست داده‌اند و خود با استران‌شان رها و به کلبه‌ای پناه برده‌اند و فردایش با توشه‌ای که صاحب کلبه همراهشان ساخته رو به دیلمان نهاده‌اند. در نیمه دوم سده‌ دوازدهم هجری دیلمان ساکنان نویی می‌یابد بختیاری و کرد و لُر. بر تخت‌نشینی نادرشاه افشار در میانه‌ سده‌ دوازدهم هجری آغازگر دوران نوینی در تاریخ ایران بود. دورانی با ویژگی‌‌های دگرگون گشته و ناهمگون با ویژگی‌های نیمه‌ نخست آن سده. نیمه‌ای که در آن ایران و پاره‌های وابسته به آن رنجی فراوانی کشیدند و پس از دورانی شکوهمند و پرتوان، سستی و کم‌توانی و تازش بیگانگان را آزمودند.» (ص 133)
 
مروری بر گیلان عصر قاجار نیز از قلم نیفتاده و مولف با اشاره به کش و قوس فئودالیسیم در گیلان آورده است: «با برتخت‌‌نشینی ناصرالدین‌شاه و افتادن کارها به دست میرزاتقی خان امیرکبیر تلاش گسترده‌ای برای پی‌جویی تلاش بازمانده‌ میرزا ابوالقاسم خان قائم‌مقام در راه شتاب بخشیدن به روند گذار از فئودالیسم به سوی سرمایه‌داری صنعتی آغاز شد و در آن راستا از نیروی توان‌مندان فئودال کاسته شد. کاهش نیروی توان‌مندان فئودال، گیلان را آماده‌ دگرگونی ساخت ولی روزگار امیرکبیر دیر نپایید. با کشته شدن امیرکبیر و خموش گشتن اندیشه‌ دگرگون سازنده‌ او و بازگشتن اندیشه‌ پاسدارنده‌ بافت فئودالی به ایران، فئودالیسم چیره بر گیلان دگرباره توان خود را بازیافته و کارهای گیلان در راستای توان‌بخشی به بافت توانجو و هراسان فئودالیسم قرار گرفت.» (ص 151)
 
گیلان میدان تاخت و تاز سیاسی حزب توده

سیاهکل در سده‌های تاریخ فراز و نشیب بسیاری را پشت سر گذرانده، مولف در این مجال به شرح گوشه‌ای از رویدادهای آن پرداخته و با بیان ظهور حزب توده می‌نویسد: «سال‌های میان پایان جنگ جهانی دوم و کودتای 28 مرداد سال 1332 خورشیدی سال‌هایی بسیار پرهیاهو در سیاهکل بود. پدیدآیی حزب توده‌ ایران و کشاندن شدن میدان تلاش سیاسی‌اش به گیلان بسیاری از پاره‌های گیلان در خاور این استان را میدان تاخت و تاز اندیشه‌ این حزب نمود به گونه‌ای که یکی از هشت نماینده‌ برگزیده شده برای مجلس شورای ملی ایران از این حزب (دکتر رضا رادمنش)، از شهرستان لاهیجان بود. تلاش سیاسی توده‌ای در سیاهکل بسیاری از جوانان و فرهنگیان سیاهکل را به تلاش در راه خواسته‌های این حزب فراخوانده بود و شهر سیاهکل هر از چندگاهی شاهد برپایی گردهمایی‌هایی از سوی این حزب بود.» (ص 212)

سرانجام پرتو در سوری به چگونگی تبدیل روستای سیاهکل به شهر سخن می‌گوید: «محمدخان مشیر‌الممالک می‌دانست که راه توان‌یابی در آن روزها گسترش پهنه‌ زیر فرمان خود در جلگه‌ خفته برپای کوهستان دیلمان است. از آن رو از همه‌ی خویشاوندان خود خواست که راهی جلگه شده و دارایی‌های خود را در راه توان‌یابی خاندان خود در جلگه به کار گیرند. تلاش محمدخان مشیرالممالک در راه گسترش توان‌خان‌های دیلمان در جلگه، به تندی سیاهکل را گسترش داد و نوای رشد روستایی کوچک برای شانه ساییدن به شانه‌ی شهرهای بزرگ بر سینه‌ شمالی کوهستان دیلمان از لابلای جنگل انبوهی که همه‌ کوهپایه‌های جنوبی آن را پوشانده بود پیچید. سیاهکل پدید آمده بود و مردمی در آن می‌زیستند. بر شمالش شهر جوب گاه آرام و گاه غران می‌رفت تا راهی به دریا بجوید. در آن سوی شهر جوب برفجان برپا بود و در شمال آن یهودی محله با ساکنانی که از آمدنشان به آن دیار دیری نمی‌گذشت.» (ص 158)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها