سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۶:۰۶
لیبرالیسم جاذبه اولیه خود را در اروپای غربی و آمریکای شمالی از دست داده است

بيژن عبد‌الکریمی در نشست نقد و بررسی کتاب «لیبرالیسم و منتقدان آن» گفت: در کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی، به دلیل تحقق آرمان‌ها و ارزش‌های لیبرالی و با توجه به فضا و شرایط تفکر پست‌مدرن، لیبرالیسم تا حدود زیادی جاذبه اولیه خود را از دست داده و به همین دلیل مورد انتقادات بسیار جدی قرار گرفته است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) کتاب «لیبرالیسم و منتقدان آن» اثر مایکل ساندل با ترجمه احمد تدین با حضور بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه و حسین هوشمند، استاد فلسفه سیاسی شامگاه ديروز 24 شهريور در انتشارات علمی ـ فرهنگی نقد و بررسی شد.
 
منتقدان لیبرالیسم چه کسانی هستند؟
در آغاز این نشست بيژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی به تاریخچه‌ای از جریان لیبرالیسم اشاره کرد و گفت: لیبرالیسم به منزله یک جریان سیاسی در قرن هجدهم به ویژه در انگلستان و با رشد جریان بورژوازی ظاهر شد، اما به عنوان یک فلسفه سیاسی، ریشه‌های متافیزیکی، وجودشناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی آن را در اندیشه‌های عصر روشنگری، در رنسانس، جنبش رفرمیسم مذهبی و حتی در ظهور فلسفه یونان می‌توان جست‌وجو و دنبال کرد. 

وی به وضعیت دوگانه لیبرالیسم سیاسی در غرب و جوامع توسعه‌نایافته اشاره کرد و افزود: در کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی، به دلیل تحقق آرمان‌ها و ارزش‌های لیبرالی و با توجه به فضا و شرایط تفکر پست‌مدرن، لیبرالیسم تا حدود زیادی جاذبه اولیه خود را از دست داده و به همین دلیل مورد انتقادات بسیار جدی قرار گرفته است.

وی ادامه داد: لیبرالیسم قدرتمندترین و گسترده‌ترین فلسفه سیاسی جهان کنونی است. این قدرت و گستردگی نه صرفاً به جهت سیطره سیاسی، تکنولوژیک، اقتصادی، رسانه‌ای، ایدئولوژیک یا نظامی آن است، بلکه بیشتر به این دلیل است که بین وجودشناسی، معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی، جهان‌بینی و نظام ارزشی لیبرالی با مدرنیته پیوندهای بسیار وثیقی وجود دارد، تا آنجا که شاید بتوان گفت لیبرالیسم و ارزش‌های لیبرالی، به خصوص با تکیه بر آزادی‌های فردی، بخشی از فلسفه سیاسی مدرنیته است. 

وي همچنین درباره مواضع گوناگون منتقدان لیبرالسیم و نقدهای رادیکال واردشده به آن توضیحاتی را ارائه کرد و افزود: منتقدان لیبرالیسم بر دو دسته‌اند: دسته نخست کسانی که بر اساس مبانی فلسفه سیاسی مدرن به نقد لیبرالیسم می‌پردازند، مانند نقد درون‌پارادایمی و درون‌سنت فلسفة سیاسی مدرن، مارکسیست‌ها و نئومارکسیست‌ها، مکتب فرانکفورت، مارکوزه، هورکهایمر، آدورنو، هاناآرنت، ژیژک و جامعه‌گرایان یا کامنتارین‌هایی چون سندل، مک اینتایر، تیلور و والزر؛ و دسته دوم کسانی که بر اساس مبانی فلسفه سیاسی غیرمدرن به نقد لیبرالیسم و فلسفه سیاسی مدرن می‌پردازند مانند نقدهایی که مبتنی بر نقد ریشه‌ای از فلسفه سیاسی مدرن و لیبرالیسم است. 

ادعاها  ليبراليسم
در ادامه، حسین هوشمند استاد اخلاق تطبیقی با بیان این‌که لیبرالیسم ادعا نمی‌کند که افراد باید از آزادی به خاطر نفس آزادی برخوردار باشند، گفت: لیبرال‌ها می‌گویند چون مهمترین امر در زندگی ما اهداف و تکالیف ما هستند، لاجرم باید از آزادی تجدید نظر کردن در آن‌ها برخوردار باشیم. به طور مثال آزادی انتخاب به‌تنهایی قابل ارج نهادن نیست، بلکه آزادی همچون پیش‌شرطی برای تحقق اهدافی که فی‌نفسه واجد ارزش هستند، مطرح است.
 
وی ادامه داد: نظریه‌های گوناگون لیبرالیسم مدعی‌اند که علایق و منافع شهروندان را به وسیله به رسمیت شناختن آزادی آنها در انتخاب شیوه‌های زندگی مطلوبشان تامین می‌کنند. اگر چه باید اذعان کرد لیبرال‌ها در بین خود اختلاف نظری دارند و آن این است که توزیع عادلانه کدام مجموعه از حقوق یا منابع، بهتر می‌تواند مردم را قادر سازد تا مطابق باورها و ارزش‌های اخلاقی ـ دینی‌شان زندگی کنند، اما آنها همگی متفق‌القولند که انکار «حق تعیین سرنوشت» برای شهروندان، به انکار آنها به منزله افراد آزاد و برابر می‌انجامد. 

به گفته وی، به این اعتبار، آزاد گذاشتن و مجال دادن به مردم برای تعیین سرنوشت خویش، تنها راه حرمت گذاشتن به آنان به عنوان موجودات اخلاقی و بالغ است. لیبرالیسم به عنوان نوعی نظریه کمال‌باوری بر این اصل مبتنی است که حاکمیت سیاسی نباید توزیع منابع را برای امکان تحقق شیوه‌های گوناگون زندگی به کار ببرد، بلکه این توزیع باید در خدمت شیوه خاصی که از سوی نظام حاکم ارزشمند تلقی می‌شود قرار گیرد. 

هوشمند در پایان سخنانش گفت: کمال باوران معتقدند چون افراد غالباً در تشخیص زندگی خوب مرتکب اشتباه می‌شوند، بنابراین دولت مسئول است تا مفهوم زندگی خوب را به شهروندانش تعلیم دهد. چنین دیدگاهی ناگزیر به نظریه دولت پدرسالار می‌انجامد یعنی نوعی نظام سیاسی که شهروندانش را ملزم می‌کند که خود را با دستگاه اخلاقی ـ دینی که مؤید شیوه مسلط زندگی است مطابقت دهند و از باورهای متفاوتی که متعارض با نوع زندگی مقبول رسمی است، دوری جویند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها