پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۰
سینایی: سفرنامه وامبری بدون غرض‌ورزی درباره ایرانیان است

خسرو سینایی، کارگردان و مترجم کتاب «سیاحت و ماجراهای من در ایران» اثر آرمینیوش وامبری در نشست «سفرنامه ایرانی درویش دروغین» که در سرای اهل قلم برگزار شد، گفت: وامبری سفرنامه‌اش را بدون غرض‌ورزی درباره ایرانیان نوشته است، این نوشته‌ها سند تاریخی بسیار باارزشی هستند که سعی کردم آن را برای پژوهشگران حفظ کنم.-

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست «سفرنامه ایرانی درویش دروغین» از سلسله نشست‌های سرای ایرانشناسی به‌مناسبت یکصدمین سال درگذشت اين خاورشناس و سياح مجارستاني (24 شهریورماه برابر با 15 سپتامبر) با سخنرانی  خسرو سینایی، کارگردان و مترجم کتاب سفرنامه «آرمینیوش وامبری»، «گیزلا وارگا» همسر خسرو سینایی و هموطن این جهانگرد و محسن جعفری‌مذهب، عضو هیات علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی و با حضور «گیولا پتو» سفیر کشور مجارستان در ایران، چهارشنبه (27 شهریورماه) در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد.

سینایی در این نشست با بیان این‌که کتاب «سیاحت و ماجراهای من در ایران» اثر «آرمینیوش وامبری» را ترجمه کرده است، گفت: آشنایی‌ام با وامبری حاصل یک تصادف بود. سال 1365 با فردی اتریشی مجارستانی صحبت کردم که گفت کتاب جالبی درباره ایران خوانده و آن را برای مطالعه امانت داد. کتاب برایم جذاب بود، چرا که دیدم چقدر درباره فضای کشور خودمان در طول تاریخ کم می‌دانیم و این مساله به‌ضرر ما بوده است. چند سال پس از آن، هنگامی‌که «اولریش مارزلف» پژوهشی درباره افسانه‌های ایرانی انجام می‌داد، درباره این کتاب وامبری پرسیدم و وی پس از یافتن آن در کتابخانه دانشگاه هایدلبرگ، نسخه‌ای از آن را برایم فرستاد.

این کارگردان سینمای ایران اظهار کرد: از آن‌جا که معتقدم، انسان نباید بیکار بماند، سعی کردم در وقت‌های آزادم کتاب را ترجمه کنم. نسخه کتاب وامبری در سال 1867 به‌زبان آلمانی منتشر شده و وی در سال 1862 یا 1863 در ایران بود. مجارها نسبت به پیدا کردن ریشه‌هایشان به‌ویژه ریشه‌های زبانی و ارتباط بین قوم ترک و مجار علاقه‌مند بودند. وامبری به‌دلیل نبوغ و با کمک اشراف مجار به قسطنطنیه رفت و در خانواده اشراف به تدریس پرداخت.

وی ادامه داد: وامبری پس از چهار یا پنج سال سکونت در عثمانی تصمیم گرفت به ترکمنستان برود. وی کتابی نیز با عنوان «سیاحت درویش دروغین در خانات آسیا» درباره دیده‌هایش در ترکمنستان نوشت که پیش از انقلاب از سوی بنگاه ترجمه و نشر کتاب به‌چاپ رسید. وامبری هنگامی‌که به ایران می‌رسد، به‌وی خبر می‌دهند که در مرز ترکمنستان آشوبی رخ داده و بهتر است مدتی در ایران بماند. از آن‌جا که اهل سفر بود از راه تبریز به تهران و از آن‌جا راهی قم، اصفهان و شیراز شد و در بازگشت از مسیر مازندران و آشوراده به ترکمنستان رفت. وی پس از انجام تحقیقاتش از تهران به لندن بازگشت.

سینایی درباره شخصیت وامبری گفت: وامبری شخصیت بسیار جالبی داشت و می‌توانست 10 تا 15 زبان صحبت کند. بخشی از مخارج سفرش را از سوی اشراف دریافت کرده بود. از سوی دیگر بر اساس اسنادی که در سال 2005 از طرف اداره اطلاعات انگلیس منتشر شد، آن‌ها این مخارج را تامین کردند. دلیل آن نیز نیاز آگاهی کشورهایی مانند انگلیس و روسیه از وضعیت آسیای مرکزی و ایران برای نفوذ در آن‌ها بود. سه سیاح کلیمی دیگر نیز با لباس مبدل به شرق آمده و گزارش‌هایی به انگلیس داده بودند. 

کتاب وامبری به‌دور از غرض‌ورزی نوشته شده است
این هنرمند بیان کرد: مشکل بتوانیم بگوییم وامبری جاسوس بود. وی دانشمند بود و اطلاعات باارزشی داشت. این مساله که وامبری در چه زمانی و شرایطی به ایران آمده، اهمیت بسیاری دارد. در برخی نوشته‌ها وی نگاهی که به مردم ایران یا ترکمنستان دارد، برای برخی آزاردهنده است. وامبری به‌عنوان یک اروپایی زمانی به ایران آمد که اروپا در اوج تمدن، قدرت و استعمارگری بود. ایران عصر صفوی و قاجار که سیاحان درباره آن‌ها نوشته‌اند، متفاوت بود اما وامبری در نوشته‌هایش غرض‌ورزی نکرده و آن‌چه را دیده، به رشته تحریر درآورده است.

مترجم کتاب وامبری با اشاره به این مطلب که یک خارجی با نگاه متفاوتی مسایل را در کشور دیگر می‌بیند، اظهار کرد: وامبری بیش از هفت یا هشت ماه در ایران نبوده و نکته‌های بسیاری درباره ایرانیان نوشته که گاه برای ما خوشایند نیست اما با این‌حال وی به ایران علاقه خاصی داشته چرا که پس از جنگ جهانی دوم که مدتی سفیر مجارستان در آمریکا بود، نام پسرش را رستم گذاشت.

سینایی در پایان سخنانش با خواندن بخش‌های مختلفی از کتاب «سیاحت و ماجراهای من در ایران» گفت: متاسفانه پس از 18 سال که ترجمه کتاب به پایان رسیده، هنوز انتشار آن ممکن نشده است اما خوشحالم که این سند تاریخی حفظ شده و اصراری برای چاپ آن ندارم، چرا که سندی برای اهل پژوهش و افرادی که می‌خواهند درباره ایران بدانند، در دسترس است. هرگز فراموش نکنیم در کدام مقطع از تاریخ و کدام نقطه از دنیا متولد شدیم. شرق، زمانی افول کرد اما دوباره در حال بالا آمدن و این کتاب مربوط به دوران افول ایران است.


سیاحان مجارستانی برای یافتن ریشه‌های نژادی و زبانی به شرق آمدند
گیزلا وارگا نیز در این نشست با بیان این‌که سخن گفتن درباره وامبری در این جمع کار دشواری است چرا که حاضران با وی آشنایی دارند، اظهار کرد: سیاحان بسیاری به ایران آمدند و همه به‌دنبال پیدا کردن ریشه‌های ما بودند. 800 سال پس از این‌که مجارها در مجارستان مستقر شدند، حدود 1207 میلادی «یولیانوس» از راه ایران به شرق رفت و مدعی یافتن مردمانی شد که زبانی نزدیک به مجارها داشتند اما با حمله مغول‌ها به ایران، به مجارستان بازگشت. پس از آن، نخستین فردی که به‌عنوان سفیر به ایران آمد «ایشتوان کاکاش» بود و تلاش داشت تا از شاه عباس صفوی کمک بگیرد. وی از راه مسکو و دریای خزر با دشواری به شمال ایران آمد اما در لاهیجان مریض شد و درگذشت اما متاسفانه سنگ قبر وی هنوز پیدا نشده است.

این هنرمند ادامه داد: سیاح دیگری با نام «کروشی چوما» نیز به ایران آمد و در «دارجلینگ» درگذشت. وامبری که یک‌صد سال از درگذشتش می‌گذرد، فرد دیگری بود که وارد ایران شد. وی متولد 1832 در نزدیکی «براتیسلاوا» در خانواده‌ای کلیمی و فقیر بود و «هرمان بامبرگر» نام داشت. پدرش از آلمان به مجارستان آمد و پیش از تولد او درگذشت و مادرش وی را به‌سختی بزرگ کرد. وامبری از کودکی توانست به زبان‌های بسیاری صحبت کند و به معلمی پرداخت و پس از رفتن به عثمانی به ایران آمد و 12 یا 13 ماه در ایران ماند.

وی با اشاره به چگونگی ورود وامبری توضیح داد: وامبری پنج سال در استانبول زندگی کرد و با زبان ترکی آشنا شد. پس از شکست انقلاب مجارستان در 1848 به‌وسیله دوستانش به دربار عثمانی راه پیدا کرد و پس از آن برای یافتن مجارهایی که در «قازیا» بودند از راه ایران به سمرقند و بخارا رفت. وامبری با لباس درویشی سنی همراه با کاروان به ایران وارد شد و زبان فارسی آموخت. وی علاقه بسیاری به لهجه‌های گوناگون داشت.

وارگا با اشاره به آشنایی وامبری با شخصی در بخارا که ملاصادق نام داشت و همراهی وی با وامبری تا پایان سفر گفت: ملاصادق شخصی بود که وامبری در طول سفرش با وی آشنا شد و پس از بازگشت به عثمانی، ملاصادق همراه با وامبری به مجارستان رفت و تا پایان عمرش در اروپا ماند و در ونیز درگذشت. وامبری علاقه بسیاری به ایران داشت به‌طوری که نام پسرش را رستم گذاشته بود.

همسر خسرو سینایی در پایان سخنانش با بیان این‌که هر فردی که به ایران بیاید، بسیاری مسایل برایش تازه است و مواردی را می‌بیند که خود ایرانیان متوجه آن‌ها نیستند، اظهار کرد: وامبری، شخصیت عجیبی داشت اما هیچ کسی نبوغ وی را انکار نمی‌کرد. تقریبا به 20 زبان صحبت می‌کرد و با طبقه بالای اجتماع کشورهای مختلف آشنایی داشت و حتی مترجم ناصرالدین‌شاه و مظفرالدین‌شاه در سفر آن‌ها به بوداپست بود.

کتابشناسی از وامبری در ایران نداریم
محسن جعفری‌مذهب با اشاره به این‌که در یک‌صدمین سالگرد درگذشت «وامبری» هستیم، اظهار کرد: یک‌صد و 50 سال پیش مجارها به‌دنبال پیدا کردن نژاد و ریشه‌های خود افتادند، چرا که نه ژرمن بودند نه لاتین و نه اسلاو. به‌همین دلیل وامبری برای یافتن این ریشه‌ها به عثمانی رفت. متاسفانه کتابشناسی از وامبری نداریم و بیش از 90 درصد آثار وی ترجمه نشده‌اند اما کتاب‌های وامبری به‌دلیل توجه به گونه‌ها و لهجه‌ها از ارزش بالایی برخوردارند.

این عضو هیات علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی افزود: ما به سرنوشت اقوام هم‌ریشه و خویشاوندمان در ماوراءالنهر بی‌توجه بودیم اما برای شرق‌شناسی نمی‌توانیم وامبری را از ادبیات این منطقه کنار بگذاریم. وی پژوهش‌های بسیاری در زبان‌های تاجیکی، جغتایی و عثمانی دارد که ارزش بسیاری دارند.

نشست «سفرنامه ایرانی درویش دروغین» با پرسش و پاسخ از سوی حاضران به پایان رسید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها