نصرالله پورجوادی در همایش «حکمت فردوسی» لقب حکیم را برازنده فردوسی دانست و گفت: لقب حکیم به صورت افتخارآمیز و تشریفاتی به فردوسی اطلاق نشده است.-
در این همایش آیتالله سیدمصطفی محققداماد، نصرالله پورجوادی، غلامرضا اعوانی، حسن بلخاری، سعید حمیدیان، نجفقلی حبیبی و غلامحسین ابراهیمیدینانی درباره دیدگاههای فلسفی و حکمی فردوسی در شاهنامه صحبت کردند.
تعصب ویژه ملاصدرا بر فردوسی
نخستین سخنران این جلسه محققداماد بود و درباره موضوع «ملاصدرا و فردوسی» صحبت کرد. وی گفت: یکی از مباحث مهمی که پس از آرای خواجه نصیرالدین طوسی در فلسفه اسلامی مطرح شده است، مساله اعتبارات ماهیت است. در این مبحث برای یک ماهیت چند نوع اعتبار میتوان قایل شد. مانند جسم و انسان که میتوان آنرا یک بار به شرط وجود ، یک بار به شرط وجود نداشتن و یک بار مطلق و بدون شرط در نظر گرفت.
وی ادامه داد: این بحث به یک بحث فلسفی دیگر و مبتنی بر تقسیمات وجود، وابسته است. مفهوم کلی حرف ملاصدرا این است که برای وجود چهار نوع اعتبار میتوان در نظر گرفت. یک وجود را غیرمتعلق به غیر، لحاظ میکنیم. این وجود شایسته آن است که مبدا، کل هستی باشد. دوم؛ وجود متعلق به غیر، سوم؛ وجود منبسط و چهارم مفهوم وجود است؛ یعنی وجود مفهومی است که با ماهیت تفاوت دارد.
این پژوهشگر ضمن قرائت عبارتی از ملاصدرا افزود: ملاصدرا میگوید وجود مطلق به هستی گفته میشود؛ یعنی به هرکجا بنگری خدا وجود دارد.
وی به افرادی که طبق گفته ملاصدرا وجود مطلق را در آثار خود به کار گرفتهاند اشاره و تشریح کرد: به عطار در اشعارش وجود مطلق را به کار گرفته است؛ یعنی هستی را ذات و وجود مطلقه خداوند میداند و بحث وجود مطلق را به خدا اطلاق کرده، این موضوع در وصلتنامه آمده است. اما گویا منظور همان عطاری که ما میشناسیم، نیست. همچنین ملاصدرا به فردوسی لقب قدوسی داده است. این لقب نشان میدهد که ملاصدرا تعصب خاصی درباره فردوسی دارد.
محققداماد ادامه داد: بیت (جهان را بلندی و پستی تویی/ ندانم چه ای هرچه هستی تویی) در دیباچه کتاب فردوسی آمده است. این بیت در بسیاری از نسخههای شاهنامه مانند چاپ بروخیم وجود دارد. همچنین حکایتی با همین مضموم در «اسرارنامه» عطار هم آمده است اما مشکل این است که سعید نفیسی و وحید دستگردی دیدگاه متفاوتی درباره این بیت دارند و دستگردی این بیت را از نظامی میداند.
وی تاکید کرد: نکته مهم این است که اگر این دو، بیت فردوسی و نظامی را به هم نزدیک بدانند، کاملا اشتباه است؛ چراکه این دو بیت بسیار با یکدیگر تفاوت دارند و حرف فردوسی با آنچه نظامی میگوید، بسیار متفاوت است.
این پژوهشگر در پایان به سومین فردی که ملاصدرا از آن یاد کرده است اشاره کرد و گفت: ملاصدرا همچنین لقب عارف قیومی را به مولانا جلالالدین رومی، سراینده «مثنوی معنوی» داده است.
ضرورت نگاه تاريخي به مفاهیم
در ادامه همایش موضوع «حکیم بودن فردوسی» از سوی پورجوادی، دومین سخنران جلسه مطرح شد. وی گفت: تصور ما از حکمت یا حکیم بودن در طول قرنها شکل گرفته است و سابقه هزار و 400 سالهای دارد. بنابراین هرچه درباره حکیم بودن میگوییم، با توجه به این سابقه هزار و 400 ساله است.
این پژوهشگر تاکید کرد: ما در دوران جدید هستیم و این دوران ایجاب میکند که نگاهی تاریخی به این مفاهیم داشته باشیم. برای مثال وقتی میگوییم عقل، تصوری امروزی نسبت به این مفهوم داریم، اما آیا «عقل» هزار و 400 سال پیش هم همین مفهوم را داشته است.
وی با تاکید بر این امر که باید حکیم بودن در زمان فردوسی را بررسی کرد، توضیح داد: فردوسی طبیب نبوده است تا حکیم نامیده شود. از سوی دیگر به هر شاعری، حکیم نمیگفتهاند، البته به شاعرانی مثل سنایی و ناصرخسرو حکیم گفته میشده است. عدهای دیگر اهل عرفان و معرفت بودهاند و حکیم خوانده میشدند. به ویژه این مساله در خراسان و شرق خراسان بوده است، البته باید درباره آن بررسی تاریخی صورت بگیرد.
پورچوادی در بخش دیگر از سخنانش اظهار کرد: ما برای بیان مسایل فلسفی دو نوع زبان داریم. یکی از این زبانها، زبان ارسطویی و دیگری افلاطونی است. زبان ارسطویی بیشتر متداول شده و کتابهای فلسفی براساس آن نوشته میشود. مانند آثار ابنسینا که سرشار از مفاهیم به کار گرفته شده از سوی ارسطو است. از سوی دیگر در تمام آثار با زبان ارسطو با یک دیالوگ روبهرو هستیم و در این دیالوگها با امور محسوس و مانوس مواجه میشویم.
وی ادامه داد: این زبان با زبان افلاطون بسیار متفاوت است؛ چراکه افلاطون خود یک ادیب است و از شگردهای ادبی بهره میگیرد. او در ضمن حکایت و داستان، مطالبش را بیان میکند. در عالم اسلام هم این دو نوع بیان را برای مسایل فلسفی و دینی داریم.
این استاد دانشگاه عمده آثار سهروردی را دارای زبان ارسطویی معرفی کرد و گفت: از سوی دیگر سهروردی از تمثیلهای فردوسی بهرههای فراوانی گرفته است. ایرانیان در زبان فارسی برای بیان مطالب علمی، عقلی، فلسفی و حکمی خود از حکایت بهره گرفته و به عبارت دیگر از شگردهای ادبی استفاده کردهاند. برهمین اساس بسیاری از مناظرههای ادبی بیان کننده مسایل علمی و فلسفی بوده است.
وی افزود: ادبیات فارسی در معنای عام آن و در همینطور «شاهنامه» کلام، فلسفه، حکمت، علم و ... است؛ به عبارت دیگر زبانی که بعدها به نظم درآمده و سبب شده است شعر حکمت پایهگذاری شود. عطار، بنیانگذار این نوع شعر است.
پورجوادی در بخش دیگری از سخنانش توضیح داد: برهمین اساس هنگامی که به شاهنامه فردوسی مینگریستهاند، شعر او را به عنوان شعر حکمت در نظر میگرفته و او را حکیم مینامیدهاند. قرن سوم و چهارم در تمدن اسلامی دوران شکوفایی و علمسازی بوده است، یعنی همان زمان فردوسی.
پورجوادی ادامه داد: کتابهای بسیاری درباره عشق در زبان عربی و پیرامون مسایل عاشقانه تالیف شده است اما یک کتاب نظیر این آثار در زبان فارسی وجود ندارد؛ چراکه زبان فارسی متفاوت بوده است. ایرانیان همین مسایل را با زبانی دلنشینتر از طریق حکایتهای داستانی بیان کردهاند. «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون» نظامی و دهها حکایت مثنوی از این جملهاند.
وی تاکید کرد: بنابراین میتوان نتیجه گرفت که حکیم، لقب افتخارآمیز و تشریفاتی برای فردوسی نبوده، بلکه کتاب او به زبان حکمت بوده و این لقب در حقیقت برازنده او بوده است.
این پژوهشگر بر ضرورت نگاه تاریخی به پیشینیان از جمله فردوسی تاکید کرد و گفت: عدهای فردوسی را حافظ زبان فارسی میدانند که اگر او نبود، این زبان هم نابود میشد؛ در حالی که این امر نادرست است و به نادیده گرفتن صلابت زبان فارسی میانجامد.
وی در پایان اظهار کرد: صد سال پیش از فردوسی هم زبان فارسی به کار میرفته و در همان دوران فردوسی هم کتابهای مختلفی به زبان فارسی نوشته میشده است. زبان فارسی مشروعیت خود را پیش از فردوسی هم داشته و رواج، صلابت و استقامتش در قرن ششم نشان داده شده است، البته «شاهنامه» هم حدود 150 سال پیش از سرایش رایج و قدر و اهمیت آن شناخته شده؛ به عبارت دیگر در زمانیکه زبان فارسی کاملا جایگاه خودش را حفظ کرده بوده است.
گزارش بخشهای بعدی این همایش متعاقبا در «ایبنا» منتشر میشود.
نظر شما