دوشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۰
حسود هرگز نیاسود یا آسود؟

کتاب «مبل طلایی» با روایت یک کودک، داستان تصمیم‌گیری‌ها و نتایج آن در زندگی خانوادگی است که در این مطلب می‌توانید یادداشتی بر این داستان بخوانید.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنافاطمه نعمتی: تا به حال برایتان پیش آمده است که به خانه کسی بروید و چیزی را ببینید که خودتان ندارید؟ بعدِ دیدنش، این‌طور شده است که دل‌تان سفت‌وسخت به آن بچسبد و مغزتان را درگیر خودش کند؟ بعدِ مشغول شدن ذهن‌تان، آیا یکی از لنگه‌های کفش‌تان را به کناری پرت کرده‌اید و هر دو پایتان را در یک کفش کرده‌اید که الّا و بّلا چیزی را که دیده‌اید می‌خواهید؟ اگر پاسخ به هر سه سوال مثبت است تبریک می‌گویم؛ یعنی نه، تبریک نمی‌گویم ولی شما یک قدم به درک مادرِ و دختربچه داستان «مبل طلایی» نزدیک شده‌اید.

کتاب «مبل طلایی» قصه خانواده‌ای است که در روزهای عید نوروز به خانه خاله سمانه می‌روند؛ خاله‌ای که انگار وضع مالی‌اش بهتر از آن‌هاست و یک مبل راحتی زیبا و نو در خانه دارد که چشم بچه‌ها را گرفته است. دختربچه راوی داستان هم خیلی دلش می‌خواهد روی چنین مبلی بازی کند. خاله سمانه و دخترش از همان ابتدای مهمانی تا آخرش بنا را گذاشته‌اند بر تعریف و تمجدید از مبل جدید و حسابی دل مادر را به جنب‌وجوش انداخته‌اند. تمام احساسات و کنش و واکنش‌ها در بدن مادر دختربچه به کار می‌افتند تا بالاخره او تصمیم می‌گیرد که مبل می‌خواهد؛ اینجاست که می‌فهمیم حسادت را به این راحتی نمی‌توانیم کنترل کنیم.

پدر داستان با نکات قابل توجه و منطقی، خریدن مبل را به صلاح خانواده نمی‌داند؛ چون پول کافی برای باقی خرج و مخارج خانه نمی‌ماند. مادر با دلایل خودش و پدر با دلایل خود، هر کدام به بحث و گفت‌وگو می‌نشینند و درنهایت حسادت مادر احساس پیروزی می‌کند؛ چون پدر قبول می‌کند مبل بخرد. دختربچه خوشحال و خندان بر مبل تازه خریده‌شده می‌نشیند و فکر می‌کند این مبل قشنگ‌تر و نرم‌تر از مبل‌های خاله سمانه است؛ اما ماجرای مبل به همین سادگی تمام می‌شود؟

علیرضا سبحانی‌نسب، نویسنده این داستان، ماجرای خریدن مبل را به این راحتی کنار نمی‌گذارد و کار را به جایی می‌رساند که شخصیت‌های داستان باید بین یک امر به ظاهر مهم و یک امر واقعا مهم انتخاب کنند. حالا وقت تصمیم‌گیری بزرگتری است؛ خریدن کولر جدید با قرض و قسط - چون قبلی یکهو خراب شده است – یا برگزاری مهمانی عید با مبل ولی در هوای خیلی گرم؟ برای هر دو مورد فشار روانی بر خانواده تحمیل می‌شود؛ ولی درنهایت مادر تصمیم می‌گیرد بهای اصرارش بر خرید مبل را با دست‌بند طلایش بپردازد.

کتاب «مبل طلایی» شروع، میانه و پایان قابل تأملی دارد. می‌توان گفت آموزندگی داستان بر سیر قصه‌پردازی آن چیره شده است؛ ولی نه آنقدر که تمایل به خواندن آن نداشته باشیم. ما به عنوان مخاطب می‌توانیم این داستان را به راحتی شروع کنیم و به پایان برسانیم و حتی چیزی هم یاد بگیریم؛ اما نکات آموزنده آن کاملا از همان ابتدا در دیالوگ‌های شخصیت‌ها مشخص است و ممکن است برای مخاطبانی که به دنبال کتاب آموزشی غیرمستقیم هستند مناسب نباشد؛ ولی به طور کل، داستان خوانش روان، قصه جالب و نکات آموزشی مناسبی دارد.

یکی از دیالوگ‌های کاملا درست موجود در این داستان از زبان پدر منطقی شنیده می‌شود وقتی که می‌گوید: «من بارها در زندگی تجربه کرده‌ام. هر وقت چیزی را که نیاز واقعی ما نیست بخریم، بعدش گرفتار می‌شیم. آن‌وقت مثل این هست که یک چیزی را که خیلی نیاز داریم ببریم و بفروشیم. خانم! این مبل خریدن، آخرش پشیمانی است.».

علاوه‌بر متن کتاب، جا دارد به تصویرگری آن هم اشاره کنیم که خانه‌ای ایرانی را در آن می‌بینیم؛ با پارچه‌ای که بر دستگیره اجاق گاز آویزان است، پوشش آدم‌های داستان، شکل ماشین پدر، پشتی سنتی، استکان و قندان ایرانی و غیره. فاطمه اکبری با تصاویرش توانسته است تا حدود زیادی درون‌مایه داستان را پوشش دهد.

داستان «مبل طلایی»، دومین اثر از مجموعه «فکر، فکر، اندیشه» است که کودکان را به خردورزی و اندیشیدن تشویق می‌کند؛ هدفی که می‌توانیم بگوییم در این کتاب محقق شده است و نمره قابل قبولی می‌گیرد؛ زیرا نوع سوژه و داستان‌پردازی‌اش توجه بزرگسالان را هم جلب می‌کند و این می‌تواند شروع خوبی باشد برای یک گفت‌وگوی صمیمی بین پدرومادر و فرزند درباره داستان «مبل طلایی».
 
اطلاعات کتاب:
داستان «مبل طلایی» به قلم علیرضا سبحانی‌نسب با تصویرگری فاطمه اکبری در 34 صفحه مصور رنگی برای کودکان بالاتر از 6 سال از سوی انتشارات جمال منتشر شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها