شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۷:۰۲
خاطرات کتابخوانی؛ از عیدی‌های دوران کودکی تا نمایشگاه کتاب

نمایشگاه کتاب برای من معناهای مختلفی دارد؛ منی که از نوجوانی عیدی‌هایم را جمع می‌کردم و پول توجیبی‌های هفتگی‌ام را داخل کشوی میزم پنهان می‌کردم تا اردیبهشت خرامان خرامان از راه برسد، دلبری کند و در هوای ابری و آفتابیش روزنامه‌ها تاریخ برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران را اعلام کنند.

خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا)،‌ ساره گودرزی، خبرنگار حوزه کتاب: «عطر کتاب را نخستین‌بار لابلای قفسه‌های کتابفروشی پدربزرگم استشمام کردم، دنیایی کتاب با اسم‌هایی عجیب و غریب که برای منِ کلاس اولی سر هم کردن حروف‌شان سخت بود و اصلا مثل خواندن تابلو مغازه‌ها و خیابان‌ها نبود. شب‌ها موقع خواب، سراغ کتاب‌هایی که پدربزرگ برایم می‌آورد می‌رفتم و با دیدن عکس‌ها و خواندن تک‌تک حروف و سرهم بندی‌شان واژه‌ها را دوباره خلق می‌کردم و همین موجب می‌شد، طعم خوش کتاب خواندن را مزه مزه کنم، مزه‌ای که هر چه بزرگ‌تر شدم بیشتر زیر زبانم رفت...
 
اما کمی جلوتر که بیاییم نمایشگاه کتاب برای من معناهای مختلفی دارد؛ از نوجوانی عیدی‌هایم را جمع و پول توجیبی‌های هفتگی‌ام را داخل کشوی میزم پنهان می‌کردم تا اردیبهشت‌ماه خرامان خرامان از راه برسد، دلبری کند و در هوای ابری و آفتابیش، خبر برگزاری نمایشگاه بپیچد.    

آن‌روزها نمایشگاه کتاب در محل دائمی نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب تهران در اتوبان چمران برگزار می‌شد و من و خواهرم با ذوق از پل عابرپیاده وسط اتوبان چمران رد می‌‌شدیم تا حداقل دو روز از نمایشگاه را در سالن‌های بلند و سیمانی سپری کنیم، کتاب بخریم و با هزار زحمت با اتوبوس راهی خانه شویم. آن روزها بودن در فضای نمایشگاه و رفتن به غرفه‌های مختلف ناشران حسی بود شبیه پریدن روی شاخه‌های یک درخت‌ و مزه مزه کردن طعم میوه‌هایش. نمایشگاه کتاب برای من یعنی استشمام بوی جوهر و کاغذ، یعنی ورق زدن کتاب‌ها و خواندن دیباچه‌ها و پشت جلد کتاب‌ها برای کشف داستان‌های جدید.
 
نمایشگاه کتاب برای من یعنی یعنی قدم زدن و حرف زدن با شخصیت‌های هر کتاب؛ از حرف زدن با «شازده کوچولو» و بحث درباره سیاره کوچکش تا صحبت با پاگاتن و آلیرتن فرزندان کاپیتان گرانت کتاب ژول ورن، یعنی غرق شدن در کتاب‌های جک لندن و دست کشیدن روی سر سپید دندان.
 
دوازده – سیزده سالگی فکرش را هم نمی‌کردم 10 سال بعد، روزی بیاید که من 10 روز از صبح تا شب گره بخورم به نمایشگاه کتاب و روایتگر خبرهای بزرگترین رویداد فرهنگی کشور باشم.  1386 اولین سالی بود که با هیجان و ذوق به بیستمین نمایشگاه کتاب در مصلای امام خمینی‌(ره) پا گذاشتم و بعد از پنج سال فعالیت در رسانه و تجربه حوزه‌های مختلف کاری، در خبرنگاری کتاب ماندگار شدم. حوزه‌ای دوست داشتنی که جان می‌داد برای هم صحبتی و گفت‌وگو با فرهیختگان و نویسندگان با رویدادهایی فرهنگی پر از عطر کتاب.
  
این‌ روزها، چقدر خوشحالم که بعد از دو سال دوباره به دنیای کتاب برگشته‌ام به نمایشگاه کتاب، اما اینبار با پسرک دو ساله‌ام که علاقه‌اش به کتاب روز به روز بیشتر می‌شو.. امیدوارم نمایشگاه کتاب برای «عماد» هم پر از حس‌های ناب و جذاب باشد...»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها