یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۴
شاهنامه خواننده را از هزارتوی احساسات انسانی عبور می‌دهد

فرانک جهانگرد در بادداشتی نوشت: در طول تاریخ پرفراز و نشیب، هر دم شاهنامه توانسته همسو با قلب ایرانیان بتپد و صدایش در طول قرون و اعصار گوش‌نواز فراز و فرود و دلداری‌دهنده و پشت‌گرم کننده مردم ایران زمین باشد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- دکتر فرانک جهانگرد، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی: بر کسانی که با شاهنامه مأنوسند آشکار است که شاهنامه صرفاً یک اثر حماسی درباره سرگذشت شاهان نیست، بلکه اثری است که چکیده فرهنگ و تمدن ایرانی را به تصویر می‌کشد؛ گویی آنچه در خرد و اندیشه ایرانیان در برخورد با پستی و بلندی‌های زیست فردی و قومی رفته، در قالب روایت‌های اسطوره‌ای در این کتاب بزرگ ثبت شده است.

عظمت فردوسی در این است که این روایت‌ها را که چکیده نگاه ایرانیان به دین، اخلاق، خرد و هنر ایرانی است، با زبانی به‌گزین ثبت کرده است. آنچه در شاهنامه می‌بینیم نه منویات یک نفر، بلکه عصاره تفکر و شیوه زیست و تمدن یک قوم در طول تاریخ دیرپای خود است. توجه به اخلاق و محوریت آن در شاهنامه، خرد و خردورزی، راستی و پایبندی به آن در این متن موج می‌زند. قهرمانان و پهلوانان در خلال داستان‌ها با نوعی منش پهلوانی، روان‌ها را پرورش می‌دهند.

شاهنامه کتاب عواطف است. خواننده را از هزارتوی احساسات انسانی عبور می‌دهد و روان او را می‌پالاید. جوانمردی و پهلوانی، شادی و غم، نام و ننگ، عشق و کین، امید و نومیدی و دیگر عواطف انسانی را در شاهنامه می‌توان دید. به اقتضای داستان هر کدام از عواطف انسانی خواننده را در ذات خود غرق می‌کنند. این چنین است که جهان زیست انسانی و نوع نگاه ایرانیان به آن در شاهنامه متبلور شده است. ناب بودن احساسات شخصیت‌ها، هر خواننده‌ای را با ابعاد وجودی خود آشنا می‌سازد؛ چیزی که در طول تاریخ هر انسانی با آن آشنا و البته غرق در معمای آن است.

دین در شاهنامه همان راه راستی است که با معیار خرد سنجیده می‌شود و در نهایت خرد، خردورزی و راستی جایگاه ویژه‌ای می‌‌یابد و اخلاق بر بی‌اخلاقی چیره می‌شود. بی‌گمان تا زمانی که انسان و عواطف انسانی وجود داشته باشد این کتاب خوانده و دست‌به‌دست خواهد گشت.




بنابر آنچه گفته شد، آنچه خوانندگان پس از مطالعه شاهنامه دریافت می‌کنند، صرفاً عبور از روایت‌ها و داستان‌ها نیست، شاهنامه نوعی پالایش اخلاقی می‌دهد و شکوه خردورزی را به نمایش می‌گذارد؛ خردورزی‌ای که همسو با اخلاق در آیینه داستان‌ها و روایت‌ها برجسته شده است. فردوسی چنین اخلاق و چنین خردی را نخست به خوبی درونی ساخته و هضم کرده، سپس آن را سخت می‌ستاید و رواج می‌دهد.

هر جا سخن از خرد و دانش است، ناگاه توسن سخن را به سمت زیباترین تعابیر و جاودانه‌ترین تصاویر هدایت می‌کند و سخن را به عرش می‌رساند. این‌چنین است که ناخودآگاه در شاهنامه حسی از گرایش به اخلاق و خرد جاری می‌شود، بی‌آنکه مخاطب عام یا خاص بتواند بر آن دست نهد و بگوید دقیقاً راز عظمت این کلام در چیست.

البته بلاغت در شاهنامه نیز از آن‌گونه است که در سخن‌سنجی‌های معمول نمی‌گنجد و همواره رازی سر به مهر در عظمت سپهر این اثر وجود دارد که هیچ گونه به تقسیم‌بندی‌های معمول علوم ادبی تن نمی‌دهد و همواره از آن فراتر می‌رود. شاید این راز در تواضع فردوسی در برابر متنی باشد که خود پیش از آن‌که به نظمش درآورد، شیفته آن بوده و در حکمتی که اخلاق و خرد و دین را از یک جنس می‌بیند و در یک راستا می‌داند، که با آنچه در دوره های سپسین از آن یاد می‌‌شود، کم‌وبیش متفاوت است.

درونی‌شدگی روایت‌ها در بطن فردوسی سبب می‌شود در فراز و فرود داستان‌ها و رویدادهای شاهنامه، اوج‌ها به تعالی برسند و حضیض‌ها ضرباهنگی قوی‌تر نمایان سازند. نبض شاهنامه، انبساط و انقباض‌ها، برآمدن‌ها و فرورفتن‌ها، همسو با نبض فردوسی ضربان می‌یابد و این چنین یکی‌شدن و درهم تنیده‌شدن فردوسی با متن است که شاهنامه را اثری معماوار کرده به‌گونه‌ای که بلاغت و علوم ادبی یا دانش‌های باستانی نمی‌توانند به‌طور کامل توصیف‌گر آن باشند. طرفه آن که در طول تاریخ پرفراز و نشیب، هر دم شاهنامه توانسته همسو با قلب ایرانیان بتپد و صدایش در طول قرون و اعصار گوش‌نواز فراز و فرود و دلداری‌دهنده و پشت‌گرم کننده مردم ایران زمین باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها