خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بوشهر - بشیر علوی: مجموعه شعر «موهایت را دم اسبی که میکنی» سروده علی دیّری است که به همت انتشارات نوید شیراز در سال 1392 منتشر شده است. این دفتر، 53 شعر این شاعر را در بردارد.
این دفتر شعر با اندوهی اصیل و همیشگی که رنگ و بوی عاطفه فردی میدهد آغاز میشود. این روند با تکرار و رد العجز علی الصدر آغاز شده است تا با این تکرار، شکل و شمایل عاطفه فردی اص یلتر خود را نمایان کند:
«گم میشوم برای چه هر بار
پیچیده نسیمی و بوی گُلی
بوی گُلی که نام تو را
روی خودش گذاشته
نام تو را! تو را! (مجموعه شعر «موهایت را دم اسبی که میکنی»)
تکرارها تأکیدی بر مفهومی است که مدِنظر راوی است. این تکرارها به عمد حالتی طرد و عکس میگیرند تا علاوه بر اینکه ذهن خواننده را به کلنجار بکشانند، در ارسال مفهوم مورد طبع راوی و شاعر مؤثر افتد:
«نخستین پرواز
نخستین خستگی
نخستین فرود
نخستین پروازها
نخستین خستگیها
نخستین فرودها
واپسین پروازها
واپسین خستگیها
واپسین فرودها
واپسین پرواز
واپسین خستگی
واپسین فرود» (همان، ص 49)
یا
«چشیدن مزهی نامت
چشیدن مزهی واژهای
یکی واژه که به تنهایی
یکی ترانهاست
یکی ترانه که به تنهایی
یکی واژه» (همان، ص 54)
و
«چه دیوارها کشیده
چه کشیدههای دیوار
چه کشیده
چه دیوار
دیوارهای از هر طرف
کشیدههای از هر طرف» (همان، ص 66)
در توصیف و تصویرسازی مفاهیم که از نظر شاعر میگذرد، تکیه اصلی شاعر روی واژههای حسی است و از این منظر به این رتبه شعری میرسد که با مدد گرفتن از عوامل پویاساز، مانند همین پربسامد بودن واژههای حسی، متن خود را حرکتزا و پویا میسازد. بهطور مثال در شعر «بهار میگذرد/ از درخت چشم به راه» که هشت سطر بیش نیست، حدود 19 اسم به کار رفته که همگی حسیاند و این حسی بودن راه را بر عوامل ایستایی میبندد. اسامی مانند بهار، درخت، چشم، راه، برگ، پرنده، ماه، رخ، آفتاب، آب، هوا، نیمرخ، سبز، سایه و درخت که همگی در تص ویرسازی یک مفهوم انسانی و بشری نقش فعال و پویا داشتهاند.
شاعر این مجموعه، در گونههای نوآوری نیز حرکتهای مطلوب و مفیدی از خود نشان داده است؛ حرکتهایی که از رویکردهای روبه جلو این مجموعه محسوب میشود. این نوآوریها هم در حیطه واژگانی است و هم در حیطه نحوی:
حیطه واژگانی استفاده درست و تُرد از واژههای امروزی و دمِ دست مانند میز، مداد، دفتر و سینهریز در این ایماژ:
«موج و موج گیسوان ناگهان جاری تو
روی میز و منظر و مداد دست و دفترم
سینهریزت این شکوفههای بوسه را
چگونه تا به ریسمانی از نفس کشم»