پنجشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۰
صداهای دوری که از نزدیک شنیده می‌شود

«تابلوهای ریشه‌دار» روایت صداهای دور است که از نزدیک شنیده می‌شود، چنان نزدیک که بی‌تاب می‌کند، چنان پرطنین و روشن که شنونده را وادار می‌کند برود دنبال سرچشمه، دنبال منبع صدا.  

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، «سرباز سفید» مجموعه داستانی است از 12 نویسنده که به‌تازگی توسط سوره مهر به چاپ رسید. این داستان‌ها به انتخاب ساسان ناطق، نویسنده و مدیر دفتر ادبیات داستانی مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری در این مجموعه قرار گرفته‌اند. حسین قربانزاده خیاوی، نویسنده‌‍‌ای که به‌تازگی با کتاب «رد انگشت‌های اصلی» برنده جایزه شهید اندرزگو شد، در این مجموعه داستانی دارد با عنوان «تابلوهای ریشه‌دار». او در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری ایبنا گذاشت، درباره داستانش این‌طور نوشته است:
 
«تابلوهای ریشه‌دار» روایت نفوذ دل است در محیط و در جانی که باورکردنش سهل و ساده نیست. تابلوهای ریشه‌دار روایت صداهای دور است که از نزدیک شنیده می‌شود، چنان نزدیک که بی‌تاب می‌کند، چنان پرطنین و روشن که شنونده را وادار می‌کند برود دنبال سرچشمه، دنبال منبع صدا. صدایی چنان پرصلابت که بی‌اعتنایی به آن میسر نباشد و سرانجام شنونده راهی شود به وادی علت و پیدا کند آن‌چه را که در باورش جا نمی‌گیرد.
 
«تابلوهای ریشه‌دار» روایت بازگشت است. بازگشت برای اثبات حقانیت و مظلومیت. بازگشتی برای کامل شدن، گویی هر آن‌چه بوده و شده مقدمه‌ای بوده فقط برای همین بازگشت.
 
این داستان روایت کاری است به ظاهر ناممکن که با زور و بمب و عملیات نشد و با صدایی ضعیف در ناخودآگاه کسی که زمانی رودررویت بود به مقصد رسید و شد. گاهی با دل می‌شود تسخیر کرد و جاودانه شد و ریشه دواند.

آزاده‌ای که سال‌ها بعد از بازگشت به ایران در تلاش برای فراموش کردن کابوس سال‌های اسارت توسط نظامی عراقی که سال‌ها نگهبان زندان بود بعد از مدت‌ها جست‌وجو پیدا می‌شود. نگهبان گرفتار و درگیر صدایی‌ست که احساس می‌کند از سوی این آزاده ایرانی است. نگهبان عراقی برای خلاص شدن از دست این صدا آزاده ایرانی را متقاعد می‌کند مدتی در عراق با او به‌سر برد تا دریابد این صدایی که مدام می‌شنود از جانب اوست یا نه.
 
آزاده در تلاش است به نوعی خودش را از گذشته رها کند، از فریاد شکنجه‌ها، صدای ناله‌ها و زوزه شلاق‌ها و میل ندارد برگردد به سرزمینی که کابوس لحظه‌هایش است. این بازگشت با اصرار نگهبان عراقی اتفاق می‌افتد.
 
جلوه‌گر شدن چهره انسانی در جنگ اگر چه تابلویی بدیع و ماندگار می‌سازد با این وجود برای خالق این تابلو درد و سختی هم می‌زاید. در هر جنگی خالق چنین تابلوهایی که نشان از شکوه و عظمت انسان بودن دارند ریشه دارد و جهانی می‌شود، گرد زمان اگر چند صباحی بر این تابلوها بنشیند با تلنگری و اشاره‌ای زدوده می‌شود و این قبیل جلوه‌های انسانی دوباره درخشیدن آغاز می‌کنند شاید درخشان‌تر از همیشه.
 
در دوران اسارت نگهبان عراقی نگاهی سرشار از مهر دارد به رزمنده‌های دربند. عطوفت او بیشتر شامل حال رزمنده‌ای‌است که الان حس می‌کند صداهایی که می‌شنود از جانب اوست. حالا میبیند این صدای خاموش‌نشدنی هم از جان و زبان این رزمنده ایرانی هست و هم نیست. می‌خواهد هر آن‌چه دارد را بدهد و خلاص شود از این صدا یا آن را بشناسد و پیدا کند و محو شدن در آن.
 
در کربلا هتلی در حال ساخته شدن است از سوی اسیر و نگهبان دیروز و رفیق امروز به این امید که منجر شود به کشف منبع صدا. دیدار اتفاق می‌افتد با سرداری که وجب به وجب خاک دشمن دیروز پذیرای اوست، خاکی که زمانی برای پیش رفتن یک وجب در آن باید سر می‌دادی و جان و حالا سرچشمه صدایی است که در گوش‌ها طنین‌انداز است.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها