شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۰
سرنوشت یادداشت‌های پیرنیا درباره تاریخ ساسانیان چه شد؟/ از میدان پرهمهمه سیاست تا کنج تنهایی نوشتن

نقطه‌ اوج تاثیرگذاری حسن پیرنیا در تاریخ ایران، نه برخاسته از فعالیت سیاسی که مربوط به روزهای گوشه‌نشینی و عزلت اوست وقتی از نمایندگی مجلس استعفا داد و تصمیم گرفت در کنج تنهایی خویش، تاریخ بنویسد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- نسیم خلیلی: حسن پیرنیا که امروز سالروز درگذشت اوست، سال‌ها به یمن آنکه فرزند یک سیاستمدار بزرگ، نصرالله مشیرالدوله بود، نقش‌آفرین پنهان مشروطه شدن حاکمیت ایران به شمار می‌رفت که بزنگاه تاریخ مدنی و فرهنگ سیاسی ایران است و پس از آن نیز سال‌ها به تعبیر استاد باستانی‌پاریزی، لب به زهر شکرآلود سیاست آلوده کرد، سال‌ها نماینده و وزیر و وکیل بود و در امور حاکمیت، محل رجوع و اتکای حاکمان؛ اما نقطه‌ اوج تاثیرگذاری او در تاریخ ایران، نه برخاسته از این فعالیت سیاسی که مربوط به روزهای گوشه‌نشینی و عزلت اوست وقتی از نمایندگی مجلس استعفا داد و تصمیم گرفت در کنج تنهایی خویش، تاریخ بنویسد و نه آنکه خود تاریخ بیافریند و به این ترتیب حسن پیرنیا تبدیل به یکی از بزرگترین تاریخ‌نگاران تاریخ ایران باستان شد. اما این را هم باید گفت که آن سابقه سال‌ها در مصدرامور سیاسی بودن، در این تاریخ‌نگاری بی‌تاثیر نبود از این رو که در آثار فاخر پیرنیا، فلسفه تاریخ می‌بینید و جهان‌بینی او را در مقام یک متفکر تاریخ‌گرا نسبت به تاریخ.

کنج تنهایی و داستان‌های ایران قدیم
نخستین حاصل این تاریخ‌نگاری در کنج عزلت، کتابی بود در پانصد و شصت و دو صفحه به نام ایران باستانی که پیرنیا در مقدمه آن معرفت‌شناسی و نگرش خویش را درباره تاریخ و تفهم تاریخی این چنین تشریح می‌کند، نگرشی که از عمق تفکر تاریخ‌مدارانه نویسنده حکایت می‌کند و آن را می‌توان کوشش و فتح بابی برای فهم تاریخ نه در گستره کوچک تاریخ سیاسی و نظامی و حال و احوال حکما و سلاطین که فهم تاریخ از دل مناسبات مدنی انگاشت:

«مقصود از تالیف این کتاب نمایاندن ایران قدیم است چنانکه بود. تقریبا نصف کتاب به نمایاندن تمدن ایران قدیم – یا به مقایسه دوره‌ها با یکدیگر و یا به مطالبی که با تاریخ محض ارتباط مستقیمی ندارد – تخصیص یافته، جهت اختیار این اسلوب این است که از نیم‌قرن به این طرف در میان علما علم تاریخ این عقیده قوت گرفته که ذکر وقایع تاریخی و شمردن نام سلاطین و رجال به تنهایی برای فهم گذشته‌های مملکتی و علم به احوال روحی مردمان آن کافی نیست، بلکه برای شناختن هر ملتی، اوضاع مدنی او را باید دانست... بعضی از مصنفین به اندازه‌ای به این موضوع اهمیت داده‌اند که در کتب راجعه به تاریخ، ذکر بعضی از این نوع اطلاعات را بر ذکر وقایع و نام پادشاهان و رجال، یعنی قسمت تاریخ تمدنی را بر قسمت محض مقدم داشته‌اند...»

اما آنچه در مسیر تاریخ‌پژوهی پیرنیا مهم و تامل‌برانگیز است آنکه او همواره در حال تکامل بخشیدن به مطالعات و نگاشته‌هایش خویش است مثلا پس از انتشار ایران باستانی، به تصریح استاد باستانی پاریزی، «متوجه شد که داستان‌های قدیم تاریخی و حماسی و ملی ایران که خود دارای جنبه‌های تاریخی نیز هست در ایران باستانی از قلم افتاده‌ است و از این جهت با تنظیم و چاپ کتاب داستان‌های ایران قدیم آن را جبران کرد. این کتاب که در امرداد هزار و سیصد و هفت شمسی در صد و شصت و هفت صفحه به چاپ رسید در حقیقت متمم کتاب ایران باستانی محسوب می‌شود.»

 و همین دو کتاب است که پیرنیا را به نگارش آن اثر سترگ و شاهکارگونه‌اش در گستره تاریخ ایران سوق می‌دهد: مجموعه چهارجلدی مبسوط ایران باستان که سال‌هاست برای دانشجویان رشته تاریخ از نخستین و غنیترین مراجع فهم تاریخ ایران باستان به شمار می‌رود؛ عباس اقبال آشتیانی که خود از مورخان به نام تاریخ ایران است، در وصف دو جلد آغازین این اثر سترگ به قلم پیرنیا چنین می‌نویسد:
«کسانی که این دو مجلد حاضر را دیده‌ و مطالعه کرده‌اند می‌دانند که مولف محترم تا چه اندازه درین راه زحمت کشیده و چه خدمتی به هموطنان خود کرده‌اند.

همین که دو جلد دیگر این کتاب گرانبها نیز از طبع خارج شود افق جدیدی پیش مردم این عصر – که از گزارش احوال نیاکان خود عموما و ایران باستان خصوصا، آن هم به شکل مطالعه علمی به کلی بیخبرند – گشوده خواهد شد و از قرائت و سیر در احوال اجداد با افتخار خود به مآثر گذشته قوم ایرانی که همه وقت در دنیای قدیم صاحب نام و نشان و همدوش ملل عظیم‌الشان بوده‌اند پی خواهند برد و به غرض‌ورزی مورخین دشمن در باب تحقیر مقام ایرانیان قدیم و مغرضین بیخبر عصر جدید که درین کتاب به خوبی پرده از روی کار ایشان برداشته شده‌است آگاهی خواهند یافت، باشد که غرور ملی بار دیگر در هموطنان معاصر ما شعله زند و خرمن سستی و تن‌پروری را در وجود ایشان سوخته آنان را به اقتدا به اجداد باعظمت خود وادارد.»



راه دشوار تدوین تاریخ ایران باستان

پیرنیا خود در مقدمه‌ای که بر تاریخ ایران باستان می‌نویسد، به استقبال و توجهی که توده‌های مردم از این کتاب کرده‌اند، اشاره می‌کند و می‌نویسد: «پس از انتشار ایران باستانی در پنج سال قبل، روشن دیده‌شد که عده‌ای زیاد از هموطنان مایل‌اند تاریخ مفصل ایران را بخوانند این تمایل، که حاکی از علاقه‌مندی ایرانیان به گذشته‌هایشان بود، مولف را بر آن داشت که از دنبال کردن تاریخ ایران به اسلوب ایران باستانی صرف نظر کرده به ترتیبی دیگر تاریخ مذکور را بنویسد.»

و در ادامه به روش‌شناسی محققانه خود در تالیف این اثر فاخر تاریخی اشاره کرده و با تصریح بر لزوم مراجعه به منابع دست اول به جای اخذ اطلاعات از منابع دست دوم و سوم، چنین می‌افزاید: «در رجوع به خود منابع یا به ترجمه‌های صحیح آن مزایایی هست که اتخاذ و اقتباس از دست دوم و سوم، آن مزایا را فاقد است. منابع به طور کلی عبارت است از: اسناد و مدارکی که تقریبا از دویست سال قبل به این طرف کشف شده یا از حفریات به دست آمد و {دیگری} نوشته‌‌ها و کتب متقدمین. {به طور کلی} موادی زیاد در مدت قرونی که اگر کشفیات جدید و نتیجه حفریات را هم در نظر گیریم، مدتش لااقل سه هزار سال می‌شود روزگار برای تاریخ ایران تهیه کرده‌است ولی این مواد به قدری متراکم یا غالبا پراکنده و پریشان است که باید با زحمات زیاد آنها را جمع‌آوری و از هم تجزیه و تفکیک کرد.

گذشته از این نکته صدها کتاب مهم، که به زبان‌های مختلف در مدت دوهزار و پانصد سال نوشته شده، به جز چند کتاب که انگشت‌شمار است، به زبان پارسی ترجمه نگشته، پس در صورتی هم که این کتاب‌ها و نوشته‌ها جمع‌آوری شود، برای عده بسیار محدودی مثمر ثمر خواهد بود و تقریبا قاطبه مردم نه وسایل جمع‌آوری این همه کتاب را دارند و نه می‌توانند از مطالب آنها استفاده کنند. پس از آنچه گفته شد روشن است که اگر رفع این نقص و نوشتن تاریخ مرتب و مسلسلی مستقلا برای ایران لازم باشد، باید این مواد متنوع پراکنده را جمع‌آوری کرده با یکدیگر سنجید و پس از تحقیق و تدقیق هر کدام را در تاریخ ایران به جای خود گذارد، با این نظر که یک ارتباط معنوی، که مبتنی بر قاعده علیت باشد، این قسمت‌ها را به هم ببندد بل با یکدیگر امتزاج دهد.

معلوم است که این کار مستلزم مطالعاتی زیاد و صرف اوقات ممتدی است، چنانکه نگارنده این نظر را در مدت پنج سال برای سه قرن و نیم یا چهار قرن از تاریخ ایران، یعنی تا انقراض دولت هخامنشی و ابتدای استیلای عنصر یونانی بر مشرق قدیم، امتحان کرده بی‌اینکه معلوم باشد که تا چه اندازه در این راه موفق شده‌است، و حال آنکه دوره‌هایی در پیش است، که مواد راجعه بیشتر متفرق و پراکنده است. این هم روشن است که یک نفر نمی‌تواند از عهده جمع‌آوری تمام مواد تاریخ ایران تا زمان معاصر برآید و مولف هم چنین امیدواری به خود ندارد ولی به مفاد «مالایدرک کله لابترک کله» خواهد کوشید، که این امتحان را تا آخر عهد اول تاریخ ایران موافق نظر مذکور به پایان برساند. نگارنده به خوبی می‌داند که این تالیف عاری از نواقص نیست ولی امیدوار است که با تکمیل وسایل در طبع‌های دیگر از نواقص آن بکاهد و خود تالیف هم کاملتر گردد.»



مرگ جسم و مرگ کلمه‌ها

و سرانجام همین فراوان پای کار نشستن‌ها و دغدغه داشتن‌ها باعث شد به تصریح باستانی‌پاریزی، «مشیرالدوله در اثر کثرت کار و فرا رسیدن ایام پیری، دچار ارومی و سپس سکته ناقص (انفارکتوس) {شود و در نتیجه}قسمتی از بدن فلج ماند و چشم راست او معیوب گردید. {و در نهایت} در بیست و نه آبان هزار و سیصد و چهارده‌اش، در منزل شخصی خود – خیابان منوچهری – بدرود حیات گفت، {درحالیکه} در این ایام نزدیک به شصت و سه خزان زندگی را پشت سر گذاشته‌بود.»

اما این فقط مرگ تن و جسم پیرنیا بود که سهم هر انسانی‌ است، مرگ غم‌انگیزتر مربوط است به یادداشت‌های او در باب تاریخ ساسانیان که در واپسین ایام عمر به سعید نفیسی سپرد و نفیسی هم بعدها یادداشت‌ها را تنظیم کرده و به چاپخانه سپردند که توسط شرکت مطبوعات به چاپ برسد و حدود دویست صفحه آن نیز چاپ شده‌ بود که جنگ عظیم جهانی پیش آمد و بر اثر گران شدن کاغذ و مخارج چاپ، طبع کتاب متوقف ماند و شرکت طبع نیز که خود را در معرض زیان دید، فرم‌های چاپ شده را به صورت کاغذ باطله (که قیمت آن از کاغذ سفید پیش از جنگ بیشتر شده‌ بود) فروخت...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها