دوشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۲
جایگاه مطالعه آزاد در نظام آموزشی ما

نصرالله حدادی در یادداشتی به مناسبت آغاز هفته کتاب و روز کتاب، کتابخوانی و کتابدار، یادداشتی در اختیار ایبنا قرار داده است که در ادامه می‌خوانید.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نصرالله حدادی ـ در خبرها آمده بود: «کتابخانه تاریخ با نزدیک به 230 هزار [جلد] کتاب، تا یک ماه دیگر در جای جدید مستقر می‌شود، اما فکرش را بکنید، یک هارد هشت ترا Tera بیش از نیم میلیون [جلد] کتاب را در خود جای می‌دهد، و ما، دوماه طول خواهد کشید تا فضای 1200 متری برای جای دادن فیزیک این کتاب‌ها آماده کنیم» به نقل از حجت‌الاسلام رسول جعفریان، در فضای مجازی.

با یک جست‌وجوی ساده در فضای مجازی، می‌توانید دریابید: بابت چقدر است، کیلو بایت، گیگابایت، ترا بایت، و پتا بایت تا چه میزان اطلاعات را می‌توانند در خود ذخیره کرده و نیازی به فضای فیزیکی چندانی نداشته و تمامی مطالب ذخیره شده را می‌توانند، بسیار سریع در اختیارتان قرار دهند و با نهایت صرفه‌جویی از زمانی که در اختیار دارید، بهره گرفته و استفاده کنید و نیازی نباشد تا لابه‌لای هزاران صفحه را کاوش کرده و به مطلب مورد نظرتان برسید.

جای سؤال اینجاست: آیا آیندة کتاب، کاغذی است، و یا آن‌که لاجرم، همانند بسیاری از امور، کارها و چیزها، تغییر ماهیت می‌دهد و مطابقِ علمِ روز خواهد شد؟ آنچه که جناب رسول جعفریان فرموده‌اند، حاوی دو نکته کلیدی است:
اول، فضای موردنیاز و دوّم، زمانی که باید در اختیار باشد، و در کنار این دو، افراد متخصص برای ارائه خدمات، آن هم در همان فضا، و با تغییر و تبدیل و به روز شدن، این امکان فراهم می‌آید، از هر نقطه‌ای در جهان، بتوان به این کتابخانه و اطلاعات موجود در آن دسترسی داشت و استفاده کرد و جابه‌جایی و مراجعه، دیگر معنایی ندارد و در این رهگذر، علاوه بر عدم اتلاف وقت، صرفه‌جویی در بسیاری از زمینه‌ها صورت گرفتنه و به قول معروف، همه چیز به صرفه و صلاح می‌شود.

در روزگاری نه چندان دور، خانه‌ها «دنگال» بودند و از پستو گرفته، تا صندوق‌خانه در آنها پیش‌بینی می‌شد و از آنجا که در فرهنگ ما: «هرچیز که خوار آید، یک روز به کار آید» یک باور عمومی بود، در هر خانه‌ای، صدها شیی وجود داشتند که برای روز مبادا، نگاهداری می‌شدند. از کرسی برای زمستان، تا شیشه‌های نیزه‌ای و غرابه و «بلونی» برای ذخیره نمودن ترشی و آب غوره و آب‌لیمو و امثالهم.

حوض و باغچه و قبل‌تر از آن، آب انبار، ابواب جمعی خانه‌ها بودند و با تغییر نحوه معماری و ضرورت آپارتمان‌نشینی، و یک بار مصرفی شدن کلیه ظروف موردنیاز، خانه‌ها، هر روز کوچک و کوچک‌تر شدند و به ندرت آپارتمانی بالای یکصد متر ساخته می‌شود و در این فضای تنگ و تُرش، آیا کتاب و نگاهداری آن، جایی پیدا می‌کند؟ به سراغ دوستانی می‌روم که می‌دانم در خانه شخصی خود «کتابخانه» دارند و از آنها سؤال می‌کنم: آینده نشر کاغذی است؟

اکثر این دوستان، هم سن و سال نگارنده و سخت ‌دل‌بسته به کتابِ کاغذی و عادت به جست‌وجو، در میان اوراق و صفحات کتاب و حتی نگاه کردن و پاک نمودن کتاب از گرد و خاک را از جمله علایق خود برمی‌شمرند و وقتی از فضای مجازی و این امر که تسهیل فراوانی دارد، می‌پرسم، می‌گویند: شکی نیست که محدودیت‌های نگاه داشتنِ کتابِ کاغذی و سهولت دسترسی به کتاب در فضای مجازی، آینده سختی را برای کتابِ کاغذی فراهم می‌آورد و بعید نیست تنها مجموعه‌داران و کلکسیونرها، کتاب کاغذی را نگاه داشته و ترجیح بدهند، به عشق و علاقه اولیه خود پای‌بند باشند، امّا فضای مجازی را هرگز نمی‌شود کتمان کرد و این امر دیر و زود دارد و سوخت و سوز ندارد.

از سوی دیگر، مواد اولیه چاپ کتاب و بخصوص کاغذ، قیمتی بس فزاینده پیدا کرده و شمارگان کم کتاب را، بسیار کمتر از گذشته کرده است. مثلاً یک بند کاغذ چهار و نیم ورقی (10 × 70) با قیمتی تقریبی، هفتصد هزار تومان به دستِ ناشر می‌رسد و با یک تقسیم ساده می‌توانیم دریابیم قیمت یک صفحه خام، برای ناشر چقدر هزینه دارد:
هر برگ کاغذ/ ریال 14000 = برگ 500 تقسیم بر ریال 7.000.000
ریال 5/437 = (پشت و رو) صفحه 32 تقسیم بر 14000
حال در نظر بگیرید سایر هزینه‌ها را، در برابر شمارگانِ کمِ کتاب. از نگارش که حق‌التألیف به آن تعلق می‌گیرد، تا ویرایش و حروف‌چینی، تهیه فیلم و زینک (که بعضاً فیلم در شرایط فعلی حذف شده و هزینه سرِ بار ندارد) و چاپ و صحافی و صد البته چاپ و آماده سازی جلد، و سود ناشر، که با یک حساب سر انگشتی، در شرایط فعلی، در کمترین و بهترین حالت، مبلغ 2500 ریال برآورد اولیه برای هر صفحه است و به این ترتیب یک کتاب 200 صفحه‌ حداقل پنجاه هزار تومان، قیمت‌گذاری می‌شود و از آنجا که همواره طبقه متوسطه جامعه، مخاطبان اصلی کتابِ کاغذی هستند، از چرخه خرید به علت عدم توانایی، خارج می‌شوند و کتاب تبدیل به کالایی لوکس شده و رفته رفته به حالت عتیقه درآمده و فقط مجموعه‌داران، خواستار کتاب می‌شوند. امری که چنانچه چاره‌ای برای آن اندیشه نشود، محتوم به نظر می‌رسد.

شاهد مثال دو کتاب «یادها و دیدارها» با یک میلیون و چهارصد هزار ریال قیمت، در برابر 366 صفحه رقعی، همراه با جلد سخت، که هر صفحه 3825 ریال و «برخی مکاتبات استاد سیدجلال‌الدین آشتیانی، با شصت هزار تومان قیمت پشت جلد و 123 صفحه، برای هر صفحه 4840 ریال و ده‌ها نمونه دیگر که قیمت‌هایی بالاتر دارند، در عین حال هستند ناشرانی که در زمینه‌های دیگر ـ مثلاً روانشناسی ـ کتاب‌های پرتیراژ، همراه با چندین چاپ پیاپی طی سالِ جاری به چاپ رسانده و قیمت‌ها را در حدی نگاه داشته‌اند که با قدرت خرید مردم، برابری کند.

فضای نشر کاغذی، آرامش‌بخش و فضای مجازی، توأم با تنش و اضطراب است و همین امر باعث می‌شود به «نشرِ کاغذی» امیدوار باقی بمانیم، چه این که اخیراً، در کشور ژاپن، شمارگان کتابی در چاپ اول، یک میلیون نسخه بوده و با توجه استقبال شدید مردم، بلافاصله دو میلیون نسخه دیگر، و جمعاً سه میلیون نسخه، روانه بازار کتاب شده و این در حالی است که فضای مجازی در این کشور، سهل و ارزان و در عین حال دارای قوانین درخور و بازدارنده است و اقبال مردم سرزمین آفتاب، به کتابِ کاغذی، در دنیای مجازی، نویدبخش است و امیدواریم، با توجه به رفع موانع و تأمین مواد اولیه، و بخصوص کاغذ، در آستانه روز کتاب و کتابخوانی، به شمارگان معقول و درخوری دست یابیم.

شکی نیست که شمارگان کتاب، با قدرت خرید مردم، ارتباط مستقیم دارد، اما این امر تنها علت نمی‌تواند باشد و ثابت شده است، چنانچه مردم به کتابی نیاز داشته و به آن اعتماد کنند، بهای آن را می‌پردازند و در دنیا نیز این امر به اثبات رسیده و سرانه مطالعه مثلاً در هند، در مقایسه با کشورهای ثروتمندی چون قطر، امارات و امثالهم، اصلا قابل قیاس نیست و کیفیت درآمد و کمیت جمعیت و میزان علاقه مردم ـ به نسبت درآمد سرانه و کثرت جمعیت در هند و قلت آن در قطر و امارات ـ در هند به کتاب و مطالعه، واقعاً شگفت‌آور است و داشتن ثروت به خودی خود، نمی‌تواند باعث رونق کتاب‌خوانی شود و اگر ملاک بر این باشد که درآمد فردی، اجتماعی و عمومی جامعه هند را بخواهیم با این کشورها در ترازو قرار دهیم، ملت هند، باید با مطالعه و کتاب بیگانه باشند. و حال آنکه تقریباً به عکس می‌باشد.

متأسفانه در نظام آموزشی کشور ما، مطالعه آزاد در مدارس، و دانشگاه‌ها، جایگاه خاصی ندارد و محدود به کتاب‌های درسی و آموزشی است و حجم اطلاعات ارائه شده به دانش‌آموزان و دانشجویان، آنقدر زیاد است که اکثر قریب به اتفاق دانش‌آموزان و دانشجویان، نیازی به مطالعه، در زمینه کتاب غیردرسی، در خود نمی‌بینند و به زبان بهتر، کسب اطلاعات از کتاب‌های درسی اجباری را به دانشِ تحصیل شده خود خواسته، از سایر کتاب‌ها را ترجیح می‌دهند و همین امر، یکی از دلایل پایین‌بودنِ سطح سرانه مطالعه در کشورمان است.

چرا در مدارس ما، اولویت با انباشتن و «از بر کردن» مطالبی است که چندان کاربردی نیستند و اگر هم باشند، در بستر زمان، خاصیت خود را از دست داده و یا می‌دهند و این در حالی است که اگر اجازه دهیم، حداقل بخشی از آنچه که دانش‌آموز و یا دانشجو می‌آموزد، انتخاب خودش باشد، و این انتخاب تبدیل به عشق و علاقه شده و در ضمیر او، جوانه و باروری‌اش را خودش رقم خواهد زد.

سیطره کتاب‌های کمک درسی، و سایه‌افکنی و نیاز کاذب به این گونه کتاب‌ها، چنان تار و پود سطوح مختلف آموزشی ما را در هم نوردیده است که از بام تا شام، شاهد پخش آگهی‌های مختلف کتاب‌های ناشران کمک‌درسی، از صدا و سیما هستیم و توصیه و ترغیب دانش‌آموزان، به فراگیری این همه اطلاعات، از طریق این کتاب‌ها، در مدارس گوناگون ما، بدیهی است که روگردانی از مطالعه آزاد را رقم خواهد زد و حال بماند که این همه گونه‌گونی مدارس و تمایزی که خواه ناخواه رقم زده‌اند، چه آثار و تبعاتی داشته و خواهد داشت و هرچه این تمایز آشکارتر و واضح‌تر باشد، یادگیری دروس، ضروری‌تر و مطالعه‌ آزاد، بسی دورتر.

بدون تعارف، سطح سرانه مطالعه در کشورمان پایین است و تمامی حمایت‌ها از ناشران گوناگون، منجر به این مطلب نشده است که رغبت به مطالعه افزایش یابد و با گرانی هر دم افزون مواد اولیه تولید کتاب، و عوامل اجتماعی گوناگون، این میزان سیر نزولی را در پیش خواهد گرفت و آثار و تبعات زیان بار آن، امری نیست که دور از چشم و توجه مسئولین بماند و باشد.

چندی قبل، یکی از دوستان که در زمینه چاپ کتاب‌های حقوقی، فعالیت می‌کند، متن ارسالی از یک دانشجوی رشته حقوق را به من نشان داد و از من پرسید: فکر می‌کنی، از دانشجویی، با این سطح سواد، می‌توان انتظاری داشت، متن ارسالی چنین بود: «آقای ناشر محترم. من نیاز به راهنمایی استاد... دارم، و نمی‌دانم ایشان را چجوری [چه جوری] پیدا کنم. آیا شما رازی [راضی] می‌شوید که آدرس ایشان را به من بدهید تا راجب [راجع به] به مشکلم، از ایشان بپرسم. تشکر می‌کنم از شما، اگه بگویید، این استاد کجاست، تا پیداش کنم».

قصد تسری‌دادن این امر را به تمامی دانش‌آموزان و دانشجویان را ندارم، اما و متأسفانه، امری است که بارها و بارها، شاهد آن بوده‌ام و ریشه‌ی این فقر را در دو چیز می‌دانم: اول تکلیفی بودن دروس، با حجم بسیار و به درد نخور و دیگری، روی‌گردانی از مطالعه آزاد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها