یکشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۳
کاش من هم راننده تاکسی بودم

احسان زیورعالم، روزنامه‌نگار، مترجم و پژوهشگر در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده است، نگاهی به کتاب «شیوه فنی نمایشنامه‌خوانی»، اثر دیوید بال داشته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، احسان زیورعالم: زمانی‌ که از کتاب تخصصی یاد می‌کنیم، عموماً ذهن و خیال آدمی به سمت نوشتاری خشک و بی‌احساس می‌رود که از هرگونه روایت جذابی عاری است. نوشتاری که تلاش نویسنده‌اش اثبات باسوادی است و تأکید بر آنکه خواننده نمی‌داند آنچه درون کتاب نهفته است. ادبیاتی غامض و در هم پیچیده که نیاز است هر از گاهی بازگشت از نو خواند تا مبادا دُر و گوهرهای استاد نویسنده از دستان مشتاقمان بریزد. در چنین شرایطی خواندن کتابی متفاوت می‌تواند دو اتفاق رقم زند. یا اینکه متن ساده و روان را دال بر بی‌سوادی نویسنده بدانیم که القصه بسیار هم رایج است یا با خواندن کتاب و مشاهده آن همه سادگی، برای نویسنده احسنتی فرستاده و مطرح کردن این پرسش که چرا بقیه نه.

پاسخ را چندی پیش با خواندن کتاب «شیوه فنی نمایشنامه‌خوانی» اثر دیوید بال و به ترجمه محمود کریمی حکاک یافتم. فارغ از اینکه عنوان ترجمه کتاب گنگ و ابتر است و حتی اشتباه در ترجمه عنوان – اسم کتاب Backwards and Forwards است و هیچ ربطی به نمایشنامه‌خوانی یا همان چیزی که این سال‌ها زیاد شده است – موجب کژتابی نیز شده است. ظاهرش دلالت بر تمرین نمایشنامه‌خوانی‌های مرسوم دارد و باطنش راهنمایی است ساده برای دراماتورژی متن. کتابی که سال‌ها پیشتر ترجمه شده بود و به لطف چاپ جدید و ویراستاری کیمیا نیک‌پور، بار دیگر در دسترس قرار گرفت. آنچه بیش از همه مخاطب کتاب را جذب می‌کند، وجود نوعی روایت جذاب برای بیان برخی مفاهیم پیچیده درام از جمله کنش یا شخصیت است.

شاید همه چیز به گذشته نویسنده کتاب بازگردد. دیوید بال، راننده سابق تاکسی، صاحب مدرک دکترا در رشته تئاتر و ارتباطات از دانشگاه مینسوتا است. کتابش نگاهی است جذاب به مقوله چگونگ خوانش یک متن نمایشی و البته رسیدن به یک تحلیل درست و درمان. برای فهم آسان حرف‌هایش تمرکزش روی هملت شکسپیر است. انگار غم‌نامه دانمارکی شکسپیر، مأمن خوبی است برای بال تا عیان کند آنچه از دید او پنهان است. او به جوان تازه‌کار می‌آموزد در میان آن همه واژه در متن به دنبال چه چیزی باشد و از واژه‌های یافته شده، کدام را برای بدل کردن به تصویر روی صحنه انتخاب کند.

آقای بال از نوشتاری ساده بهره می‌برد. خودش را درگیر واژگان مطنطن نمی‌کند. جایی برای ورود پیچیدگی‌های علوم انسانی در کتابش ندارد. به زبان بی‌زبانی لب به سخن می‌گشاید و همراه با هوراشیو در دل «هملت» از ابتدا به سوی پایان می‌رود. انگار به این ایده ارسطو که درام باید آغاز، میانه و پایان داشته باشد، همدل است؛ اما همدلی بیشتر نوشتارش معطوف به مخاطب است. دیوید بال را شاید مهمترین استاد دانشگاهی حوزه درام یافتم که در کتابی آموزشی، آموزه‌ها را بر مبنای حضور مخاطب گذاشته تا زیبایی‌شناسی ذهنی هنرمند. مردی که شاید همانند رانندگان خطی تهران، تلاش می‌کرده با حرف زدن‌های متوالی، به دنیای درونی مسافرانش رسوخ کند، در کتاب کارگردان و نویسنده را در چنین موقعیتی قرار می‌دهد. تلاش او رسوخ و رسوب در ذهن مخاطب است؛ اما نه زورکی بلکه در یک تعامل دو طرفه. از دید بال این تعامل زمانی به دست می‌آید که کارگردان درک درستی از متن داشته باشد و الله‌بختکی با یک متن برخورد نکند. مثال‌های بال هم روی هملت برای خوانندگان آشناست. برای مثال وقتی درباره حذف پرده اول از نمایشنامه و آسیب روایی می‌گوید که این حذف بر اثر می‌گذارد، می‌توان دریافت چرا ما در ایران تاکنون «هملت» درست‌وحسابی ندیده‌ایم  یا اگر هم هملت جذابی بوده، با هملت خوانده شده تناسب و تجانسی ندارد.

کتاب دیوید بال به سه بخش فرم، روش و فوت‌وفن تقسیم شده است. کاملاً مشخص است که بال تمرکزی روی محتوای نمایش ندارد. از دید او ساختار یک نمایش است که دیده می‌شود و مخاطب را با خود همراه می‌کند و مهمتر آنکه این فرم است که محتوا را عیان و برجسته می‌کند. با یک فرم نسنجیده، محتوا یا به اثری ابلهانه بدل می‌شود یا دچار کژتابی می‌شود. او در جای‌جای متن خود مدام از واژه «تماشاچی» استفاده می‌کند و به توصیف لحظاتی می‌پردازد که «تماشاچی» در مواجه با اثر پیش‌رو، واکنش‌هایی نشان می‌دهد. آن هم در وضعیتی که بال مدام از کنش‌های دراماتیک روی صحنه می‌گوید. آقای بال که از قضا مهندسی هم خوانده، کتابی مبتنی بر اصل سوم نیوتن آفریده است که هر کنشی را واکنشی است. او به خواننده کتاب این باور را می‌فهماند که برخورد و مواجهه «تماشاچی» محصول کنش‌های روی صحنه شماست. نمایشی که برای «تماشاچی» کنش مناسب ابتدایی نداشته باشد؛ همان اول مخاطبش را درگیر چیزی جز نمایش می‌کند و الی آخر. دیوید بال مخالف جدی چیزی است که در ایران جا افتاده است: خدابودگی کارگردان.

البته کتاب دیوید بال صرفاً برای نمایشنامه‌نویسان و کارگردانان نیست. کتاب دستورالعمل ساده‌ای است برای هر مخاطب تئاتر و سینما. برای کسی که دلش می‌خواهد از خواندن یک رمان دریابد چطور جهان اثر بدل به تصویر می‌شود. کتاب راهنمای خوبی است برای دیدن، برای قیاس کردن میان یک متن و یک اجرا. کتاب توشه‌ای است برای مخاطبی که وارد سالن می‌شود، می‌نشیند و با خودش می‌گوید چرا من از این کار خوشم نمی‌آید و نکند واجد نوعی بلاهت فرهنگیم. کتاب شما را از یک شَک همیشگی خلاص می‌کند. در نهایت آنکه سادگی کتاب در بیان مفاهیم پیچیده هر نویسنده‌ای را دچار این حسرت می‌کند که ای کاش او هم یک راننده تاکسی می‌بود تا به زبان عوام بنویسد.

کتاب «شیوه فنی نمایشنامه‌خوانی»، اثر دیوید بال با ترجمه محمود کریمی حکاک در 158 صفحه از سوی انتشارات بیدگل راهی بازار نشر شده است. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها