چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۴
لاله‌های سرخ ژاله

«لحظه‌های انقلاب»، طلایه‌دار مستندنگاری آن روزهای پرتپش است؛ و طلیعه آن گره خورده است با فریاد از نای جان رهاشده در میدان ژاله. بریده و براده‌ای بخوانید از این کتاب مانای آسدمحمود گلابدره‌یی.

شب‌های ماه رمضان کم‌کم حرف‌ها داشت. حرف می‌شد؛ ولی هنوز آن‌چنان برنده و کوبنده نشده بود؛ اما شبی که «غفاری» میدان فوزیه را با کلام و صدایش از جا کند، دیدم نشستن پای این منبر و به وعظ گوش کردن، با نشستن پای منبر‌ها و به وعظ گوش کردن‌ها و چرت زدن‌ها و بعد، گریستن و دعا کردن‌ها و گریه و زاری کردن‌ها و ندبه و استغاثه کردن‌ها و ذلیل و خوار و زبون، تن به هر ذلت و مصیبت و فلاکتی دادن و در انتظار تقدیر، تن به تسلیم و رضا دادن و راضی بودن‌های سابق، فرق دارد. زدم به آب. این سیل خروشان، همان حرکت تند خانه براندازی بود که در خیال هم حتی باورش نمی‌کردم. اینجا و آنجا، هرجا که وعظ و واعظی بود، می‌رفتم؛ تا آن شبی که آقای نوری سر آبسردار وعظ کرد و بعد، قرار نماز عید فطر را گذاشت و مجلس را ختم کرد و گفت بی‌سروصدا به خانه‌هایتان بروید؛ اما ناگهان خروشی افتاد توی موج خلق نشسته توی خیابان و خلق خدا که تا آن لحظه، آرام و بی‌صدا، چهارزانو روی آسفالت نشسته بودند، از جا کنده شدند و در یک آن، صدا پیچید و نعره شد و صدا‌ها یک صدا شد و غرید: «تنها ره سعادت ایمان، جهاد، شهادت»...

و موج به طرف میدان ژاله به حرکت درآمد و نیم ساعت بعد، سد رگبار گلوله از روبه‌رو و آتش گرگرفته بنزین و نفت که قبلا ریخته بودند کف خیابان و میدان، سیل جمعیت را پس زد.

همان شب، شهیدان متلاشی شده و تیرخورده‌های از حال رفته، دست به دست، با احترام، چون لاله‌های سرخ، نشسته روی دست و سر و کول، به خانه‌ها برده شدند. بعد از شهدای چند شب پیش میدان فوزیه، این دومین باری بود که این خلق خاموش، می‌دیدند که چه عزت و احترامی دارد شهید. چه ارج و منزلتی دارد شهید و نطفه شهیدشدن و در دل خلق جاگرفتن، در دل تک‌تک آن‌هایی که توی تاریکی، توی کوچه پس کوچه‌ها به‌طرف خانه‌هایشان می‌رفتند، بسته شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها