شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۰
خواب‌های عمیق و آشفته سیمین

این یادداشت به تحلیل واپسین مجموعه داستان‌ سیمین دانشور با عنوان «انتخاب» -که در سال 86 به چاپ رسیده است- می‌پردازد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ شیما جوادی ـ سیمین دانشور از جمله نویسندگان عصر طلایی داستان ایرانی است. او جزو روشنفکرانی بوده که خود را ملتزم و متعهد می‌دانسته‌اند. داستان‌های او سرشار از این التزام و تعهد است. در این یادداشت قرار است به بررسی و تحلیل یکی از مجموعه داستان‌های ایشان بپردازیم. این مجموعه مشتمل بر 16 داستان کوتاه است که ده داستان آن از مجموعه داستان کوتاه «از پرنده‌های مهاجر بپرس» (1376) انتخاب شده و همراه 6 داستان جدید در کتابی با عنوان «انتخاب» در سال 86 به چاپ رسیده‌ است.

قلم سیمین دانشور همواره طنز ظریفی داشته. این طنز همراه با تلخی‌ای نشأت‌گرفته از فضا و مکان و زمانه‌ای که داستان در بستر آن شکل گرفته، به هم گره خورده و نثری ساده، اما ویژه را به وجود آورده. او قلمش به تندی و برندگی قلم همسرش، جلال آل احمد نیست؛ اما شاید بتوانیم بگویم کلمات نرم و تلخ او به همراه طنزی رندانه کم از تیغ برنده قلم جلال در نقد اجتماع و باورها ندارد.

در مجموعه داستان «انتخاب» زاویه دید اکثر داستان‌ها من روای یا من راوی ضمنی است؛ و جالب اینکه با وجود نگاه تلخ و تند به باور غلط جایگاه اجتماعی زن در این داستان‌ها، قهرمان اکثر داستان‌ها مرد هستند؛ و این ذره‌ای از تندی نگاه نویسنده کم نکرده، بلکه باعث شده این واقعیت تلخ از منظر قهرمانی که خود فاعل و کننده آن کنش غلط است، بهتر و بی‌طرفانه‌تر نشان داده شود.

اولین داستان از مجموعه داستان «انتخاب» داستان «لقاء‌السطنه» است، که یک داستان کوتاه تکنیکال بشمار می‌رود. طنزی دوست‌داشتنی و منتقدانه بر کلیت داستان سایه انداخته است. این داستان با نثر بدون تکلف و عاری از ایهام و توصیفات ادیبانه نشان می‌دهد که نثر سیمین دانشور در این کتاب دچار تحول اساسی شده است.

در داستان هر کدام از عناصر صحنه، اسامی بلند اشخاص با دقت و وسواس عجیبی بیان و گاهی حتی چندین بار تکرار می‌شود. این جزئیات بخشی از داستان هستند و در واقع به نوعی هم شخصیت‌پردازی می‌کند، هم به داستان لحن و آهنگ می‌دهد. نویسنده از طریق این طنز بی‌پرده تکلفات و تعارفات مرسوم ایرانی، مکنت و شوکت اسمی و رسمی خانوادگی را نقد کند.

اما طنز و آهنگ خوش کلمات نویسنده تنها به این ابزار محدود نمی‌شود. او برای جلوه‌دادن بیشتر به این طنز زیبا از یک داستان بینامتنی استفاده کرده، ماجرای داستان شعر ایرج‌میرزا، داستان علی‌مردان‌خان. تکرار این خرده‌روایت تبدیل به یک موتیف شده است. ارجاع مدام به این داستان، نحوه نام‌گذاری و لقب‌دادن عجیب به افراد خانواده مخصوصاً خواهر راوی هم بار طنزآمیزبودن داستان را بالا برده، هم با توجه به حجم کم داستان آن را پرملات‌تر کرده است. در واقع انگار این خرده‌روایت جزوی از بافت داستان شده و اگر آن را از داستان بگیریم، داستان مفهوم خودش را از دست می‌دهد و طنز و شخصیت‌پردازی در داستان ناقص می‌ماند.

داستان بعدی داستان «انتخاب» است که نام مجموعه از آن گرفته شده است. داستان داستان پسربچه دبیرستانی و خیری است که او را به مدرسه فرستاده. در اینجا باز توصیفات ریز و جزیی از فضا و مکان داریم. در این داستان هم این جزئیات قرار است بخشی از شخصیت‌پردازی در داستان را انجام دهد. در واقع فضا بخش اصلی داستان است و گره خورده به تاروپود داستان. هردو بی‌هم هیچ هستند. داستان روایتی ساده دارد. کلمه‌به‌کلمه آرام جلو می‌رود تا آتش زیر خاکستر، تعلیق و کشمش در داستان شکل بگیرد و برسیم به نقطه اوج داستان.

ده داستان دیگر که از مجموعه «از پرنده‌های مهاجر بپرس» انتخاب شده فضایی وهم‌گونه و خواب‌آلود دارند و به جریان سیال‌ ذهنی نزدیک‌تر هستند. قهرمان داستان‌ها درگیر کشمش درونی خود هستند و با خود دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این داستان‌ها ساختار دایره‌واری دارند. قهرمان به دور باور و هستی‌اش چون رقصی سماع‌گونه می‌چرخد و می‌چرخد؛ اما این دایره هرگز باز به نقطه ابتدای خود نمی‌رسد، گرچه سرگشته‌ای را هم درمانی نیست.

در دو داستان این مجموعه داستان «اسطقس» و داستان «متبرک باد خلیفه‌بودن انسان بر زمین» سیمین به مضامین مورد علاقه‌اش، عرفان رو آورده که در داستان اول بیشتر زبانی طنزگونه دارد و کمی به هجو نزدیک است.

این ده داستان انتخاب شده از مجموعه قبلی با وجود آشفتگی ذهنی شخصیت‌ها پیرنگ ساده‌ای دارند. درواقع نوعی پیرنگ نیمه‌کاره که اساس داستان قرار نگرفته، بلکه همراه پیش‌رفتن اتفاق‌های داستان پیرنگ هم آرام‌آرام شکل گرفته است.

در مقدمه برخی از داستان‌ها نویسنده خیلی مستقیم و فلسفی حرف زده یا از ذهن آشفته‌اش گفته. این شیوه باعث شده داستان‌های مجموعه بیشتر شبیه یک زندگی‌نامه باشد تا یک مجموعه داستان. بطور مثال در دو داستان سیمین به طور روشن و آشکار خود راوی داستان است. یکی از داستان‌ها شرح حال همسایه‌اش استاد محمود شیروانی‌کوب است. و دیگری داستان «دو نوع لبخند» نامه‌ای است که برای روح دوست نازنینش، استاد حشمت سنجری می‌نویسد.

گویی این داستان‌ها، داستان دست‌وپنجه نرم‌کردن سیمین با اشباح درون ذهنش، با جامعه‌ای که در آن می‌زیسته، جامعه‌ای که پوسته تحولات سیاسی‌اجتماعی آن دریده شده و از آن مخلوق ناقص‌الخلقه‌ای متولد ‌شده است، هستند.  

قهرمان‌های او در این داستان‌ها آدم‌های معلومی هستند، درست مثل خود ما ساده هستند و گاهی حتی ساده‌تر و کودک‌صفت‌تر. انگار کودک درونشان از خوابی عمیق بیدار شده و دارد بی‌خبر در خواب دیگر قدم می‌زند.

گاهی پرسش و پاسخ‌های صریحِ فلسفی داستان‌ها را به اطناب کشانده، اما بخاطر همان زبان و لحن نرم همراه با طنز زهر اطنابش کشیده ‌شده.

سیمین دانشور در این شانزده داستان منتقد بی‌طرفی است. در هیچ کدام از داستان‌ها کفه تراوزی نقدش به چپ یا راست غش نکرده است و توازن همیشه حفظ شده. اگر نقدی شده از دُگم‌بودن، فضای هیجان‌زده بعد از انقلاب و جامعه جنگ‌زده، از آن طرف در داستان دیگر فضای روشنفکری را هم نقد کرده. او در داستان «مرز و نقاب» نشان داده آدم‌ها در هر جناح و با هر مسلکی نقابی دارند تاریک‌ و روشن.

نویسنده انگار با چراغ کم‌سویی در تمام این کشمکش‌‎های درونی‌ و بیرونی، در تاریکی خواب‌هایش دنبال مدینه فاضله‌ای بوده. دنبال اندیشه‌ای که نجات‌بخش او باشد از این تاریکیِ وهم‌آلودِ خوابی که دورتادور او تنیده شده است.

سمین در این مجموعه داستان زندگی را نشان می‌دهد. زندگی که ساده، اما عمیق است. او ساده و بی‌پرده خواب‌ها و آشفتگی ذهنش را با ما به اشتراک گذاشته؛ و ما مخاطبی هستیم که درست مثل او بین این خواب‌ و بیداری دست‌وپا می‌زنیم. و عجیب برخی از جمله‌ها و پرسش‌هایش گره خورده به دردهای این روزهای ما؛ کابوس‌هایی که تمامی ندارند. از عمر کتاب چهارده سال گذشته، اما انگار سیمین با ما در همین اکنون زیسته است؛ یا ما در این چهارده‌ سال چون قهرمان داستان‌های او دایره‌وار دور خود بی‌هدف و بی‌مقصد رقص سماع کرده‌ایم و به هیچ رسیده‌ایم و هنوز اسیر خواب‌های عمیق و آشفته خود هستیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها