خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در سمنان_ حسن اکبری بیرق: دیرگاهی بود که وقتی نامِ نامی استاد محمدرضا شجریان را در فضای مجازی میدیدیم و در رسانههای خارجی میشنیدیم، بیاختیار، پلک چشم بر هم مینهادیم و گوش خویش میگرفتیم که نکند آن خبر ناگهان را ببینیم و بشنویم؛ اما قضا کار خود میکرد و پاس سینههای پر از مهر و سپاس را نداشت و تپش دلهای مشتاق و بارانِ دیدگان نگران را وقعی ننهاد و با تیشه تقدیر، بر ریشه عمرِ زمینی خسروِ خوبان و نکیسای زمان استاد شجریان زد. اینگونه بود که گیسوی چنگ و رگ بازوی بربط را ببریدیم و گریه از چشم نی تیزنگر گشودیم و اشك داوود چون دانه تسبيح بـاريدیم. آنسان که مردم این سامان در سوگ این خاک پای ملت ایران، مویه کردند و جامه دریدند، نه گذشتگان دیده بودند و به اَقرب احتمال نه آیندگان خواهند دید او یگانه دهر بود و دُردانه شهر. چنان دل از همگان ربوده بود که نظیرش را در دفتر و دیوان شاعران و افسانهپردازان نیز نمیتوان یافت. روان اهوراییاش در فردوس برین شاد باد که نوای آسمانیش نفخهای از جنّت اعلی بر خاکدان سفلی وزانده و روح زمینیان را لختی از زندان تن رهانده بود.
اما راز این محبوبیت و رمز آن مقبولیت و سّر این کارنامه کامیاب و مفتاح این معمای دیریاب را در کجا باید جُست؟ حریفان، از حکومت او بر دلها میگویند و رقیبان کلید حاکمیت او را بر جانها میجویند. با کدام منطق و برهان میتوان دلیل این تجلیل بیپایان را از شجریان توسط مردم ایران تحلیل کرد؟ این توفیق چگونه رفیق او شده بود و این مُهره مار چهسان در این روزگار نصیب او گشته بود که در فراقش پیر و جوان به درد گریستند و خویش و بیگانه در برابر عظمتش سر تعظیم فرود آوردند.
فارغ از مردهریگ گرانبهای آن استاد استادان و صرفنظر از میراث گرانسنگ موسیقایی او که تا جاودان زنده و پاینده خواهد ماند، شجریان را فضایلی بود که بر هنرش افزود. این قِران سَعدِین که دور است در ادوار آینده تکرار شود و در یَلی همچون او پدیدار گردد از خسرو آواز ایران اسطورهای ساخت در لباس واقعیت و حقیقت. به دیگر سخن، استاد محمدرضا شجریان هنرمندی بود که ظرایف و لطایف فنی کارنامهاش در بوته نقد صرّافان معنا باید آزموده شود؛ اما روی دیگر سکّه زرین حیات او، هنرهایی است نه از جنس صدا و نوا بلکه از سنخ وفا و صفا.
بیهوده نیست که او را بیهیچ شک و ریبت میتوان بر قلّه عزّت و مقبولیت نشاند و نامدارترین چهره آواز و موسیقی تمام ادوار تاریخ پارسی زبانان خواند. بیسببی نیست که شجریان با فاصلهای پرناشدنی گوی سبقت از همگنان ربوده و در دلهای ایرانیان اجلال نزول کردهاست. فهرست این اسباب و علل، بسیار است و شمارش آنها از مجالِ این مقال بیرون؛ ازین رو تنها به شمّهای از آنها بسنده کرده و شرح این اجمال را به فرصت و حالی دیگر احاله میکنم.