پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹ - ۰۸:۰۱
کتاب‌ها درباره سازمانی جهنمی چه می‌گویند؟

تحقیق پیرامون چگونگی شکل‌گیری سازمان مجاهدین خلق، هرگز در دوران پهلوی و در ایران میسر نبود. اما بعد از انقلاب این امر در دهه سوم حیات انقلاب اسلامی، از قوه به فعل آمد و آثاری درباره این سازمان به چاپ رسید.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ نصرالله حدادی ـ آخرین بهار قرن جاری را پشت سر نهادیم و قدم به تابستان گذاردیم. با نگاهی به حوادث رخداده در این فصل گرم سال، طی یکصد سال گذشته، درمی‌یابیم که بخش اهم حوادث سیاسی و اجتماعی کشورمان، در این فصل اتفاق افتاده است. فرمان مشروطیت در چهاردهم مرداد 1285 از سوی مظفرالدین شاه امضا شد. رضا شاه در 25 شهریور 1320، مجبور به استعفا شد. قیام سی‌ام تیرماه سال 1331، یکی از حوادث بزرگ تاریخ معاصر ایران است. کودتای 28 مرداد 1332 در تابستان اتفاق افتاده هفتم تیر و هشتم شهریور 1360، روزهای تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز، طی چهل و یک سال اخیر، در حیات جمهوری اسلامی ایران بوده است. راهپیمایی عظیم عید فطر 57، که منجر به واکنش رژیم پهلوی شد، در این فصل اتفاق افتاده است. جمعه سیاه و حادثه 17 شهریور در میدان ژاله (شهدا)، متعلق به این فصل است. کشور عزیزمان ایران در سوم شهریور 1320، اشغال شد و آثار و تبعات آن تا سال‌ها، گریبان‌گیر ما بود ـ جنگ تحمیلی در واپسین روزهای تابستان 1359 به ملت ایران تحمیل شد و هشت سال ادامه پیدا کرد و سرانجام قطعنامه 598 سازمان ملل متحد، در همین فصل مورد قبول ایران واقع شد و جنگ پایان یافت.
 
بزرگ‌ترین درگیری‌های ابتدای انقلاب، در تابستان 1360 در تهران و شهرستان‌ها به وقوع پیوست و وسیع‌ترین اعمال تروریستی شکل گرفت، هرچند که به محض پیروزی انقلاب، بدون حتی یک روز فاصله از پیروزی انقلاب در 22 بهمن 57، مخالف‌خوانی‌ها و سهم‌خواهی‌ها، شروع شد و به این درگیری‌ها منتهی گردید.
 
آن روز که تکلیف ملت ایران با رژیم پهلوی معلوم شد، همانا جمعه 17 شهریور بود و چنین شد که رژیم در سراشیبی سقوط قرار گرفت، هرچند که حادثه سینما رکس آبادان و کشته شدن قریب به 750 نفر از هموطنان‌مان در آتش‌سوزی به وقوع پیوسته در 28 مرداد 57، چنان احساسات مردم را جریحه‌‌دار ساخته بود که از سراسر ایران، برای ابراز همدردی با خانواده‌های کشته‌شدگان این حادثه، دسته دسته مردم عزادار به سمت خوزستان و شهر آبادان، روانه شده بودند.
 
خوب به یاد دارم، بیست و دوم بهمن، یکشنبه بود و در روز چهارشنبه 25 بهمن، بنا به روایتی اعضای سازمان چریک‌های فدایی، با محاصره سفارت آمریکا، قصد تسخیر آن را داشتند که با فرمان امام و دخالت مرحوم ابراهیم یزدی که سمت وزیر امورخارجه را داشت، آن‌ها خلع ید شدند و سفارت را ترک کردند. همان روز در خیابان تخت جمشید (طالقانی) شاهد توزیع اعلامیه‌هایی از سوی دو گروه بودم. پیکار در راه آزادی طبقه کارگر، که تاکید کرده بودند باید جمهوری خلقی راه بیفتد و به «خلق‌های تحت ستم» به شکل فدرالی آزادی داده شود و حق حاکمیت اقوام ـ از جمله هموطنان عزیز کُرد ـ به رسمیت شناخته شود و به آن‌ها، به عنوان یک عضو مجزا از ایران، حاکمیت و استقلال داده شود و گروه دوم، فرقان، که به «دیکتاتوری آخوندیسم» حمله کرده بود و خواستار «اسلام بدون روحانیت» و آخوند شده و «حسابی، شمشیر را از رو بسته بود» و اولتیماتوم می‌داد!
 
تمامی آتش‌افروزی‌های تا قبل از سی‌ام خرداد سال 1360، با تمامی ابعادش، یک طرفه و آنچه که در تابستان سال 1360 اتفاق افتاده، در طرف دیگر. از نزدیک شاهد بود که شهر لاهیجان، کاملاً در تسخیر اعضای سازمان‌ چریک‌های فدایی بود و موقعی که در تابستان سال 58، قدم به این شهر گذاشتم، آنچه که بیش از همه چیز به چشم می‌آمد، آرم کروی شکل این سازمان سیاسی و «داس و چکش» نماد کشور شوراها بود. در ترکمن صحرا، هموطنان عزیز ترکمن، که اصلاً در جریان امر قرار نداشتند، همین سازمان، حزب خلق ترکمن را تشکیل داده بود و با قوای دولتی به جنگ برخاسته بودند. در خوزستان «خلق عرب» و در کردستان، که رسماً احزاب و دسته‌جاتی مثل حزب کوموله و دمکرات، عَلَم تجزیه برافراشته بودند، غوغایی برپا بود و در آذربایجان و شهر تبریز، حزبی به نام «حزب جمهوری خلق مسلمان ایران» راه‌اندازی شده بود و یکی از مراجع به نام و صاحب شأن در آن روزگار ـ مرحوم آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری ـ از آن پشتیبانی می‌کرد و با تسخیر رادیو و تلویزیون مرکز تبریر، اعلامیه این حزب و مرحوم شریعتمداری خوانده می‌شد.
 
پادگان‌های نظامی در استان کردستان، یکی پس از دیگری، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب به تسخیر طرفداران تجزیه‌طلب و چپ‌گرای این استان درآمد و حکومت بعثی عراق را «جری ساخت» تا پس از صدها حمله کوتاه و کوچک به خاک کشورمان، سرانجام در سی‌ام شهریور 1359 حمله کرده و از مرزها گذشته و چندین شهر کشورمان را اشغال نماید.
 
اما آنچه که در واپسین روزهای بهار سال 60 و خلع بنی صدر از ریاست جمهوری اتفاق افتاد، و متعاقباً به تابستان همین سال تسری پیدا کرد، می‌توانست هر حکومتی را سرنگون ساخته و مخالفانش را به مراد برساند، اما نه تنها چنین اتفاقی نیفتاد، بلکه با فرار، دستگیری، و کشته‌شدن سران این گروه، آن‌ها مجبور به رحل اقامت افکندن در عراق شدند و دوشادوش مزدوران ارتش عراق، وارد جنگ با هموطنان خود شدند و سرانجام آن‌ها، در عملیات فروغ جاویدان، که در ایران به «مرصاد» معروف شد، در سال 1367، گور خود را کندند و امروز در کشوری پناهنده شده‌اند که میراث‌دار انور خوجه، است و به رغم این که در اروپا واقع شده، به معنی واقعی کلمه، یک کشور عقب‌مانده، به حساب می‌آید و با پناه دادن به ساکنان خانه سالمندان سازمانی که روزی ادعای رهایی خلق‌های تحت ستم جهان را داشت، نازشست از آمریکایی‌ها می‌گیرند.
 
تحقیق پیرامون چگونگی شکل‌گیری این سازمان، هرگز در دوران پهلوی و در ایران میسر نبود و بعد از پیروزی انقلاب، جزوه‌ها و کتابچه‌هایی از سوی این سازمان ـ در فاصله 22 بهمن 57 تا اواخر سال 1359 ـ به صورت آزادانه چاپ می‌شد و وجود داشت و بیشتر جنبه شعاری و برای معرفی سران و اعضای تشکیل‌دهنده این سازمان را داشت.
این امر در دهه سوم حیات انقلاب اسلامی، از قوه به فعل آمد و سه جلد کتاب محققانه، و برپایه اسناد و مدارک متقن، به چاپ رسید:
 
سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام (1384 ـ 1344) به کوشش جمعی از پژوهشگران، جلد اول، 722 صفحه، به اضافه هجده، جلد دوم 798 صفحه، به اضافه هجده، و جلد سوم 688 صفحه، به اضافه هجده، وزیری، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، زمستان، 1384 و بهار 1385، تهران.
 
در جلد اول این کتاب، در گفتار اول و دوم به صورت فشرده و مستوفا، با تاریخ معاصر ایران، از عصر ترقی‌خواهی و جنبش تنباکو، تا کودتای 28 مرداد آشنا می‌شویم و سرانجام درخواهیم یافت که گروه‌های مختلف چپ ـ متمایز از حزب توده ـ چگونه شکل گرفتند و اساس کار، در این دو گفتار، بر بی‌طرفی و ارائه اسناد متقن است.
 
از گفتار سوم به بعد، با چگونگی شکل‌گیری سازمان مجاهدین خلق و یا بنیانگذاران سازمان آشنا می‌شویم. نکته جالب در بی‌طرفی پژوهشگران این کتاب، حادثه 21 فروردین سال 1344 است که شاه توسط رضا شمس‌آبادی، مورد سؤقصد قرار گرفت، و صراحتاً از روابط با احمد کامرانی، از اعضای گروه چپ‌گرای پرویز نیکخواه، صحبت به میان آمده است، هرچند که اشاراتی به شرکت او در قیام 15 خرداد 1342 نیز شده است.
 
فرجام این مجلد، چگونگی بازجویی از سران سازمان است و می‌باید گفت: با تمامی ابعاد فعالیت‌های این سازمان، تا زمان اعدام بنیان‌گذاران آن آشنا می‌شویم. تصاویر فوق‌العاده‌ای در مجلد اول، در برابر دیدگان خواننده نهاده شده تا دریابد، چه طیف از جوانان این کشور، در آن سال‌ها به این سازمان گرایش داشتند.
 
در جلد دوم، در همان ابتدا با تصفیه‌های درون حزبی آشنا می‌شویم و با نام‌هایی برخورد می‌کنیم که بعضاً با تعجب همراه است و شرحی مستوفا از چگونگی این تصفیه را می‌خوانیم، و سرانجام به روزهای پس از پیروزی انقلاب می‌رسیم و ماجرای محمدرضا سعادتی و ملاقات با اعضای سفارت کشور شوراها، برای دادن اطلاعات ـ احتمالاً چگونگی لو رفتن جاسوسان روس در ایران، به‌خصوص تیمسار مقربی و نحوه اعدام او و سرانجام همکاری دیگر گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی با این گروه.
 
در جلد سوم، بیلان ترور افراد عادی در صفحات ابتدایی کتاب می‌خوانیم و با چگونگی اداره افراد پیوسته به این سازمان در عراق را در می‌یابیم، که چگونه ماشین جهنمی این سازمان مخوف، با فریب دادن فرزندان این دیار، آن‌ها را رو در رو با هموطنان خود قرار داد، تا سران آن، احساس حقارت، به خاطر شکست‌های پی در پی نکنند.
 
این سه مجلد، تاریخچه کامل و مستندی است از سازمانی که با ادعای رهایی مردم از ظلم و ستم، به حقارت مزدوری، با یکی از خون‌آشام‌‌ترین و آدم‌کش‌ترین رژیم‌ها، تن داد. رژیم بعث و صدام حسین و روزگار حقارت بار آن‌ها، در کشورهای بیگانه. در تحقیق و نوشته‌ای دیگر، از سوی یکی دیگر از سران نسبتاً تأثیرگذار این سازمان، با دیگر ابعاد درونی این سازمان آشنا می‌شویم:
 
احمدی روحانی، حسین؛ سازمان مجاهدین خلق، 302 صفحه وزیری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، تهران.
 
در این کتاب، که طی چهار فصل نوشته شده، این عضو فعال، که در حادثه ضربه سال 54، به ایدئولوژی چپ گرویده است، از نحوه رابطه اعضا در درون این سازمان می‌گوید و از چگونگی شکل‌گیری «سازمان پیکار» و سرانجام آن‌ها.
 
امروز و بعد از 35 سال از مهار ترورهای وحشیانه اعضای این گروه، آن‌ها، رسماً و علناً در کنار تمامی جنایت‌کاران عالم، عَلَم مخالفت با نظام را برافراشته‌اند. از داعش گرفته، تا طالبان. از بن سلمان، تا رؤسای کشورک‌های خُرد و حقیر حاشیه خلیج‌فارس و از پمپئو تا ترامپ و مهم نیست که در کنار چه کسانی قرار می‌گیرند، فقط این امر مهم است که، پولی دریافت دارند و با جاسوسی، ادای نوکری کنند و برماست که در این برهه حساس تاریخی، با زدایش آفات درونی، از رانت‌خواران گرفته تا اختلاس‌کنندگان، و تمامی کسانی که به یغمای این ملت مشغولند، این مزدوران را ناامید سازیم و خوراک تبلیغاتی در اختیار آن‌ها قرار ندهیم. اعضای خانه سالمندان منافقین در آلبانی، آخرین نفس‌های خود را در غیاب رهبر معدومشان، مسعود رجوی، می‌کشند. این امر را تسریع کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها