سه‌شنبه ۹ آذر ۱۳۸۹ - ۱۳:۱۲
«ديلمزاد» پلي بين ادبيات عامه‌پسند و نخبه گراست

نشست نقد و بررسي كتاب «ديلمزاد» عصر دوشنبه (۸ آذر) با حضور «مهدي كاموس» و «احسان عباسلو»، همچنين «محمد رودگر» نويسنده اين اثر در سراي اهل قلم برگزار شد. در اين نشست مهدي كاموس داستان ديلمزاد را پلي بين ادبيات عامه‌پسند و ادبيات نخبه‌گرا دانست و اين كتاب را در ايجاد ارتباط بين اين دو گونه از ادبيات موفق برشمرد./

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) مهدي كاموس در جلسه نقد و بررسي رمان «ديلمزاد» اثر برگزيده چهارمين جايزه گام اول گفت: برخلاف بسياري از داستان‌هاي امروز ديلمزاد توانسته بين ادبيات عامه‌پسند و ادبيات نخبه‌گرا ارتباط برقرار كند. اين اثر در پايان نگاهي نو دارد و با ساختاري نو به روايتي ذهني و مبتني بر شكست و پرش‌هاي زماني و ورود نابهنگام شخصيت‌ها به فضاي داستان پرداخته است. استفاده از زاويه ديد دوم شخص و پايان همراه با عدم قطعيت بيانگر آن است كه ما با اثری نوگرا روبرو هستيم كه در آن ساختار ما را به سمت درونمايه مي‌برد.

داور چهارمين دوره جايزه گام اول با اشاره به آثار نخبه‌گراي دهه 80 افزود: در بسياري از اين آثار ما شاهد تفرد و شخص‌محوري داستان هستيم؛ در حالي كه ديلمزاد به روايت مردمي مي‌پردازد كه ما آن‌ها را مي‌شناسيم. اين رمان به پدر، برادر و به طور كل، خانواده مي‌پردازد كه در بسياري از رمان‌هاي نخبه‌گراي دهه 80 صحبتي از آن به ميان نيامده است. اثر آمده تا پلي بين ادبيات عامه پسنده و ادبياتي كه به نام ادبيات نخبه‌گرا مطرح شده ايجاد كند. زاويه ديد در اين اثر زاويه‌ ديدي فلسفي است؛ ضمن اينكه در آن گرايش به ادبيات تاريخي هم ديده مي‌شود.

كاموس ساختار ديلمزاد را تركيبي چندسويه از ادبيات عامه‌پسند و ادبيات نخبه‌گرا دانست و تشريح كرد: با وجود اينكه زاويه ديد داستان دوم شخص است كه زاويه ديدي مجازي به شمار مي‌رود، اما در اين كتاب به خوبي و به جا از آن بهره گرفته شده و متن داستان شباهت زيادي به متن «من او» نوشته «رضا اميرخاني» دارد.

اين نويسنده و منتقد ادبي همچنين گفت: داستان از فضاي قبل از انقلاب به فضاي بعد از آن مي‌رسد و با روايت گرايش‌هاي چپ قبل از انقلاب اسلامي آغاز مي‌شود. نكته مهم اين است كه بسياري از رمان‌هايي كه در آن‌ها از ادبيات تاريخي استفاده مي‌شود، مربوط به گذشته هستند و كمتر به حوادث زمان خود پرداخته‌اند. 

وی افزود: براي مثال نقطه قوت رمان دهه 60 اين بود كه پا به پاي اتفاقات زمان خود پيش مي‌رفت و بيانگر حوادث و اتفاقاتي بود كه در سال‌هاي آن دهه به وقوع پيوسته بودند. اما با پايان جنگ تحميلي و با آغاز دهه 70 اين نقش كمرنگ‌تر شد و در دهه 80 كاملاً رو به زوال رفت، گويي رمان اين دهه در جهان ديگري سير مي‌كند. يكي از نقاط قوت رمان ديلمزاد اين است كه اثري ارزشي و متعهد به جامعه خود محسوب مي‌شود.

مهدي كاموس با اشاره به زبان راوي و زاويه ديد داستان اضافه كرد:‌ روايت داستان داراي دو ويژگي بارز است. اول اينكه روايت از نوع فسلفي است و راوي تركيبي از دو نگاه فلسفي و عاطفي دارد. ديالوگ‌ها تحت تاثير لحن راوي قرار دارند و اكثر شخصيت‌ها داراي لحني روايي هستند. نكته دوم انتخاب زاويه ديد روايتي است كه براي روايت از وجود مخاطب و شيوه تك‌گويي استفاده شده است.

وي شروع فصل‌ها را نقطه قوت كتاب دانست و افزود: زمانْ روايت‌ها را تحت تاثير قرار داده است. در سال‌هاي بعد از انقلاب اسلامي شاهد ورد واژه‌هاي جديدي به گويش‌ عاميانه مردم بوديم كه اين نكته در روايت داستان رعايت شده؛ اما نویسنده در جاهايي از زبان‌هاي محلي استفاده كرده كه از اين حيث موفق نبوده است. ديالوگ‌ها عمدتا تحت تاثير لحن راوي و بسياري از آن‌ها غير مستقم هستند و هنگامي كه از صافي ذهن مي‌گذرند تحت تاثير لحن تغيير مي‌يابند؛ اما ديالوگ‌ها ساده و روان و سوال‌ جوابي است كه با ساختار اثر همخواني ندارند و برخي جاها زبان داستان تحت تاثير زبان اصلي نويسنده قرار گرفته‌اند.

همچنين «احسان عباسلو»‌ ديگر منتقد حاضر در نشست با اشاره به ساختار داستان واقع‌نما گفت: داستان واقع‌نما داستاني است كه در آن روايت واقعي است؛ ما شخصيت‌ها غيرواقعي هستند يا برعكس شخصيت‌ها واقعي هستند اما روايت غيرواقعي است و اصطلاحا به چنين اثري، داستان واقع‌نما گفته مي‌شود. از مهم‌ترين بخش‌هاي داستان، بخش گشايش آن است و در این کتاب، هر داستان از شروعي بسيار خوشايند برخوردار است. زمان داستان زماني ذهني است كه در بسياري از جاها قاعده سيال ذهن را پيدا مي‌كند.

عباسلو همچنين به زبان داستان اشاره كرد و افزود: گاهي اوقات زبان راوي محلي مي‌شود كه منطقي نيست. در داستان نويسي منطقي به نام غيرمنطقي بودن وجود دارد كه نبايد با بي‌منطق بودن اشتباه گرفته شود؛ چون بين اين دو فاصله و تفاوت بسيار زيادي است.

وي همچنين استفاده بيش از حد از ویرگول بين جملات را نقطه ضعف نگارش داستان ديلمزاد برشمرد و گفت: در بسياري از موارد سعي شده تا در داستان از جملات بلند استفاده شود؛ درحالي كه جمله بايد مثل روايت ذهني پراكنده يعني كوچك و مفيد باشد.

عباسلو نقش علت و معلول در كنش‌هاي داستان را بسيار مهم دانست و اضافه كرد: ما در نوشته‌هايمان بايد بين معنا و مقصود تفاوت قائل باشيم. ادبيات مدرن نوعي پيچيدگي و معماست، ما در كتاب با ذكر تاريخ وقايع در ابتداي فصول مواجهيم كه نقش معما در داستان‌ها را كمرنگ مي‌كند؛ ضمن اينكه سيال ذهن بودن داستان به روايت آن  كمك كرده است.

در ادامه «محمد رودگر» نويسنده كتاب «ديلمزاد» درباره اين اثر گفت: در نگارش اين اثر رسيدن به راوي غيرمعتمد براي من مهم بود. كل داستان، ماجرای رسيدن انسانی ساده و معمولي و منطقي به يك روايت كاملاً پريشان است. روايت در فصل اول داستان با كلمه «شايد» شروع مي‌شود و در فصل دوم با «گمانم» ادامه مي‌يابد و به «هيچ نمي‌دانم» در فصل سوم منتهي مي‌شود كه نمايشگر روند رسيدن راوي به يك روايت پريشان است.

رودگر در توضيح استفاده از واژه «جنگلي»‌ كه ذهنيت خواننده را به سمت قيام ميرزا كوچك‌خان جنگلي معطوف مي‌كند، گفت: استفاده از اين واژه كه بعدها تغيير نام پيدا مي‌كند به زعم برخي از منتقدان نه تنها نقطه ضعف داستان نبوده، بلكه از نكات قابل توجه و مثبت اثر به شمار مي‌رود.

وي در پاسخ به دلیل استفاده بيش از اندازه از ویرگول در متن كتاب گفت: ويرايش اين اثر برعهده ناشر آن بوده و اين انتقاد به شيوه نگارش داستان كاملا به جاست.

رمان «ديلمزاد» نخستين اثر«محمد رودگر»، در سال ۱۳۸۸ از سوي انتشارات قلم ايران به چاپ رسيد و به ترتيب برگزيده چهارمين جشنواره گام اول در بخش داستان بلند و حائز رتبه سوم در بخش رمان كتاب سال دفاع‌مقدس در سال ۱۳۸۹ شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها