سيد محمود سجادي در بزرگداشت زندهياد محمد ايوبي گفت: زندهياد ايوبي دست بهكار تازهاي زد و زندگي فردوسي را در كتاب «مرد تشويش هميشه» به زبان امروزي نوشت. اين كتاب به صورت نامههايي خيالي است كه فردوسي براي شخصي به نام دانيال پويايي (كه خود ايوبي است) نوشته است._
وي افزود: به اين دليل ميتوانيم بگوييم كه آفرينش اثري همانند شاهنامه، در آن زمانهاي كه فردوسي در آن بهسر ميبرده است، چه رنج بزرگي بوده است. فردوسي مثل اعلاي شاعراني است كه با همه تنگدستي، زندگي خود را بر سر خلق اثرش گذاشت و دست از امتيازات صوري كشيد.
اين شاعر و منتقد ادبي خاطرنشان كرد: آفرينش شاهنامه، فردوسي را دچار تنگدستي و پيري زودرس كرد. خود او به پيريش اشاره ميكند و ميگويد «الا اي برآورده چرخ بلند/ چه داري به پيري مرا مستمند؛ چو بودم جوان برترم داشتي/ به پيري مرا خوار بگذاشتي؛ مرا كاش هرگز نپرورديي/ چو پرورده بودي نيازرديي». خواندن اين بيتها ما را اندوهگين ميكند.
سجادي يادآور شد: درباره فردوسي بسيار نوشتهاند اما عظمت او به حدي است كه بايد گفت ما درباره او كوتاهي كردهايم. تعدادي از كتابهايي كه درباره شاهنامه است، به نثر برگرداندن داستانهاي آن است. اما اخيرا دوست فقيد و ديرين و همكلاسي من، محمد ايوبي، دست بهكار تازهاي زده و زندگي فردوسي را در كتاب «مرد تشويش هميشه» به زبان امروزي نوشته است. اين كتاب به صورت نامههايي خيالي است كه فردوسي براي شخصي به نام دانيال پويايي (كه خود ايوبي است) نوشته است.
وي به زندگينامه زندهياد ايوبي اشاره كرد و گفت: محمد ايوبي در سال 1321 در اهواز بهدنيا آمد. پدر او كارگر سادهاي بود. ما هم محله بوديم. هر دو هم شعر ميگفتيم و ايوبي در شعر «م. پرستو» تخلص ميكرد. ايوبي در كنار سرودن شعر، استعداد داستاننويسي هم داشت. اولين داستانش را در اطلاعات چاپ كرد. انجمن ادبي داشتيم كه رياست آن را احمد محمود، رمان نويس مشهور، به عهده داشت.
وي در ادامه خاطراتش افزود: احمد آقايي هم با ما بود. محمود ما جوانها را تشويق ميكرد. يك بار با خواندن داستاني از ايوبي، به او گفت: تو بايد جديتر به داستاننويسي بپردازي. چون استعداد اين كار را داري. احمد محمود در آن سالها مجله ادبي «جنگ جنوب» را منتشر ميكرد. ايوبي، شفياني، بهرام حيدري و منيرو روانيپور از نويسندگان مجله او بودند. ايوبي مجلهاي هم به نام «خزه» در آبادان چاپ كرد كه انتشار آن چندان طول نكشيد.
وي افزود: ايوبي اولين كتاب داستانياش را هنگامي كه در خرمشهر معلم بود، چاپ كرد. نام كتاب او «جنوب سوخته» بود. بعد به تهران آمد و يكي پس از ديگري كتابهايش را منتشر كرد. مثل «راه شيري»، «جان شكر»، «مراثي بي پايان» و «شكفتن سنگ». يك تريلوژي (سه گانه) را هم در اين اواخر به نام «آواز طولاني جنوب» از او چاپ شد. اما كتابي كه جوانها را با او آشنا كرد، «صورتكهاي تسليم» بود.
سجادي خاطرنشان كرد: «مرد تشويش هميشه» كتاب آخرين اوست. وقتي كتابي را ايوبي بنويسد و آن كتاب درباره فردوسي و هويت ايراني باشد، نميتوان گذرا درباره آن سخن گفت. اما متاسفانه كتاب او هيچ مقدمهاي ندارد تا ما بدانيم كه او براي نوشتن رمانش چه مراحلي را پيموده است.
وي در پايان سخنانش گفت: هر كسي هر كاري كه براي فردوسي و شاهنامه بكند، به خودش احترام گذاشته است. همه ما هم كه از فردوسي سخن ميگوييم، قطرهاي در اقيانوس بي كران آن مرد بزرگ بهشمار ميرويم.
نظر شما