«از چهارده سالگي ميترسم» نام مجموعه داستاني از حسن محمودي است كه توسط نشر «چشمه» منتشر شده. اين داستانها با آنكه به زباني روان و امروزي روايت شدهاند؛ در آنها نوعي درهم آميختگي جدا نشدني از واقعيت و خيال ديده ميشود._
اين جنس روياها به طريقي در ذهن قهرمان داستان اتفاق ميافتند كه گويي دغدغه ناخودآگاه و دنياي چند لايه رواني همه آدمهاست. اين در حالي است كه در برخي از اين داستانها ردپايي از باورهاي خرافهاي و عقايد سنتي نيز ديده ميشود.
بخشي از داستان «از چهارده سالگي ميترسم» اينگونه نوشته شده:
«كلاغها سال بعدش هم ميآيند. ساكت و خاموش روي سيم برق مينشينند. برخلاف هميشه قار نميكشند. زهره خانم نفرينشان ميكند. عكس آنها را در صحنه قتل در روزنامهها چاپ ميكنند. صفحه يكي از روزنامهها را به شيشه برج نگهباني پادگان بيرون از شهر چسباندهاند.»
«قول و قرار»، «ناخنها و آواز»، «ناخنها و دود»، «سي در»، «حكايت ماريا و مرد غريبه»، «از چهارده سالگي ميترسم»، «ديشب توي باران گم شديم» و «پلههايي كه بالا نرفتهام»، نام داستانهاي اين مجموعه داستان است.
«از چهارده سالگي ميترسم»، نوشته حسن محمودي، به شمارگان 1750 نسخه از سوي نشر «چشمه» منتشر شده.
اين كتاب 147 صفحهاي با قيمت 2800 تومان عرضه ميشود.
نظر شما