شنبه ۹ مهر ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۸
خرمشهر دارد سقوط می‌کند! می‌فهمید یا نه؟

آتش سنگین و سرازیر شدن سیلی از تانک و زره‌پوش به‌سوی شهر، توان مقابله نیروهای مردمی را تحلیل می‌برد. مردم که جز سلاح‌هایی فرسوده، جنگ‌افزاری ندارند، در پی یافتن پناهگاهی، از خط فاصله می‌گیرند و در ساختمان‌های اطراف پراکنده می‌شوند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در آغاز دهمین روز (۹/۷/۱۳۵۹)، آبادان همچنان زیر انواع آتش سنگین قرارگرفته است و نقاط مختلف آن از جمله نقاط مسکونی و پالایشگاه مورد اصابت قرارگرفته و خسارات زیادی وارد شده است.

در داخل شهر اهواز، علاوه بر آتش توپخانه دشمن، ضدانقلاب و مخصوصاً گروهک خلق عرب و شیوخ اطراف منطقه فعالیت دارند. شب‌ها با تیراندازی، به دشمن علامت می‌دهند و با پخش اعلامیه و تهدید و تطمیع افراد عرب‌زبان منطقه، سعی در جذب آنان دارند.

شبیخون غیور اصلی
در شمال غربی اهواز، محور اهواز-حمیدیه-سوسنگرد، نیروهای خودی (طی شبیخونی به فرماندهی غیور اصلی) به دشمن هجوم برده و به آن‌ها تلفاتی وارد و مجبورشان کرده‌اند؛ عقب‌نشینی کنند. این عملیات موجب نجات اهواز از تهدید جدی دشمن و آزادی سوسنگرد و بستان شد.

در محور اندیمشک، دشمن به شهر نزدیک شده است. درگیری در طرفین کرخه ادامه دارد و با ورود نیروهای دشمن به قسمت‌هایی از شهر شوش، دزفول نیز در معرض تهدید بیشتری قرارگرفته است.

جبهه میانی و شمالی
آزادسازی مهران
سپاه غرب، بعدازظهر امروز طی گزارشی اعلام کرد: شهر دهلران در حال سقوط است و درخواست کمک، به‌خصوص کمک هوایی نمود.

در دهمین روز، بالاخره تلاش نیروهای خودی به نتیجه رسید و مهران از تصرف دشمن آزاد شد. بنا به اظهار مسئول روابط عمومی سپاه غرب، طی عملیات برادران پاسدار و ژاندارمری و نیروهای مردمی، شهر مهران باز پس گرفته شد و نیروهای مسلح امروز کنترل شهر را به دست گرفتند.

ایستادگی عشایر غیور
به گزارش اداره مرکزی اطلاعات سپاه: اهالی و عشایر گیلان غرب در مقابل قوای بعثی به‌خوبی ایستادگی نموده، روحیه خوبی دارند. طوری که شب گذشته نیروهای عراقی از گیلان غرب به‌طرف قصر شیرین عقب‌نشینی کرده‌اند.

و اما خرمشهر
با آغاز روشنایی روز ۹/۷/۱۳۵۹، نیروهای زرهی دشمن در دشت شرق جاده خرمشهر- اهوازگسترده شدند و شروع به پیشروی به سمت خرمشهر، پادگان دژ و رود کارون کردند. برابر اعلام افسر رابط و اظهارات نگهبانی شهربانی خرمشهر:
نیروهای عراقی، پاسگاه پلیس‌راه خرمشهر را محاصره کرده‌اند و در حدود ۳۰۰ متری پادگان دژ هستند و با پشتیبانی کامل به‌طرف پادگان دژ حرکت می‌کنند. فرمانده عملیات جنوب تقاضای کمک و تک هوایی کرده است.

آتش سنگین و سرازیر شدن سیلی از تانک و زره‌پوش به‌سوی شهر، توان مقابله نیروهای مردمی را تحلیل می‌برد. مردم که جز سلاح‌هایی فرسوده، جنگ‌افزاری ندارند، در پی یافتن پناهگاهی، از خط فاصله می‌گیرند و در ساختمان‌های اطراف پراکنده می‌شوند.

محمد نورانی اشک‌ریزان برجای‌مانده است و عیاد حلمی زاده و دو سه نفر دیگر و جبهه‌ای خالی در برابر سیلی از نیروهای زرهی دشمن.

حلمی زاده مرتب سر نورانی فریاد می‌زند «بابا بیا عقب، اینجا نایست. اسلحه هم که نداری، حداقل جایی سنگر بگیر.»

خرمشهر دارد سقوط می‌کند! می‌فهمید یا نه؟
ناگهان یک وانت، حامل دو دیدبان توپخانه ارتش از راه می‌رسد و با دیدن محمد ترمز می‌کند. یکی از دیدبانان می‌پرسد «عراقی‌ها کجا هستند؟» بی‌سیم را می‌گیرد و با همکارش به بالای ساختمان می‌روند؛ از برادر نورانی نیز می‌خواهند؛ همراهی‌شان کند.

روی پشت‌بام نقشه‌ای را باز می‌کنند و پس از یافتن مختصات جغرافیایی هدف، یکی از دیدبانان با آتشبار کاتیوشا در جاده آبادان تماس می‌گیرد و پس از دادن مختصات، درخواست آتش می‌کند. لحظاتی منتظر می‌مانند. خبری نمی‌شود. گوشی را فشار می‌دهد و با عصبانیت فریاد می‌زند «بابا خرمشهر دارد سقوط می‌کند! می‌فهمید یا نه؟! زود باشید.»

طولی نمی‌کشد که آتشی سنگین و پی‌درپی روی تانک‌های دشمن فرود می‌آید و دود سیاه غلیظی برمی‌خیزد. به دنبال اجرای اولین خط آتش، دیدبان دوباره تماس می‌گیرد «خیلی خوب است، تکرارش کن.»

فریادهای الله‌اکبر نورانی
خط دوم آتش کاتیوشا اجرا می‌شود و تانک‌ها را مجبور به توقف می‌کند. خوشحالی بچه‌ها قابل وصف نیست. در همین حین، دو فروند جنگنده خودی نیز سر می‌رسند و قوای دشمن را بمباران می‌کنند. تانک‌های دشمن شروع به فرار می‌کنند. محمد نورانی پایین می‌پرد و فریاد می‌زند «الله‌اکبر، الله‌اکبر، عراقی‌ها فرار کردند.» با فریاد او، هرکس هر جا سنگر گرفته بیرون می‌آید. سرباز، بسیجی، پاسدار خارج می‌شوند و با سلاح‌های ژ-۳، ام-۱ و نارنجک دستی، تانک‌های عراقی را تعقیب می‌کنند.

تانک‌ها پشت انبارهای عمومی پناه می‌گیرند. بچه‌ها گرسنه و تشنه اما خوش‌حال در مقابل دشمن سنگر می‌گیرند. خط سروسامانی به خود می‌گیرد.

گزارش سرهنگ عراقی از مقاومت ایرانی‌ها
سرهنگ عدنان راضی (فرمانده عراقی) در یادداشت‌های خود آورده است: در روز ۱/۱۰/۸۰ (۹/۷/۱۳۵۹) نیروهای ایرانی به محل‌هایی که قبل از عقب‌نشینی در دست ما بود، حمله کردند. نیروهای ما پا به فرار گذاشته و گروهی به پل نو برگشتند.

از لشکر تقاضای نیروی کمکی برای انجام مأموریت کردیم و گفتیم که نیروهای ما قادر به انجام مأموریت نیستند و اطلاعاتی که از شهر و رزمندگان ایرانی داریم، اشتباه است. آن‌ها روحیه بسیار بالایی دارند، خوب می‌جنگند و پیشروی می‌کنند.

ادامه دارد...
منابع:
۱-مهدی انصاری، حسین یکتا، هجوم سراسری: روزشمار جنگ ایران و عراق (کتاب چهارم)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ دوم، ۱۳۷۵، صفحات ۲۳۲، ۲۳۴، ۲۳۶، ۲۳۷
۲-خرمشهر در نبرد طولانی، جمعی از نویسندگان، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ چهارم ۱۳۹۰، صفحات ۲۶۲، ۲۶۳، ۲۶۴، ۲۶۶

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها