این کتاب خاطرات جعفر صفائی با قلمی شیوا و روان است که در 107 صفحه مصور توسط نشر یوحنا تهیه و وارد بازار کتاب شده است.
نویسنده در مقدمه کتاب می‌نویسد:
روزهایی که وارد کردستان شدم، هم نماز می‌خواندم، هم ترانه، هم داوطلب می‌شدم برای گردان ضربت، هم عکس فلان خواننده را در جیب کیفم داشتم. با وجودی که وضع مالی خوبی نداشتم سعی می‌کردم حتماً لباسهای مد روز بپوشم، شلوار لی و کتانی ساق بلند. زندگی در بالای قله مریم پایگلان مریوان بسیار سخت بود؛ هم آنجایی که بالاتر از ابرها بود و حالا رؤیایم شده و خوابش را فراوان می‌بینم، هم آنجایی که وقتی من مرخصی آمدم ضد انقلاب به آن حمله کرد و معدود نیروهایش را به شهادت رساند. آخر جنگ بود. امکانات نبود، تدارکات ضعیف و نیرو کم بود. در قله شهدا هفت- هشت نفر بودیم و یک ماه فقط سیب‌زمینی و گاهی برنج تایلندی بدون روغن و خشک می‌خوردیم.
بعد از جنگ همیشه تصمیم داشتم خاطراتم را بنویسم اما هر چه بیشتر با شهدا آشنا شدم دیدم خاطرات حقیر قابل مقایسه با هیچ یک از این ستارگان نیست. سعی کردم در حد بضاعت ناچیزم قطره‌های از این دریای بیکران را بر بوم نقاشی به تصویر بکشم با قلمی هرچند ضعیف. هر چه در نقاشی‌هایم به شهدا نزدیکتر شدم، شهدا نیز مرا به قرآن نزدیکتر کردند و بعد از سالها مطالعه دریافتم که چقدر قرآن قریب است و چه دریای بی‌کرانیست. و تنها قرآن و اهل بیت است که می‌توانند ما را از گرداب فتنه‌های آخرالزمان به سلامت به ساحل نجات برسانند.
فهرست کتاب به این شرح است:
مقدمه
فصل اول
دشمن شناسی
دشمنان اسلام چه کسانی می‌باشند؟
اسرائیل غده سرطانی
مروری بر چگونگی پیدایش این غده بدخیم در پیکر جامعه جهانی
تعریف هلوکاست
آرماگدون دروغی دیگر از نبرد آخر زمان
داعش مولود غیرمستقیم صهیونیست تشابه در افرادگرایی
فصل دوم
نبرد سوریه و فتح بوکمال
چرا ما در سوریه می‌جنگیم؟
بخش اول
بخش دوم
بخش سوم
بخش چهارم
آلبوم تصاویر
منابع و ماخذ
نظر شما