«از شكل نوشتنم ديگر راضي نيستم. در «روح و جانم» شكل كاملا جديد و بديعي باليده ميشود كه همه قواعد و قوانين را ناديده ميگيرد. آنها را با قدرت انديشه و اعتقادي قوي در هم ميشكند. ميخواهم بر مردم چون غرش تندر اثر گذارم، ميخواهم ذهنشان را نه با نطق كردن بلكه با گستره ديدگاهم، نيروي اعتقادم و قدرت بيانم شعلهور سازم. از ته دل بخند، اهميت نميدهم. اعتقاد پيدا كردهام كه چيزي در من ميجوشد، چيزي ميخواهد زاده شود...». (بخشي از نامه 19 آوريل 1899، صفحه 516 كتاب)./