خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ترجمه کامران برادران: معنی زندگی چیست؟ خیر و شر چیست؟ عدالت چیست؟ اینها برخی از سؤالاتی است که فیلسوفان قرنها مطرح کردهاند. فلسفه رشته تحصیلی پیچیده و جذابی است که گاهی برای مبتدیان دلهرهآور به نظر میرسد. و در حالی که هیچ پاسخ واحدی وجود ندارد که همه در مورد آن توافق داشته باشند، هنوز هم دانستن برخی از اساسیترین ایدهها در فلسفه مهم است. در اینجا به بررسی هفت مفهوم رایج فلسفی میپردازیم که همه باید بدون توجه به پیشینه تحصیلی با آنها آشنا باشند.
1. نظریه افلاطون درباره ایدهها
افلاطون اولین کسی بود که «جهان اشیا» را از «عالم ایدهها» جدا کرد. به عقیده افلاطون، ایده منبع یک چیز، نمونه اولیه آن، واقعیت زیربنایی هر شیء خاص است. به عنوان مثال، «ایده یک جدول» میتواند با یک جدول خاص در واقعیت مطابقت داشته باشد یا مطابقت نداشته باشد. اما «ایده میز» و «میز بتنی» به طور جداگانه وجود خواهند داشت.
تصویر واضحی از تقسیم جهان به دنیای ایدهها و جهان اشیا، اسطوره معروف غار افلاطونی است که در آن مردم نه اشیاء و افراد دیگر، بلکه فقط سایههای آنها را روی دیوار غار میبینند. در این استعاره، سایههایی که بر روی دیوار غار قرار میگیرند، منطبق بر اشیاء منفرد در جهان هستند، در حالی که اشیایی که سایههایشان بر روی دیوار است، با ایدههایی که از نظر افلاطون بنیادیتر و واقعیتر هستند، مطابقت دارند.
2
. مفهوم دروننگری
دروننگری راهی برای دستیابی به خودشناسی است که طی آن فرد واکنش درونی خود را نسبت به رویدادهای دنیای بیرون مشاهده میکند. انگیزه دروننگری یک نیاز اساسی انسان برای بررسی دقیق خود است، تا برای خود توضیح دهد که چرا به آنچه باور داشته اعتقاد دارند و آیا احتمال اشتباه بودن باورشان وجود دارد یا خیر.
بنیانگذار دروننگری به عنوان یک روش تحقیق، آموزگار و فیلسوف بریتانیایی جان لاک است که با تکیه بر اندیشههای رنه دکارت اشاره کرد که تنها دو منبع مستقیم برای همه دانش وجود دارد: اشیاء جهان خارج و انسان. در این راستا، تمام حقایق روانشناختی مهم آگاهی فقط توسط خود موضوع دانش قابل مطالعه است. ممکن است «آبی» برای یک نفر به هیچ وجه با «آبی» برای دیگری یکسان نباشد.
3
. مفهوم نفسگرایی
نفسگرایی یک مفهوم فلسفی است که بر اساس آن فرد ذهن خود را به عنوان تنها واقعیت همیشه موجود و همیشه در دسترس میشناسد. مارک تواین پیام اصلی نفسگرایی را در داستان غریبه اسرارآمیز خود نشان میدهد: «نه خدایی در کار است، نه جهان، نه نژاد بشر، نه زندگی زمینی، نه بهشت و نه جهنم. اینها همه یک رویا است، یک رویای عجیب و احمقانه. هیچ چیز جز تو وجود ندارد و تو چیزی نیستی مگر اندیشهای، اندیشهای ولگرد، اندیشهای بیهوده، اندیشهای بیسرپناه، سرگردان در میان ابدیتهای خالی.»
بر اساس نفسگرایی، تنها درک یک شخص از واقعیت و افکار او در دسترس او است، در حالی که کل دنیای بیرونی فراتر از مرزهای قطعیت است. بنابراین، وجود اشیاء برای انسان همیشه فقط یک امر ایمانی خواهد بود، زیرا اگر کسی دلیلی بر وجود آنها بخواهد، انسان نمیتواند آنها را فراهم کند.
4
. دادشناسی: تلاش برای اثبات خدا
اگر جهان بر اساس طرحی والاتر آفریده شده است، چرا این همه پوچی و رنج در آن وجود دارد؟ بیشتر مؤمنان دیر یا زود شروع به پرسیدن این سؤال میکنند. دادشناسی به کمک ناامیدان میآید. این یک مفهوم دینی و فلسفی است که بر اساس آن خداوند بدون قید و شرط به عنوان خیر مطلق شناخته میشود و هر گونه مسئولیت وجود شر در جهان از آن سلب میشود.
لایب نیتس این دکترین را برای «توجیه» مشروط خدا ایجاد کرد. سوال اصلی این مفهوم این است که چرا خداوند نمیخواهد دنیا را از بدبختیها پاک کند؟ پاسخهای ممکن را میتوان به چهار پاسخ تقلیل داد: یا خدا میخواهد جهان را از شرّ خلاص کند اما نمیتواند، یا میتواند اما نمیخواهد، یا نمیتواند و نمیخواهد، یا میتواند و میخواهد. سه گزینه اول با تصور خدا به عنوان مطلق ارتباطی ندارد و گزینه آخر وجود شر در جهان را توضیح نمیدهد.
یکی از عقاید اصلی تئودیسه یا دادشناسی این است که خداوند بهترین عوالم ممکن را آفریده است و از این رو تنها بهترینها در آن جمع شده است و وجود شر در این جهان تنها به دلیل نیاز به تنوع اخلاقی تلقی میشود. تشخیص یا عدم شناخت تئودیسه یک موضوع شخصی است که با ایمان فرد مرتبط است، اما مطمئناً ارزش کاوش در این مفهوم را دارد.
5. نسبیت اخلاقی
اگر خوب و بد مفاهیم مطلق ثابت میشدند، زندگی بسیار آسانتر میشد. اما اغلب، ما با این واقعیت روبرو هستیم که آنچه در یک موقعیت خوب است ممکن است در موقعیت دیگر بد باشد. در چنین مواقعی، ما به نسبیگرایی اخلاقی نزدیک میشویم و در مورد اینکه چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است، کمتر ابراز قطعیت میکنیم. این اصل اخلاقی، تقسیم دوگانگی مفاهیم «خیر» و «شر» را نفی میکند و وجود هنجارها و مقولات اخلاقی اجباری و مطلق را به رسمیت نمیشناسد.
نسبیگرایی اخلاقی، برخلاف مطلقگرایی اخلاقی، معتقد نیست که معیارها و اصول اخلاقی جهانی ابدی وجود دارد. این اخلاق نیست که بر اوضاع حاکم است، بلکه وضعیت بر اخلاق است. یعنی نه فقط واقعیت یک عمل، بلکه زمینه آن مهم است.
6. جبرگرایی/عدم قطعیت: آیا سرنوشت ما از پیش تعیین شده است؟
اگر بخواهیم اختیار، سرنوشت و جبر را بررسی کنیم، باید مفهوم جبر را در نظر بگیریم؛ دکترین فلسفی جبر، به هم پیوستگی هر چیزی که در حال وقوع است، و وجود یک علت منحصر به فرد برای هر چیزی که وجود دارد. همه چیز از پیش تعیین شده است و همه چیز طبق یک الگوی مشخص اتفاق میافتد: این اصل عمده جبرگرایی است.
بر اساس این آموزه، اراده آزاد وجود ندارد و در تفاسیر مختلف از جبر، سرنوشت یک شخص به عوامل مختلفی بستگی دارد: یا توسط خدا از پیش تعیین شده است یا توسط یک مقوله گسترده فلسفی درکشده از «طبیعت».
7. بحران وجودی: یک مفهوم فلسفی معاصر
اگزیستانسیالیسم، یکی از اصلیترین جریانهای فلسفی قرن بیستم، بر منحصر به فرد بودن انسانها تمرکز دارد. به آن «فلسفه هستی» نیز میگویند. پیشگام اگزیستانسیالیسم، فیلسوف دانمارکی، سورن کیرکگارد بود. در قرن نوزدهم، او برای اولین بار مفهوم «وجود» را فرموله کرد و آن را با «نظام» هگل، ایدهآلیست آلمانی مخالفت کرد.
بحران وجودی، احساس اضطراب و اضطرابی است که با از دست دادن معنای زندگی همراه است. روانشناسان اگزیستانسیال مانند اروین یالوم و رولو می این مفهوم را به طور گسترده مورد مطالعه قرار داده اند. اساساً بحران وجودی از دست دادن معنای زندگی است.
یک بحران وجودی میتواند ناشی از وضعیت دشوار جهان، عدم اطمینان در حوزه اقتصادی، بیماری یکی از عزیزان، مواجهه مستقیم با مرگ و تحولات بزرگ زندگی باشد. بحران اگزیستانسیال همیشه با چگونگی زندگی یک فرد، به طور کامل و عمیق مرتبط است، و یا زمانی رخ میدهد که این زندگی به طور مستقیم یا غیرمستقیم در معرض تهدید قرار میگیرد، یا در شرایطی که زندگی «مناسب» فردی که آن را انجام می دهد، نیست.
این مقاله ترجمه خلاصهای است از منبع زیر:
https://www.thecollector.com/10-best-philosophical-concepts-to-know/