سه‌شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۶
وقتی گروه نجات، فروید را از دست نازی‌ها فراری داد!

کتاب «نجات فروید: زندگی در وین و فرار به سوی آزادی در لندن» روایتی از زندگی فروید در زمانه نازی‌ها و داستان تلاش فرزندان و دوستانش برای فراری دادن او به لندن را بیان می‌کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین، در بهار 1938 همه اطرافیان زیگموند فروید، جز خودش، فهمیدند که بازی تمام شده است. در ماه مارس، نازی‌ها اتریش را به خاک خود ملحق کردند و بنیان‌گذار روانکاوی- که برای آنها به عنوان «یک شبه دانشمند یهودی» شناخته می‌شد- در معرض خطر بزرگی قرار گرفت. فروید در آن زمان 82 ساله بود، بیماری لاعلاجی داشت و تصمیم گرفته بود نترسد. پنج سال قبل، زمانی که نازی‌ها کتاب‌های او را در آلمان به آتش کشیدند، او با خونسردی گفته بود: «عجب پیشرفتی! در قرون وسطی آنها مرا می‌سوزاندند، حالا به سوزاندن کتاب‌هایم بسنده می‌کنند.» کاش موضوع فقط همین بود.

چرا فروید تا آن اندازه متقاعد شده بود که نیازی به نگرانی نداشت؟ تا حدودی به این دلیل که او یک عمر ادعا کرده بود که کاری با سیاست ندارد، ظاهرا غافل از اینکه سیاست ممکن است همچنان بخواهد با او کاری داشته باشد! توفان و اشتیاق بلشویسم و نازیسم و هر چیزی در این میان، باعث شد او صرفا به نمایش فرعی پر سر و صدا و تجلی‌ بیرونی نابسامانی‌های درونی افراد مختلف، مشغول شود: عقده ادیپ، بحث مرگ و مسائل دیگر را حل کنید تا احساس منطقی بر فضای بین‌الملل حاکم شود. بنابراین، پیرمرد درحالی که متقاعد شده بود همه چیز در نهایت درست خواهد شد، به وین که همواره در آن زندگی کرده بود، چسبید.

تشکیل گروه نجات برای فرار فروید
داستان این کتاب هیجان‌انگیز که به اندازه یک فیلم دزد و پلیسی، جذاب است، این است که چگونه یک «گروه نجات» تشکیل شد تا قبل از اینکه خیلی دیر شود، فروید را از خطر نجات دهد. این گروه شامل دختر فداکار فروید، آنا، اولین زندگی‌نامه نویس او، ارنست جونز و ماری بناپارت بود. بناپارت، یک زن روانکاو پیشگام و البته، شاهزاده یونان و دانمارک بود. یکی دیگر از افراد مهم این گروه، ماکس شور، پزشک شخصی فروید بود. او وظیفه مراقبت از مردی را داشت که سرطانش به حدی پیشرفت کرده بود که حتی سگ محبوبش نیز به خاطر بوی بد پوسیدگی، از او فرار می‌کرد. این گروه فداکار با همکاری یکدیگر توانستند مجوز سفر فروید و خانواده بزرگش با قطار به پاریس و از آنجا به لندن را بگیرند.

بریتانیا مناسب فروید بود. او در جوانی به آنجا رفته و معتقد بود که با وجود «باران، مه، مستی و محافظه‌کاری» خوشحال می‌شود اگر برای همیشه آنجا زندگی کند. شاید آمریکا شرایط امن‌تری داشت اما فروید در دوران حرفه‌ای خود، گستاخانه به آن کشور تاخته بود. 28 ژوئیه 1938 خانواده فروید با گرفتن وام مسکن چهار هزار پوندی از بانک بارکلیز، خانه‌ای در شماره 20 مارسفیلد گاردن در همستد خریدند. در آن زمان، فروید آنقدر بیمار بود که نمی‌توانست کار کند. درست یک سال بعد، او درگذشت.

اندرو ناگورسکی، کتاب خود را با بیان برخی نکات ترسناک، هیجان‌انگیزتر می‌کند. آنا و مارتین، دو نفر از فرزندان فروید، قبل از آزادی توسط گشتاپو بازجویی شدند. آنها در نظر داشتند که در صورت شکنجه شدن، باربیتورات (نوعی مخدر) مصرف کنند. علاوه بر این، چهار نفر از خواهران مسن فروید در اتریش مانده بودند که سه نفرشان در تربلینکا جان باختند و چهارمی بر اثر گرسنگی مرد. در پایان این کتاب خواندنی، ما همچنان در این فکر هستیم که چگونه خود فروید که کارش در سراسر عمر، رویارویی با واقعیت‌های ناخوشایند زندگی بشر بود، می‌توانست برای مدت طولانی به این باور ادامه دهد که به تنهایی می‌تواند تاریخ را گمراه کند.

کتاب «نجات فروید: زندگی در وین و فرار به سوی آزادی در لندن» نوشته اندرو ناگورسکی در 336 صفحه از سوی آیکون بوکز منتشر شده است. «بزرگ‌ترین نبرد»، «تعقیب؛ مردان وزنانی که نازی‌ها را شکار کردند» و «1941؛ وقتی آلمان شکست خورد» از دیگر آثار این نویسنده و روزنامه‌نگار آمریکایی است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها