پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ - ۰۸:۳۳
نظریه‌پردازان و روان‌شناسان درباره فلسفه اشک چه می‌گویند؟

نظریات درباره اشک همیشه تلاش کرده‌اند تا ماهیت این رویداد را تعیین کنند. آیا باید با اشک مانند ادرار رفتار کرد یا مانند جوش یا اثر هنری‌؟ آیا تفسیر آن به تخصص فیزیولوژیست، پزشک یا متافیزیک‌دان نیاز دارد؟

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ترجمه کامران برادران: اشک نشانه‌ای جهانی است. از زمان‌های قدیم، فیلسوفان و دانشمندان سعی کرده‌اند گریه را به عنوان بخشی از زبان مشترک انسان برای بیان عاطفی توضیح دهند. اما، در واقع، اشک به تنهایی بار معنایی ندارد. اشک از چشمان‌مان سرازیر می‌شوند یا بر گونه‌هایمان می‌چکند و معنی این قطرات نمک تنها می‌توانند به طور آزمایشی توسط دیگران استنباط شوند؛ این درک تنها زمانی حاصل می‌شود که اطرافیان اطلاعات بیشتری در مورد زمینه‌های ذهنی، اجتماعی و روایی خاصی داشته باشند که باعث گریه ما شده است.

ما در غم و اندوه و ماتم و از سر شادی و خنده گریه می‌کنیم. برخی از درد و رنج بشری دل‌شان به درد آمده و اشک می‌ریزند. گونه‌ای که رگه‌های اشک بر آن جاری بوده ممکن است با خمیازه یا پیاز خرد کردن ایجاد شود. «هریت مارتینو»، روزنامه‌نگار دوره ویکتوریا، هنگام ترجمه کتاب‌های غم‌انگیز «آگوست کنت»، جامعه‌شناس فرانسوی، اشک‌هایی برآمده از خلسه فکری بر گونه‌هایش جاری بود.

اگر گریه ژستی بود با معنایی واحد، بخشی از زبان جهانی احساس، در این صورت بلاشک نشان‌‌دهنده غم و اندوه بود. این حالتی است که اغلب با آن در ارتباط بوده است. با این حال نمونه‌های بی‌شماری از گریه از سر شادی وجود دارد. در اینجا می‌توانم از مثالی شخصی بهره ببرم: وقتی پسرم در بیمارستان سنت توماس به دنیا آمد، همزمان با مراسم شصتمین سالگرد سلطنت ملکه بریتانیا در رودخانه تایمز، از خوشحالی و آسودگی اشک می‌ریختم چراکه سزارینی اورژانسی و واقعاً نگران‌کننده به پایان رسیده بود، آن هم با موفقیت!

نظریات درباره اشک همیشه تلاش کرده‌اند تا ماهیت این رویداد را تعیین کنند. آیا باید با اشک مانند ادرار رفتار کرد یا مانند جوش یا اثر هنری‌؟ آیا تفسیر آن به تخصص فیزیولوژیست، پزشک یا متافیزیک‌دان نیاز دارد؟

برخی به گریه در برابر انظار عمومی اعتراض دارند و اغلب از آن به‌عنوان نوعی «بی اختیاری عاطفی» یاد می‌کنند؛ منشأ این عبارت به ادبیات روانپزشکی در اواخر قرن نوزدهم بازمی‌گردد و به این معناست که شرمی مشابهی دفع محتویات معده و مثانه در انظار عمومی در زمینه گریستن در برابر دیگران باید وجود داشته باشد. در سال 2011، بی‌بی‌سی چهار مستند درباره گریه عمومی به نمایش گذاشت که توسط «جو برند» کمدین ارائه شد. این طنزپرداز مخالف این عمل بوده و معتقد بود که گریه باید برای موارد نادر باشد و در خلوت انجام شود. واکنش‌ها به این برنامه در سطح فضای اینترنت نشان داد که برند تنها کسی نیست که چنین عقیده‌ای دارد و بسیاری در این نظر با او هم‌داستان هستند.

به نظر می‌رسد این نوع اظهار‌نظرها با نگرش‌های قرن بیست و یکم همخوانی ندارد. این‌که ما گریه در انظار را نوعی از کف دادن کنترل می‌دانیم خود به‌خوبی نشان می‌دهد که در نظر بسیاری اشک باید فرصتی برای انزجار و شرم باشد. برای چندین دهه در اواسط قرن بیستم، یک برنامه تحقیقاتی گسترده دولتی زندگی عادی مردم بریتانیا را بررسی می‌کرد. یکی از پرسشنامه‌های این برنامه در دهه 1950 صورت گرفت و چنین پرسش‌هایی در آن مطرح شد: «آیا تا به حال هنگام گرفتن عکس گریه‌تان گرفته است؟ کدام فیلم شما را به گریه انداخته و آیا برایتان اتفاق افتاده که از این مسئله احساس شرم کنید؟»

بسیاری از پاسخ‌دهندگان احساس شرم را انکار کردند، اما یکی از شرکت‌کنندگان که مردی چهل ساله بود دقیقاً به این سؤال پاسخ داد: «من هرگز هنگام گرفتن عکس گریه نکرده‌ام. گاهی اوقات در شلوارم ادرار کرده‌ام. بله از این قضیه خجالت می‌کشم. همچنین از این‌که پولم را از دست داده‌ام.»

برای شماری دیگر از پاسخ‌دهندگان نیز اشک با ادرار قابل مقایسه بود: این ارتباط بین گریه و دفع، در حالی که به نظر می‌رسد در قرن بیستم به وجود آمده است، به هیچ وجه مسئله‌ای جدید نیست. در سال 1586، کشیش و پزشک انگلیسی «تیموتی برایت»، رساله تأثیرگذار مالیخولیا را نوشت که احتمالاً شکسپیر از خوانندگان آن بود. این رساله اشک را به عنوان «نوعی مدفوع که چندان شبیه ادرار نیست» توصیف کرد. «الکساندر پوپ» در یکی از اشعار خود نمایشنامه مشهور «جوزف آدیسون»، «کاتو: تراژدی» (1712)، را با توصیف زنی که به جای اشک‌های مورد انتظار، با ادرار کردن به درام پاسخ می‌دهد، تحقیر کرد.

این ایده قدیمی توسط علم مدرن در قرن و نیم گذشته تقویت شده است. در دهه‌های اخیر، بیشترین نقل‌قول از نظریه پردازان اشک، مربوط به بیوشیمیدان آمریکایی «ویلیام فری دوم» بوده است که در دهه 1980 استدلال کرد که استعاره گریه به عنوان دفع باید کاملا تحت‌اللفظی تلقی شود. در مصاحبه ای با نیویورک تایمز در سال 1982، فری ادعا کرد که گریه یک فرآیند برون‌ریزی است که مانند بازدم، ادرار، مدفوع و عرق کردن، مواد سمی را از بدن آزاد می‌کند و در این مورد، به اصطلاح هورمون‌های استرس از بدن خارج می‌شود.»

اما نسخه بیوشیمیایی فری از تئوری بی‌اختیاری گریه، صرفاً چیزی است برآمده از مجموعه‌ای از ایده‌های بسیار تأثیرگذارتر که در قرن نوزدهم توسط مدل روانکاوی ذهن ایجاد شد. یوزف بروئر و زیگموند فروید در «ارتباطات مقدماتی» خود در مورد «مکانیسم روانی پدیده‌های هیستریک» در سال 1893 توضیح دادند که چگونه خاطرات سرکوب‌شده رویدادهای آسیب‌زا برای سال‌ها پس از آن می‌تواند منجر به علائم هیستریک شود. آنها بر این باور بودند که هیپنوتیزم می‌تواند به این خاطرات آسیب‌زا دسترسی پیدا کند. فروید و برویر گزارش کردند که وقتی بیمار حافظه را در قالب کلمات بیان می‌کند، علائم هیستریک ناپدید می‌شود.

اشک در این مدل از روانشناسی به روش‌های مختلف ظاهر می‌شود، هم به‌عنوان نشانی از ذهنی سالم و هم آسیب‌شناختی. عملکرد صحیح و سالم اشک، همراه با سایر واکنش‌های ارادی و غیرارادی به رویدادهای آسیب‌زا، به عنوان کانالی برای تخلیه عاطفه یا احساس قوی عمل می‌کرد.

در حالی که اشک می‌تواند نشانه‌ای از کاتارسیس سالم در مدل فرویدی باشد، در شرایط دیگر می تواند آسیب‌شناختی باشد: مانند مورد خانم «امی فون ان» که به خاطر بی‌خوابی و سردرگمی و اشک‌ریزی فراوان به فروید مراجعه کرد و به نظر این روانکاو اشک‌های این زن علامتی از هیستری بود.

نظریه‌های فروید بازتاب ایده‌های خاصی است که توسط داروین و دیگر نظریه‌پردازان تکاملی در قرن نوزدهم ارائه شده بود‌ که بر اساس آن‌ها گریه یکی از کانال‌هایی بود که انرژی عصبی اضافی از طریق آن سرریز می‌شد. اشک، برای داروین، هرگز چیزی بیش از یک اثر جانبی یک رفتار مفید دیگر نبود.

اگر فروید و بروئر گریه را اساساً یک کارکرد دفعی می‌دانستند که در آن اشک می‌توانست به طور نمادین با مایعات بدن دیگر مرتبط شود، نظریه‌پردازان روانکاوی که پس از آن‌ها آمدند این چارچوب را به روش‌های عجیب و غریب و شگفت‌انگیز زیادی گسترش دادند. در چند مقاله در دهه 1940، «فیلیس گریناکر»، روانکاو فرویدی اهل آمریکا این دیدگاه را مطرح کرد که گریه روان‌رنجورانه در زنان باید به عنوان جابجایی ادرار درک شود. در این نظریه، ایده «شناسایی بدن-فالوس» و تولید اشک توسط زنان به عنوان تلاشی برای شبیه‌سازی ادرار مردانه مطرح شد. از آن زمان تاکنون تلاش‌های بسیاری برای درک ماهیت اشک و گریه صورت گرفته و همچنان این تکاپو ادامه دارد.

این مقاله ترجمه گزیده‌ای است از منبع زیر:
https://aeon.co/essays/read-it-and-weep-what-it-means-when-we-cry

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها