سه‌شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۸:۳۰
فلاسفه و غذا!

فیلسوفان تمایل دارند تمرکز خود را بر معرفت‌شناسی، متافیزیک و چیزهای جزئی مانند معنای زندگی بگذارند. اما گاهی اوقات ذهن‌های بزرگ از حوزه اصلی خود دور می‌شوند و در مورد مسائل دیگر مانند ساختمان‌ها، غذا، آب گوجه فرنگی‌ و آب و هوا می‌نویسند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ترجمه کامران برادران: فیلسوفان تمایل دارند تمرکز خود را بر معرفت‌شناسی، متافیزیک و چیزهای جزئی مانند معنای زندگی بگذارند. اما گاهی اوقات ذهن‌های بزرگ از حوزه اصلی خود دور می‌شوند و در مورد مسائل دیگر مانند ساختمان‌ها (همچو مارتین هایدگر)، غذا (مانند توماس هابز)، آب گوجه فرنگی (همچو رابرت نوزیک)، و آب و هوا (همچو لوکرتیوس و ارسطو) می‌نویسند.

افلاطون زمانی به نقل از سقراط در جمهوری نوشت: «آن‌ها شکم‌های خود را مانند جانوران پر می‌کنند.» راستش، این دو چندان اهل موعظه نبودند. شاید افلاطون زمانی که درباره جامعه ایده‌آلش می‌نوشت، بداخلاقی به سراغش می‌آمد. البته او آخرین ذهن بزرگی نبود که درباره غذا و پرخوری نوشته است.

فلاسفه مسیحی به غذا علاقه ویژه‌ای داشتند. خود مسیح هم در مورد اشتهایش تعارف نداشت: «پسر انسان آمد که می‌خورَد و می‌نوشد؛ می‌گویید، ”مردی است شکمباره و میگسار".» (لوقا 7:34) عجیب نیست که سنت آگوستین در اظهارات خود در مورد غذا به این نتیجه رسیده است که «هرگاه انسان بیش از آنچه لازم است گوشت بخورد و نوشیدنی بنوشد، باید بداند که این یکی از گناهان کوچک است.»

سنت توماس آکویناس این عبارت را نقل و آن را تایید کرده است. اما این فیلسوف راهب و پرافتخار بی‌تردید عاشق غذا خوردن بود. آکویناس به قدری چاق بود که به یک میز تحریر با طراحی خاص نیاز داشت. همان‌طور که انتظارش می‌رود، او نسبت به موضوع مصرف بیش از حد غذا رویکردی نسبتاً منفعل داشت. او اعتراف کرد که «‌پرخوری یعنی زیاده‌روی و افراط در غذا خوردم»، اما بلافاصله اضافه کرد که «انسان نمی تواند از این امر اجتناب کند.» (مدخل الهیات، ص148) وی در ادامه نتیجه گرفت که «پرخوری گناه نیست.»


توماس هابز، فیلسوف علوم سیاسی، جز نام کوچکش در هیچ موردی با آکویناس مشترک نبود. این دو در مورد اخلاق و همچنین در مورد نگرش خود به غذا عقاید متفاوتی داشتند. هابز در کتاب «لویاتان» 29 بار از واژه‌ «غذا» استفاده کرد و هر بار هم دیدگاه چندان مثبتی نسبت به آن نداشت. هابز که بیشتر شبیه یک مربی تناسب اندام قرن بیست‌و‌یکمی به نظر می‌رسد، استدلال می‌کند که خوردن زیاد شما را فیلسوفی بی مقدار می‌کند: «اشتهای غذا توجه به شناخت علل را از بین می‌برد.» وی گفت که پرخوری حتی شما را گنگ و خنگ می‌کند، زیرا کسانی که «جز خوردن غذا کار دیگری نمی‌کنند، هر مسئله پوچ و واهی را باور می‌کنند.» (لویاتان ص432)

سورن کی یرکگارد مردی ثروتمند و خوش‌ذوق بود و کسانی را که غذایشان را به‌سرعت و با عجله می‌خوردند، تحقیر می کرد. او در کتاب «این یا آن» نوشت: «از میان تمامی چیزهای مضحک، به نظر من مضحک‌ترین چیز این است که همچو کسی باشم که در مورد غذا و کارش تند‌تند و باعجله عمل می‌کند». این اگزیستانسیالیست دانمارکی اما در مورد اینکه چه غذایی مصرف می‌کند، حرفی نزد. لودویگ ویتگنشتاین اما صراحت بیشتری داشت. او از غذاهای پر تجمل متنفر بود. او پس از یک مهمانی در خانه موریس دروری به دوستش گفت: «اجازه دهید کاملاً واضح بگویم، تا زمانی که ما اینجا هستیم، قرار نیست به این سبک زندگی کنیم. ما یک بشقاب فرنی برای صبحانه، سبزیجات از باغ برای ناهار، و یک تخم مرغ آب پز در شب خواهیم داشت.» (ویتگنشتاین به نقل از کریستوفر لارنس و استیون شاپین، «علم تجسم یافته: تجسد‌های تاریخی دانش طبیعی»، 1998، ص22)

این‌ها چه‌بسا عمیق‌ترین بینش این فیلسوفان نباشد‌ و کاملاً روشن نیست که آیا منبعی برای تغذیه فکری هستند یا خیر.

منبع: 
https://philosophynow.org/issues/141/Philosophers_on_Food

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها