به گزارش
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) و به نقل از وبسایت new york journal of books: جان پل استونارد نویسنده، مورخ هنر و عضو هیئت مشاورین مجله برلینگتون، بهعنوان ویراستار، دانشآموخته تاریخ هنر در مقطع دکتری در مؤسسه هنر کورتولد در انگلستان و صاحب آثار زیادی در زمینههای مختلفِ هنر مدرن و معاصر است. یادداشت زیر (که در دسامبر 2021 منتشر شده) نگاهی است نقادانه از سوی خانم هلم ـ Cindy Helms ـ نویسنده، منتقّد و هنرمند حوزۀ تجسمی، به کتاب جدید استونارد با عنوان creation: art since the beginning.
«چرا انسانها تصویر میسازند؟» جان پل استونارد ـ John Paul Stonard ـ این پرسش را همردیف پرسشهایی چون «چرا انسانها نفس میکشند؟»، غذا میخورند، راه میروند یا صحبت میکنند؟ قرار میدهد. پاسخ چیست؟ چون ما نیاز داریم؟ چون میتوانیم؟ چون ناخودآگاه انجامش میدهیم؟ انسانهای ماقبل تاریخ نیز بهاندازۀ انسانهای این روزگار، محیط اطراف خود را درمییافتند و در برابر آن، در قالب شکل یا فرم واکنش نشان میدادند. این کاری فطری است، طبیعی است، انسانی است.
کتاب حاضر این پرسشِ تقریباً ساده و حتی خندهدار را پذیرا میشود و جستوجویی در تاریخ هنر جهان را آغاز میکند؛ تا بتواند داستان یا انگیزهای را که در پس این میل انسانی وجود دارد، بیان کند. استونارد که کشتیِ پژوهش او همچنان و سرسختانه در تاریخ هنر غرب لنگر انداخته است، گردشهایی نیز به دیگر نقاط جهان دارد تا بتواند این نکته را به اثبات برساند که آدمیانِ همۀ مکانها و زمانها از غریزۀ تصویرسازی یکسانی برخوردارند. او در مسیر مطالعاتی خود، با پرهیز از پرداختن به «چگونگی» و در مقابل غوطهخوردن در «چرایی»ها به اقصا نقاط جهان سفر میکند و نشانههای مورد نظر خود را مییابد.
پروسۀ مطالعات استونارد، مرز گونۀ انسانی با طبیعت را دنبال میکند. وی مدعی است: «آثار هنری همواره ثبت بخشی از مواجهۀ انسان با طبیعت بودهاند. آنها نشان میدهند که ما چگونه فکر میکنیم و با جهان رفتار میکنیم...» هرکجا و هر زمان که انسان تصویری ساخته است، طبیعت بهنوعی درگیر بوده است. استونارد با این نگاه به طبیعت ـ طبیعت بهمثابه الهه ـ تغییرات عمده در سوژه، سبک هنری، تکنولوژی، محرّکهای فرهنگی و گرایشهای رایج را نشان میدهد، زیرا تصاویر تاریخی مهم بهطور مداوم تکامل مییابند و هنرمندان میآیند و میروند.
اگر نقطۀ شروع را جایی دیگر بگذاریم ـ از ابتدا، از تقریباً 40 هزار سال پیش ـ عاجهای حکاکیشدۀ ماموتها، نقاشیهای غار و مجسمههای سفالی شواهدی را نشان میدهند که انسانها مدتها قبل روی مواد اثرگذاری کردهاند. استونارد با پذیرفتنِ انسانبودن موجوداتی که تصاویر غارها را نقاشیکردهاند، دست به کاری بدیع میزند: او شرم و تردید را کنار میگذارد، آن نقاشان را هنرمند میخواند و در کارِ ایشان حضور همان رشته الهامات و انگیزشهایی را به اثبات میرساند که یک هنرمند را وادار به تصویرسازی میکنند.
در فصول ابتدایی این کتاب، نکتۀ خطرناک، میزان حدس و گمانهایی است که نویسنده درگیرشان میشود. او پس از توصیف تصویر مورد نظرش، در تخیّل خود فرو میرود و حدس میزند که نقاشِ این تصویر قصد «مبارزه» با چه چیز را داشته، نسبت به چه چیزی دچار «وسواسیت» بوده، چه «دانشی» را میخواسته به چنگ آورد، چه چیزی را میخواسته در خاطرها ثبت کند. این همه در کنار ادعای او مبنی بر «نوعی تفکّرِ مبتنی بر تصاویر...» و استفاده بیشازحد شاعرانه او از درام و فاصلهگرفتن از حیطه سوژه اصلی، تقریباً نظریه او را بیاعتبار میکنند.