به گزارش
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، به نقل از آمازون: دکتر لورا مارکس را برای پژوهشهای بدیعش در زمینه «زیباییشناسی بدنیافته» میشناسند. رویکردِ فلسفیِ او عمدتاً برگرفته از آثار ژیل دلوز و پدیدهشناسیِ اگزیستانسیال است. کارهای او حاصل تعامل نزدیکش با جهان هنر و تئوریهایش نه زاده نشاندنِ مفاهیمِ فلسفی در هنر، بلکه زاینده مفاهیم از دل هنر هستند. میتوان گفت پژوهشهای بینافرهنگی مارکس در پی وسعتبخشی به دایره واژگانِ تفکّر غربی با استفاده از مفاهیم برآمده از آثار هنریِ خرده سنّتهای دیگر سرزمینهای دنیا، بهخصوص جهانِ عربزبان هستند.
لورا مارکس شهروند آمریکایی کانداییِ 58 ساله، دانشآموخته رشته مطالعات بصری و فرهنگی در دانشگاه روچستر آمریکا و درحال حاضر استاد مطالعات هنر و فرهنگ در دانشگاه سیمون فریزر در ونکور کاناداست. پایاننامه دکتری او با عنوان «پوستِ فیلم: سینمایِ بینافرهنگی، بدنیافتگی و حواس» The Skin of the Film: Intercultural Cinema, Embodiment, and the Senses در سال 2000 توسط انتشارات دانشگاه دوک (Duke University Press, 2000) کتاب شده است. مجموعهای از نوشتههای تجربی او که در سال 2002 زیر عنوان «لمس: نظریه حسّانی و مدیومهای چندحسی» Touch: Sensuous Theory and Multisensory Media توسط انتشارات دانشگاه مینهسوتا (Minnesota) منتشر شد، به مقوله حواس تنانه آدمی، بهویژه بویایی، اروتیسم و مدیومهای هنری اروتیک میپردازد. او کوشیده است این رویکرد بینافرهنگی را در مدیومهای هنری جدید و نظرگاههای فلسفی مبتنی بر «فرهنگ مادیّت و داده» نیز دنبال کند.
تحقیقات چندین ساله او در زمینههای مذکور و نیز در حوزه تاریخ و فلسفه هنر اسلامی و عرب، راه به تدوین کتاب دیگری به نام «سرّ و بیکرانگی: یک تبارشناسیِ اسلامی از هنر دوران جدید» Enfoldment and Infinity: An Islamic Genealogy of New Media Art برده است. این کتاب که توسط دانشگاه امآیتی در 2010 منتشر شد، پلی میان تفکر دلوز و گوشههایی از فلسفه و الهیات اسلامی میزند و بهواسطه هنر اسلامی نوری جدید بر مدیومهای هنر معاصر میافکند. مباحث این کتاب مبتنی بر نظریهای از خود نویسنده در حوزه زیباییشناسی است که از سال 2002 روی آن متمرکز بوده است؛ نظریه «سرّـفاش» enfolding-unfolding aesthetics.
این متفکر از سال 1990 مقالاتی درباره هنر جهان عرب و مسلمان دارد و طی آن سالها سفرهایی به بیروت و قاهره و دمشق داشته است. وی در حال حاضر مشغول تدوین کتابی درباره مدیومهای تجربیِ هنر در جهان عرب و نیز تکمیل کتاب دیگری درباره زیباییشناسیِ «سرّ و فاش» است.

از مارکس در بسیار کشورهای دنیا برای سخنرانی پیرامون تئوریهایش دعوت شده و نوشتههای او به زبانهای هلندی، فرانسوی، ژاپنی، لهستانی، پرتغالی و اسپانیانیی ترجمه شدهاند. او کیورتور و طراحی برنامههای بسیاری در حوزه هنرِ تجربی برای جشنوارههای متعددی ازجمله فستیوال تصاویر (تورنتو)، فستیوال فیلم کوتاه اوبرهاوزن، فستیوال آرگوسن (بروکسل) و فستیوال فیلم تجربی سئول را بر عهده داشته است. حال مینگریم به مختصری درباره هر یک از سه کتاب او:
پوستِ فیلم: سینمایِ بینافرهنگی، بدنیافتگی و حواس/ سال 2000/ انتشارات دانشگاه Duke

خاطراتی که آگاهیِ فیزیکیِ لامسه، بویایی و حضور تنانه را فرامیخوانند، برای آدمیانِ دورافتاده از فرهنگ اصیلشان، میتوانند شاهراههای اصلی «خانه» باشند. اما چگونه است که فیلمسازان فعّال در گسترههای بینافرهنگی نیز از طریق سینما که یک مدیوم دیداری است، میتوانند آن حسهای فیزیکی مربوط به مکان و فرهنگ را منتقل کنند؟ در این کتاب لورا مارکس پاسخی برای این پرسش دارد که مبتنی بر تئوریهای ژیل دلوز و دیگران است. او توضیح میدهد که چگونه و چرا سینمای بینافرهنگی میتواند بازنمایاننده تجاربی تنانه در دنیایی پسااستعماری و فراملیّتی باشد. نویسنده استدلال میکند که بسیاری از آثار سینمای بینافرهنگی، ریشه در مغفولماندهها و گپهای رهاشده در تاریخ رسمی دارند. فیلمسازانی که بهدنبال بازنمایی فرهنگهای بومی خود هستند، ناگزیر فرمهایی جدید از بیانِ سینمایی را آفریدهاند. لورا مارکس در این کتاب تئوری خود با عنوان «بیناییِ بساوشی» (بیناییِ لمسی) را ـ نوعی بینایی که عملکردش همچون حس لامسه برآمده از خاطرات بویایی و لمسی و ذائقه است ـ مطرح کرده و با این تئوری، شیوههای نوظهور هنر امروز را شرح داده است؛ شیوههای سینمای روشنفکری امروز که در آنها برای انتقال تجربه و خاطره فرهنگی، تعاملی تنانه با بیننده برقرار میشود. نویسنده با بررسیِ ریزبینانه 200 فیلم و ویدئو از آثار بینافرهنگی، نشان میدهد که چگونه چنین تصاویری به بیننده مجال میدهند تا سینما را بهمثابه تنیافتگیِ چندحسی و فیزیکیِ فرهنگ دریابد؛ نه صرفاً یک بازنماییِ دیداری از یک تجربه.
سرآخر اینکه کتاب راهنمایی جامع در معرفی و تفسیر بسیاری آثار مهجور سینمای مستقل جهان نیز هست؛ آثار فیلمسازانی از کشورهای جهان سوم که در آمریکا، کانادا و بریتانیا زندگی و کار میکنند. این کتاب که از پدیدهشناسی، تئوریهای فمنیستی و پسااستعماری، انسانشناسی و علوم شناختی بهره میگیرد، برای علاقهمندان به تئوری فیلم، سینمای تجربی، تجربه پرتافتادگی و دورافتادگی و نقش حواس در فرهنگ، منبعی اساسی خواهد بود.
لمس: نظریه حسانی و مدیومهای چندحسی/ سال 2002/ انتشارات دانشگاه Minnesota

در این کتاب نویسنده در پی شرح و بسط رویکری انتقادی به هنر است که بیش از چشم و نگاه، بر لمس تکیه دارد. وی از طریق تعاملی شدیداً فیزیکی و حسانی با آثار هنری، فهم و تجربه ما از این آثار و به طور کلی، از هنر را غنا میبخشد. جستارهای نقادانه، نظریهپردازانه و حتی شخصی این کتاب، همچون راهنمایی بهسوی گسترش مدیومهای هنری غیررسمی و کمترشناختهشده ده سال اخیر عمل میکنند؛ جستارهایی که ازجمله دربرگیرنده مباحثی پیرامون بازنماییهای جنسی و اخلاقیات، رونق مدیومهای دیجیتال و نیز ظهور یک تمایل اجتماعیِ وسواسگونه به بویایی، هستند. مطالعات او از یک سو آثار هنرمندان مشهوری چون کِن جیکُبز فیلمساز تجربی آمریکایی و برادران کیی، دو انیماتور شهیر در سطح جهانی را پوشش میدهد و از سوی دیگر هنرمندان کمترشناختهشده عرصههای فیلم و ویدئو را معرفی میکند. وی نظریهای ماتریالیستی ارائه میدهد و رابطهای تنانه و اروتیک میان هنر و جهان مییابد. بهدلیل همین رویکرد، مارکس در مقام تکریم و ستایشِ اجساد فانی و فرسودهشونده آثار هنری ـ مانند امولسیونِ فرار فیلم، پایه مغناطیسیِ شکننده ویدئو و نیز هنر وابسته به اینترنت که مستعد وقفه و اختلال است ـ بر میآید. وی همچنین جایگزینی سازنده برای عبارت «مجازی» که تعبیری عام برای مدیومهای دیجیتال و غیرمادی است، پیشنهاد میکند. این کتاب همچون بافهای تنینده از فلسفه، داستان، علم، رویا و تجارب شخصی، دنیایی تازه از مدیومهای هنری را روبهروی خواننده میگستراند.
سر و بیکرانگی: یک تبارشناسیِ اسلامی از هنر دوران جدید/ سال 2010/ انتشارات دانشگاه MIT

محور این کتاب جستوجوی ردپاهای چه فلسفی و چه دیداریِ هنر کلاسیکِ اسلامی در مدیومهای جدید هنری است. هم در هنر اسلامی و هم در هنر دوران جدید، نکتهای مستور وجود دارد که اگر فاش شود، یک جهانِ کامل آشکار خواهد شد. یک گنبدِ قرن چهاردهمیِ مزیّن به هندسهای پیچیده و یک اثر هنری جدید که شکل یک گنبد را با پرتوهای نور ایجاد میکند، هر دو میتوانند در بیننده القاگر احساس غرقهشدن و تعالی باشند. در این کتاب، نویسنده پیجوی چنین شباهتهای دیداریـفلسفیِ پررنگ میان این دو سپهر هنری است؛ مباحثی که از فضای استعاری فراتر میروند و نشان میدهند که کیفیتِ «اسلامیِ» مدیوم مدرن و جدید هنر، میراثی کهن، تاریخی و عمیقاً مستور از هنر و تفکر اسلامی است. او نوعی زیباییشناسی جدید موسوم به «زیباییشناسی سرّ فاش» را پیشنهاد میکند که در آن تصاویر، دادهها و بیکرانگی با هم در روابطی متقابل و رفتوبرگشتی قرار میگیرند: تصاویر، میانجی و واسطه دادهها هستند و دادهها (مانند کدهای کامپیوتری و واژگان قرآنی) میانجیِ بیکرانگی و لایتناهی. نویسنده پس از نشاندادن چگونگیِ سفر تاریخی زیباییشناسی اسلامی به جهان هنر غربی، توازیهای آشکاری را میان آثار هنر کلاسیک اسلامی و مدیومهای هنری جدید ترسیم میکند و در این کار به تشریح و توصیف مصادیقی مختلف میپردازد؛ کلامِ شکفته در تصاویر، خطوط برهمنشسته و سازنده فضاهای فرکتال، «حیاتِ مردۀ» قالیها و ... . به گمان نویسنده فلسفه اسلامی میتواند آورنده شیوههایی پرثمر برای هنر معاصر باشد.
شما میتوانید مختصری از گفتار لورا مارکس در جشنواره فیلم کوتاه تهران را
اینجا تماشا کنید.