شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۲
پیش‌داوری‌ها نسبت به جوامع مسلمان بریتانیایی

سرفراز منظور، نویسنده میانسال پاکستانی‌تبار، در اثر اخیر خود، با عنوان «آن‌ها: آن‌چه مسلمانان و غیرمسلمانان در مورد یک‌دیگر اشتباه می‌گیرند» به سراغ مواجهات مسلمانان و دیگران در بریتانیا می‌پردازد. سیرین کیل، در این مطلب، علاوه بر معرفی کتاب، با او به گفت‌وگو نیز نشسته است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): نویسنده: سیرین کیل/ مترجم سیدامین موسوی‌زاده: هنگامی که سرفراز منظور -برنامه‌ساز، نویسنده و روزنامه‌نگار -کار خود را آغاز کرد، بیش‌تر در مورد تجربیات مسلمان بریتانیایی ‌می‌نوشت. اما انجام این کار به زودی تقلیل پیدا کرد. سردبیران هویت مسلمان او را به قطعاتی تقسیم می‌کردند که مربوط به دین نبود، یا از او می‌خواستند در مورد سیاست‌های پاکستان اظهار نظر کند، البته مانند یک پژوهشگر روابط بیناملل، نه به عنوان فرزند یک مهاجر طبقه کارگر که در دهه 1970 در لوتون مستقر شده‌.


 
منظور می‌گوید: «احساس می کردم به افرادی مانند من فضایی به اندازه ابعاد یک تمبر پستی داده شده است تا بتوانند در آن فعالیت کنند.» به همین دلیل است که پس از انتشار خاطرات وی در سال 2007 با عنوان«سلام از بوری پارک»، که بعداً در فیلم «کورشده با نور» در سال 2019 اقتباس شد، به موضوعات دیگری روی آورد. او مستندهایی را برای رادیو 4 در مورد هر چیزی که بگویید، از لیتل ریچارد و تست‌کریکت گرفته تا جورج هریسون ساخت.
 
اما اکنون، در سن 50 سالگی، منظور با کتاب خود «آن‌ها» به موضوع مسلمانان بریتانیا می‌پردازد، اکتشافی ظریف از زندگی 3.4 میلیون مسلمان ساکن بریتانیای امروز. (این اثر به طور خاص بر مسلمانان نژاد جنوب آسیا تمرکز می‌کند، جامعه‌ای که منظور از نزدیک با آن ارتباط دارد.)
 
وقتی او را در کافی‌شاپی در نزدیکی خانه اش در شمال لندن ملاقات می‌کنیم می‌گوید: «این کتاب می‌تواند این طور به نظر برسد که اوه بله، شما دوباره به مسلمان بودن پرداخته‌اید، اما این چیز دیگری است... این خلاصه‌ای از جایی است که من به آن رسیده‌ام، و نه چیزی که می‌توانستم در اوایل 30 سالگی بنویسم.»
 
در آن‌ها، منظور کلیشه‌های مربوط به مسلمانان بریتانیا را مورد بازخواست قرار می‌دهد: این‌که آن‌ها از مذهبی خشونت‌آمیز پیروی می‌کنند، یا یهودستیز هستند یا به زنان ستم می‌کنند. او هم‌چنین با پیش‌فرض‌های خود، برای مثال در مورد زنانی که نقاب می‌زنند، روبه‌رو می‌شود. او در این کتاب می‌نویسد: «وقتی درباره حملات اسلام‌هراسی به زنان مسلمان با نقاب می‌خواندم، احساس خشم و همدردی می‌کردم، اما هم‌چنین از خود می‌پرسیدم که آیا اگر زنان به هیچ وجه نقاب نمی‌پوشند، برای همه بهتر نخواهد بود.»
 
بعد از ملاقات با چهار زن نقاب‌دار مستقل‌اندیش در لستر، منظور متوجه شد که اشتباه کرده است. «من... مجموعه‌ای کامل از اعتقادات را برای زنانی که نقاب می‌پوشند پیش رو نهادم... و انواع مفروضات را بدون این که تا به حال با هیچ‌کدام از آن‌ها گفت‌وگوی معناداری داشته باشم، مطرح کردم.»

«آن‌ها» گاهی اوقات کاملا شخصی است: منظور در مورد تلاش خانواده‌اش برای پذیرش همسرش، بریجت، که یک سفیدپوست غیرمسلمان است، می‌نویسد. خواهر و برادرهای بزرگ‌ترش در عروسی او شرکت نکردند و مادرش به او گفت: «من هرگز اجازه نمی‌دهم که او وارد خانه من شود.»
 
بعد از حمله به مسجد فینزبری پارک، که در سال 2017 در نزدیکی خانه او رخ داد، منظور تا حدی انگیزه نوشتن کتاب خود را به دست آورد. او از خود می‌پرسد: «آیا کاری می‌توانم انجام دهم تا تغییری ایجاد کنم؟ این جا به طور فزاینده‌ای احساس می‌کنم که یک محیط خصمانه است.»
 
او «آن‌ها» را «مشارکت در گفت‌وگو» توصیف می‌کند. او از روند اخیر کتاب‌هایی که سعی می‌کنند به خوانندگان سفیدپوست در مورد امتیازات خود آموزش دهند یا دستورالعمل‌هایی برای اتحاد ارائه می‌دهند انتقاد می‌کند. او این شکل از انتشار هویت‌های سیاسی صنعت‌محور را محدودکننده می‌داند. منظور می‌گوید: «من از آن‌ها متنفرم.» و مراقب است «آن‌ها» را از این گونه آثار متمایز کند.
 
او در مکالمات اولیه  می‌‌گوید: «این فرض یا انتظار وجود داشت که کتاب بیش‌تر یک مانیفست باشد. اما این چیزی نیست که من به آن علاقه دارم. کاری که می‌خواستم انجام دهم چیزی بود که بیش‌تر در قصه‌گویی ریشه داشت، زیرا، صادقانه می‌گویم، من فکر می‌کنم شما می‌توانید از طریق قصه‌گویی ذهن مردم را تغییر دهید و همدلی بیش‌تر را القا کنید به جای آن که توی سرشان بکوبید و بگویید که آن‌ها متعصب هستند.»
 
در نتیجه، بخش‌هایی باعث می‌شود که خواندن ناراحت‌کننده باشد: منظور از مواجهه با نگرش‌های پیش‌داوری‌کننده در جامعه خود دریغ نمی‌کند، خواه این دیدگاه‌های یهودستیزانه‌ای است که توسط برخی از مصاحبه‌شوندگان بیان شده است، یا دیدگاه تقریباً یکسان آن‌ها مبنی بر این که هم‌جنس‌گرایی یک گناه است. به گفته منظور، بدترین فصل برای نوشتن، فصل مربوط به باندهای استثمار جنسیتی کودکان بود که میراثی پاکستانی ست.
 
او در نظر داشت که موضوع را کاملاً کنار بگذارد. «اما بعدا احساس کردم برخی افراد می‌گویند او فکر می‌کند که او ضربه سختی می‌زند، اما وقتی می‌زند می‌بیند که خارج زده.» منظور مراقب است که اشاره کند که اکثر اعضای باند نظافتچی‌ها مردان سفیدپوست هستند. افراد زیر 30 سال، نه مردانی از تبار پاکستانی یا مسلمان، و این که کودک‌آزاری به صراحت در اسلام محکوم شده است. اما با این حال او در مورد اقلیت کوچکی از مردان پاکستانی که در چنین گروه‌هایی عضو هستند می‌نویسد و تلاش می‌کند تا دیدگاه‌های زن‌ستیزانه‌ای را که چنین رفتاری را دامن می‌زند برجسته کند.
 
آیا منظور نگران است که چنین نوشته‌هایی به نظر نژادپرستانه مبنی بر این‌که مردان مسلمان ذاتا درنده‌خو هستند کمک کند؟ منظور به سرعت مي‌گويد: «من احساس گناه نمي‌كنم. وقتی شما از پیش‌زمینه‌ای مانند من هستید، وقتی با کسی صحبت می‌کنم که دارای پیش‌زمینه‌ مسلمانی است و آن را از من پنهان می‌کند، من می‌توانم به او بگویم، من می‌دانم و شما می‌دانید که این‌ها چرندیات است.» آن‌ها لزوما این پیش‌داوری را برای دیگران نمی‌پذیرند و این پیش‌زمینه بدان معنا نیست که من پرخاشگر هستم. من فقط می‌گویم، بیایید به حقیقت بپردازیم.»
 
او در این کتاب می‌گوید که برخی از نگرش‌های مسلمانان نسبت به حقوق زنان اغلب با مسیحیان انجیلی یا یهودیان ارتدوکس تفاوتی ندارند. منظور می‌نویسد: «امیدوارم آن‌چه نوشته‌ام از جایی صادقانه و دلسوزانه آمده باشد، حتی اگر حقیقتی را که بیان می‌کند برای برخی از افراد ناراحت‌کننده باشد.»
 
از منظور می‌پرسم آیا فکر می‌کند ما در کشوری اسلام‌هراس‌گرا زندگی می‌کنیم؟ پاسخ او به طور مشخص متفکرانه است. او می‌گوید: «مردم می‌توانند چیزهایی را در مورد مسلمانان بگویند – و مردم چیزهایی را در مورد مسلمانان  می‌گویند - که تقریبا در مورد هیچ گروه دیگری تحمل نمی‌شود. این واقعیت که ستون‌نویس‌ها می‌توانند این کار را انجام دهند و هیچ پیامدی ندارد، نشان می‌دهد که چیزهای خاصی وجود دارد. اما در دنیای بیرون از این جا، مردم عموما با مسلمانان دشمنی می‌کنند؟ من دیدگاه خوش‌بینانه‌تری دارم. من اعتقاد ندارم که عناوین رسانه‌های اجتماعی یا روزنامه‌ها لزوما چیزی است که در قلب اکثر مردم وجود دارد.»
 
یکی از جذاب‌ترین برخوردها در «آن‌ها» زمانی اتفاق می‌‌افتد که منظور با گری جونز، سردبیر روزنامه دیلی‌اکسپرس ملاقات می‌کند، کسی که هنگامی که به این سمت منصوب شد، تصمیم گرفت جلوی تیترهای اسلام‌هراسانه‌ای را بگیرد که روزنامه به خاطر آن‌ها بدنام شده بود؛ تیترهایی مانند «توطئه مسلمانان برای کشتن پاپ» و «مسلمانان به انگلیسی‌ها می‌گویند برو به جهنم!» جونز به منظور می‌گوید: «من در اولین کنفرانس خبری خود شرکت کردم و گفتم: «ببین، من می‌دانم که هیچ‌کدام از شما در اتاق نمی‌خواهید بگویید شما نژادپرست هستید، پس ما دیگر این مطالب را منتشر نمی‌کنیم، زیرا این اساساً اشتباه است.» منظور خاطرنشان می‌کند: «چیزی از این دست زهرآگین می‌تواند با تصمیم یک‌شبه یک نفر تغییر کند و کلیت جریان به هیچ وجه تغییر نکرده باشد.»


سرفراز منظور و خانواده‌اش. عکس از پال هانسن/ آبزورور

«آن‌ها» یک کتاب قطعا امیدوارکننده است. او می‌گوید: «می‌خواستم ببینم آیا می‌توان داستانی از امید را بیان کرد که ساده‌لوحانه نباشد.» و منظور دلایل خوبی دارد که معتقد باشد احترام متقابل بین جوامع مسلمان و غیرمسلمان امکان‌پذیر است. مادر خود، پس از امتناع اولیه از ملاقات با همسرش، با عشق به استقبال او در خانواده آمد. تلفنش را بیرون می‌آورد و عکسی از آن‌ها را نشان می‌دهد که یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند. منظور می‌گوید: «مادر و همسر من با هم، خوشحال هستند و به هم لبخند می‌زنند. این چیزی نیست که من در 16 سالگی پیش‌بینی می‌کردم، می‌دانید؟»
 
این رفتار محبت‌آمیز بین مادربزرگ پاکستانی و همسر سفیدپوست پسرش در قلب «آن‌ها» قرار دارد. منظور می‌خواهد که کتابش مسلمانان و غیرمسلمانان را تشویق کند تا اشتراکات خود را تشخیص داده و به تفاوت‌های خود را احترام بگذراند. او می‌گوید: «من باید فکر کنم که این داستان‌ها مهم هستند؛ این داستان‌های مثبت و امیدوارکننده. نه به خاطر ساده‌لوحی، بلکه به این دلیل که این مسائل اهمیت دارند.»
 
 
شناس‌نامه کتاب
They: What Muslims and Non-Muslims Get Wrong About Each Other, by Sarfraz Manzoor, published by Wildfire. 2021
 
منبع: گاردین (با تلخیص)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها