سه‌شنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۴
استات در داستانش به قضاوت‏‌نکردن از روی ظاهر افراد اشاره دارد

معصومه نفیسی، مترجم دو اثر کودک از ایپریل استات با عناوین «سفارش شگفت‌انگیز مادربزرگ» و «بهترینِ بهترین دوستان» گفت: استات به ما نشان می‌‏دهد که مهربانی را علاوه بر کلام، در عمل هم ببینیم. بعد از نجات بچه‏‌آهو، حیوانات درباره‏ خرسی حرف‏‌های مثبتی می‌‏زنند؛ حتی بزرگ‏‌بودن او را که پیش از این، عیب می‏‌دانستند و می‏‌ترسیدند، حالا حُسن او می‏‌دانند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ به نظر می‌رسد ایپریل استات دوست دارد در کتاب‌هایش حرف‌هایی فراتر از سرگرمی به مخاطبانش بگوید: مخاطبانی کوچک. در دو داستانی که امسال از او به کوشش کتاب‌های زرافه (واحد کودک و نوجوان انتشارات سیمای شرق) با ترجمه معصومه نفیسی منتشر شد ما شاهد چنین حرف‌هایی هستیم؛ درباره دوستی، کمک‌کردن به همدیگر و اینکه باید حواس‌مان به اطراف و اطرافیان‌مان باشد. دانستن این مسائل می‌تواند برای کودکان در زندگی خانوادگی‌شان، هنگام بازی با دوستان و بودن در کنار هم در مهدکودک و مدرسه مفید باشد. در ادامه گفت‌وگوی ما را با مترجم این اثر می‌خوانید:
 
ترجمه این دو اثر از ایپریل استات چطور در کارنامه فعالیت شما وارد شد؟
لازم است قبل از جواب به این سوال بگویم که از نظر من کتاب خوب چیست؟ به‏‌نظرم کتاب خوب در درجه‏ اول باید سرگرم‏‌کننده باشد و لذت خواندن به کودک بدهد. تأثیرگذار باشد، کشش و تعلیق ایجاد کند، امید بدهد، باعث بدبینی، ترس، اضطراب و خشونت نشود، مطلق‏‌گرایی و تقدیرگرایی را به کودک منتقل یا تزریق نکند. بنابراین برای انتخاب کتاب، به‏‌دنبال داستان‌‏هایی می‏‌گردم که موضوعات‌شان جهان‏‌شمول باشد؛ یعنی در هر زمان و مکانی بگنجند، مثل: عشق و دوستی، همدلی و مهربانی، تشویق به صلح، اجتناب از جنگ، خشونت و نژادپرستی. همچنین داستان‌‏هایی که نگاه جنسیتی به کودک نداشته باشند؛ یعنی نگاه به دختران و پسران و توانایی‌‏هایشان یکسان باشد. داستان‏‌هایی که کودک را تشویق کنند به تفاوت‌‏های فردی، اجتماعی و قومی احترام بگذارد. برایم مهم است که نکته‏‌های روان‌‏شناختی در داستان مطرح شده باشد؛ به‏‌طوری که کودک با خواندن آن کتاب بتواند احساساتش را بهتر بشناسد و به راه‏‌حل‌‏هایی برای کنترل آنها برسد. کودکان تشویق شوند به اطراف‌شان دقیق نگاه و با تفکر و تأمل راه‏‌حل پیدا کنند؛ اما نکته مهم‏‌تر اینکه همه این مسائل در قالب داستان باشد: خیلی زیرپوستی، ظریف و غیرمستقیم؛ البته که برای انتخاب کتاب، تصاویر هم نقش خیلی مهمی دارند. تصاویر باید زیبا، گویا و پویا باشند تا بتوانند حال‌‏وهوای داستان را به‌‏خوبی منتقل کنند.
درباره کتاب‏‌های خانم ایپریل استات، باید بگویم که به‏‌صورت اتفاقی و در گشت‌‏وگذارهایم در سایت آمازون به کتاب «سفارش شگفت‌‏انگیز مادربزرگ» برخوردم. اول، جذب تصویر کتاب و عنوان آن شدم و بعد، خلاصه داستان، رتبه‏‌‏ای که خوانندگان به کتاب داده بودند و نظرات‌شان نظرم را بیشتر جلب کرد. کتاب را در یوتیوب پیدا کردم تا بتوانم کل داستان را بخوانم؛ از آن خوشم آمد و کتاب دیگر را که همان «بهترینِ بهترین دوستان» بود هم پیدا کردم. هر دو کتاب به موضوع دوستی، مهربانی، همدلی و احترام به تفاوت‏‌ها می‏‌پردازند. هر دو درباره دوستی، مهربانی و درک متقابل هستند و خیلی ظریف مسائل روان‌‏شناختی را مطرح می‏‌کنند و راه‌‏حل می‌‏دهند.

عنوان اصلی کتاب «سفارش شگفت‌انگیز مادربزرگ» متفاوت از عنوان ترجمه شده است. چطور شد که عنوان کتاب تغییر کرد؟
بله، درست است. عنوان اصلی کتاب همان سفارش مادربزرگ است؛ یعنی: «مهربانی را تقسیم کن و نوری بتابان یا شمعی روشن کن». سفارشی شگفت‌‏انگیز که در ابتدا کوکو و خرسی متوجه عمق پیام آن نشدند و همان برداشت سطحی را داشتند که نزد حیوانات بروند و به آن‏ها شیرینی و فانوس هدیه بدهند؛ ولی وقتی داستان پیش می‏‌رود، کوکو و خرسی به‌‏صورت خودجوش بچه‏‌آهو را نجات می‌‏دهند و او در پناه مهربانی‏‌شان قرار می‌‏گیرد. در بخش‏‌های پایانی داستان، خرسی به این نتیجه می‌رسد که: «مهربانی، عشقی است که می‏‌شود به‌‏جای هدیه به کسی بخشید.»، درواقع آن‏ها به مفهوم عمیق پیام مادربزرگ پی می‏‌برند. من فکر کردم عنوان اصلی کمی شعارگونه است و با توجه به اینکه کل داستان حول محور پیام مادربزرگ و مفهوم آن است، این عنوان را انتخاب کردم که امیدوارم برای کودکان جذاب‏‌تر و رساتر باشد.

استات در داستان اشاره می‌کند که کوکو و خرسی از جنبه‌های مختلف با هم تفاوت دارند؛ اما در مهم‌ترین چیزها شبیه به هم هستند که ویژگی مهربان بودن یکی از آنهاست. به نظر شما مهربانی و محبت واقعا می‌تواند تا حدود درخور توجهی، تفاوت‌ها را کنار بگذارد؟
بله، استات در شروع داستان به تفاوت‌‏ها و شباهت‌‏های کوکو و خرسی اشاره دارد: خرسی، بزرگ، کم‏‌رو و خجالتی و کوکو، کوچولو و شجاع است؛ اما هر دو مهربان‌اند. به‏‌نظر من، معمولاً کسی که مهربان است، پذیرش و انعطافش در برابر تفاوت‌‏های دیگران می‌‏تواند بیشتر از بقیه باشد. البته داستان نمی‌خواهد روی این نکته تأکید مستقیمی داشته باشد و آن را پررنگ کند.

آیا واقعا خجالتی بودن می‌تواند دلیل خوبی برای ارتباط برقرار نکردن با بقیه و دوستی نداشتن و تنها بودن کودکان باشد؟
به‏‌نظر من استات در این داستان روی خجالتی‌‏بودن هم مانوری نداده و تأکیدی نداشته است. غیر از شروع داستان، در هیچ کجای دیگر از خجالتی‌‏بودن خرسی صحبتی نشده و نشانه‏‌ای نمی‏‌بینیم. به‏‌نظرم خرسی از بازخورد رفتار دیگران با خودش است که منزوی شده و خجالت می‌‏کشد یا شجاعتش را ندارد که برای دوستی با دیگران قدم پیش بگذارد؛ این‏جاست که همراهی و شجاعت کوکو برای خرسی دلگرمی می‏‌شود و آن‏ها سعی می‏‌کنند به کمک یکدیگر به سفارش مادربزرگ عمل کنند.
داستان‌هایی مانند این اثر می‌تواند گزینه کاربردی برای خانواده‌ها باشد تا کودکان خجالتی خود را از لاک‌شان بیرون بیاورند؟
البته فکر می‌‏کنم این داستان روی خجالتی‌‏بودن یا نبودن کودکان تأکیدی ندارد؛ ولی در کل، داستان‏‌هایی که به‏‌صورت غیرمستقیم به مسائل روان‏‌شناختی می‏‌پردازند، به والدین، مربی‏‌ها و کودکان کمک زیادی می‌‏کنند. این‌طور داستان‏‌ها سن نمی‌‏شناسند و برای همه مفید هستند: هم والدین و مربی‏‌ها و هم کودکان.

به نظر شما چرا حیوانات نوع مهربانی اولیه خرسی را که برایشان هدیه درست کرده بود نپذیرفتند؟
به‏‌نظرم حیوانات قضاوتی سطحی و شتاب‏‌زده داشتند. از جثه بزرگ خرسی این برداشت را داشتند که او حتماً می‌‏خواهد کلک بزند و بدجنس است. استات در قالب داستان به قضاوت‏‌نکردن از روی ظاهر افراد اشاره دارد.

مامان‌آهو در جایی از قصه می‌گوید: «کمک شما به بچه‌آهو نشان داد که راستی راستی چقدر مهربانید!». آیا ایپریل استات به دنبال این بود که نشان دهد شرط مهربان بودن با بقیه، ابتدا بروز عملی آن است نه کلامی؟
فکر می‏‌کنم استات به ما نشان می‌‏دهد که مهربانی را علاوه بر کلام، در عمل هم ببینیم. بعد از نجات بچه‏‌آهو، حیوانات درباره‏ خرسی حرف‏‌های مثبتی می‌‏زنند؛ حتی بزرگ‏‌بودن او را که پیش از این، عیب می‏‌دانستند و می‏‌ترسیدند، حالا حُسن او می‏‌دانند. او را شجاع و همراه، دلسوز و مهربان می‌‏بینند و همه‏ این‏‌ها در عمل اتفاق می‏‌افتد: یعنی در نجات بچه‌‏آهو!

کتاب «بهترینِ بهترین دوستان» اثر دیگری از استات است که باز هم در همان مسیر اهمیت دادن به دوستی و تلاش برای حفظ این رابطه‌هاست. قلم این نویسنده را در روایت یک قصه کودکانه آموزنده چطور دیدید؟
بله، داستان این کتاب هم در راستای اهمیت‌‏دادن به دوستی و تلاش برای حفظ رابطه‌‏هاست. به‌‏نظرم تفکر و زبان خانم استات، همان تفکر و زبان «ارتباط بدون خشونت» است که مارشال روزنبرگ مطرح کرده است. طبق این الگوی ارتباطی، ابتدا گفته‌‏ها، شنیده‌‏ها و رفتارها را دقیق مشاهده می‏‌کنیم و بدون هرگونه قضاوت و ارزیابی، آن‏ها را خیلی ساده بیان می‏‌کنیم. سپس، احساس خودمان را از آنچه مشاهده کرده‌‏ایم بیان و مشخص می‏‌کنیم احساسی که بیان کرده‏‌ایم به کدام یک از نیازهای ما مرتبط است. در آخر، تقاضایی را که از طرف مقابل‌مان داریم، مطرح می‌‏کنیم. به‏‌نظرم خانم استات به‌‏خوبی از عهده‏ این موضوع برآمده است؛ آنجا که پدر پاپی این تکنیک و مهارت را با پاپی تمرین می‏‌کند و به او می‌‏گوید: «بهترین دوست واقعی دوست دارد احساس تو را بداند.» و به پاپی پیشنهاد می‌‏کند با هم تمرینی انجام بدهند.

به عنوان مترجم آثار، به نظر شما چه نکته‌ای در داستان‌های این نویسنده در نگاه مخاطب پررنگ‌تر می‌شود؟
در کتاب «سفارش شگفت‏‌انگیز مادربزرگ»، به مسئله‏ «قضاوت‏» و مفهوم «مهربانی» پرداخته شده است. در کتاب «بهترینِ بهترین دوستان»، استفاده از تکنیک «ارتباط بدون خشونت» پررنگ‌‏تر است.

همان‌طور که اشاره شد این داستان هم به «دوستی» می‌پردازد. چرا پاپی حس مالکانه به کلمنتین داشت؛ ولی کلمنتین دوستی‌اش را وسیع‌تر می‌دید؟
کودکان با یکدیگر متفاوت‌‏اند و به‏‌نظرم نباید به آن‏ها برچسب زد. آن‏ها هم گاهی مانند بزرگترها به ‏‌دنبال پیداکردن دوست صمیمی‌‏اند؛ دوستی که فقط برای خودشان باشد. البته کودکانی هم هستند که ارتباط‏‌های وسیع‌‏تر را می‏‌پسندند و اتفاقاً هر چه دوستان بیشتری داشته باشند، لذت بیشتری می‏‌برند. احتمالاً پاپی در گروه اول است و کلمنتین در گروه دوم.

نوع دوستی پاپی را ما می‌توانیم در کودکان به وضوح ببینیم که مالکانه علاوه‌بر اشیا، به دنبال تصاحب افراد هم هستند و حتی این را درباره پدرومادرشان هم می‌بینیم که دوست دارند صرفا به آنها توجه کنند نه کسی دیگر. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
به‌‏نظرم در این مورد هم کودکان با هم فرق دارند. هم ویژگی‏‌های درونی و فردی هر کودک با دیگری متفاوت است و هم سن کودک می‏‌تواند تعیین‏‌کننده باشد. در کل، نمی‏‌توان همه را مثل هم دید. حس مالکیت در بزرگترها هم دیده می‌‏شود؛ برای مثال مالکیت مرد بر زن و برعکس و خیلی چیزهای دیگر.
 
این کتاب می‌تواند گزینه مناسبی برای مطالعه در مهدکودک‌ها و دبستان‌ها باشد. نظر شما چیست؟
بله، به عقیده من هم گزینه‏ مناسبی است برای آموزش مهارت‏‌ها و تکنیک‌‏های درست ارتباطی.

می‌گویند «نه گفتن» را از کودکی به بچه‌ها آموزش دهید و این مطلب می‌تواند بر این هم صدق کند که صحبت کردن و گفت‌وگو برای حل مشکلات را هم باید در کودکی به کودکان یاد داد. داستان‌های استات آیا این ظرفیت را دارند که ابزار کمکی برای این آموزش‌ها باشند؟
البته در این دو کتابِ استات، به مهارت «نه گفتن» اشاره‌‏ای نشده است؛ ولی آموزش تکنیک و مهارت گفت‏‌وگو و صحبت‏‌کردن برای حل مشکلات، آموزش خیلی مهم و لازمی است و داستان‌‏های استات در این زمینه ظرفیت بالایی دارند.

تصویرگری هر دو اثر را خودِ استات انجام داده است. در مواجهه اول با کتاب‌ها و دیدن تصاویر آن چه حس و برداشت و نظری درباره تصویرگری او داشتید؟
تصاویر این دو کتاب در عین حال که زیبا هستند و رنگ‏‌ها جذاب و شادند، پر از حس‌‏وحال و حرکت‌‏اند و به‏‌خوبی فضای داستان را ترسیم می‏‌کنند. برای مثال: با دیدن تصویرهای کتاب «بهترینِ بهترین دوستان»، احساس غم، شادی، عصبانیت و تنهایی پاپی و همدلی پدر را حس می‌‏کنیم یا در کتاب «سفارش شگفت‏‌انگیز مادربزرگ»، احساس تنهایی خرسی و همدلی کوکو را درک می‌‏کنیم. زاویه دید تصویرگر در برخی تصاویر تغییر می‏‌کند؛ مثلاً نمایی از فراز درختان جنگل داریم که کوکو و خرسی با خستگی در برف راه می‌‏روند. در آن تصویر به‌خوبی احساس آن‏ها را لمس می‌‏کنیم.

آیا اثر دیگری در دست ترجمه دارید؟
بله، چند اثر در دست ترجمه‏ است و چند اثر در مرحله‏ آماده‏‌سازی و چاپ که موضوعات گوناگونی دارند؛ ولی فعلاً هیچ‏‌کدام از این نویسنده نیستند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها