چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۸
لیدیا همانند گل و گیاهانی که می‌کارد، پیام‌آور زندگی است

لاله آتشی، مترجم کتاب کودک «باغبان» معتقد است: بااینکه لیدیا دخترکی کم‌سن‌وسال است، از مهارت مهرورزی و همدلی برخوردار است و تلاش می‌کند رابطه‌ای معنادار با محیط جدید و آدم‌های جدید زندگی‌اش برقرار کند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ کودکان دوست دارند با طبیعت ارتباط بیشتری داشته باشند؛ گاهی با حیوانات بازی کنند و گاهی بزرگ‌شدن گل‌ها و درخت‌ها را ببینند. در دنیای کودکی‌شان هر چیزی مانند انسان‌ها زنده است و زندگی می‌کند؛ گاهی حیوانات را در حال آشپزی می‌بینند و گاهی درخت‌ها را در حال بگووبخند و خوش‌وبش. لیدیا گریس یکی از همین کودکانی است که ماهیت اصلی طبیعت را به‌وضوح می‌بیند. او گل‌ها و گیاهان را دوست دارد و عاشق باغبانی است و مهم‌ترین امتیاز لیدیا این است که مطمئن است طبیعت بر روحیه انسان‌ها مؤثر است و حتما حال آدم‌ها را خوب می‌کند: مثلِ حال دایی جیم. کتاب «باغبان» اثر سارا استوارت قصه لیدیا و تلاش او برای دیدن لبخند دایی جیم را روایت می‌کند و البته در دلش گریزی نیز به رکود اقتصادی کشور می‌زند. این اثر را انتشارات میچکا (واحد کودک و نوجوان مبتکران) با ترجمه لاله آتشی منتشر کرده است. گفت‌وگوی ما را با این مترجم درباره کتاب «باغبان» در ادامه می‌خوانید: 


شما به عنوان مترجم کتاب، لیدیا گریس را چه‌طور توصیف و تعریف می‌کنید؟
لیدیا گریس دختری است که در کودکی با فقر و دوری و دلتنگی مواجه می‌شود و سعی می‌کند با سفر به شهری دیگر و کار در نانوایی دایی‌اش، باری از دوش خانواده بردارد. با اینکه او دخترکی کم‌سن‌وسال است، از مهارت مهرورزی و همدلی برخوردار است و تلاش می‌کند رابطه‌ای معنادار با محیط جدید و آدم‌های جدید زندگی‌اش برقرار کند. لیدیا ناملایمات زندگی را به فرصتی برای خلق زندگی و روابط انسانی تبدیل می‌کند. دستان کوچک لیدیا که وسوسه کاشتن دارند، هم اشتیاق به زندگی را نشان می‌دهند و هم میل به مراقبت از دنیای پیرامون.
 
ترجمه چنین داستانی با این حال‌وهوای زیبا چه تجربه‌ای برای شما بود؟
تجربه خوشایندی بود. لیدیا و مادربزرگ باغبانش را دوست داشتم. تلاش لیدیا برای نشاندن لبخند بر لب بزرگسالان اخمو، هم دلم را به درد می‌آورد و هم برایم الهام‌بخش بود. لیدیا دختری پرانگیزه است که می‌تواند در دنیای خود و اطرافیانش تغییر ایجاد کند.
 
تقابل باغبانی لیدیا و لبخند نداشتن دایی جیم، تقابل جالبی است که در هر صفحه تکرار می‌شود؛ دختر سعی می‌کند گل بکارد و به دنبال لبخند دایی است. این می‌تواند نشان‌دهنده ماهیت طبیعت باشد که بوی خوش‌حالی و امید دارد. نظر شما درباره نوع پرداختن سارا استوارت به موضوع طبیعت در این کتاب چیست؟
بله، گل و گیاه، گل و گیاهی که خود کاشته باشی و بالیدنش را تماشا کرده باشی، بوی امید و زندگی دارد؛ اما ترجیح می‌دهم نقش لیدیا را هم پررنگ کنم. لیدیا خود نیز همانند گل و گیاهانی که می‌کارد، پیام‌آور زندگی است. دنیای بزرگسالان اخمو، دنیایی است فقرزده، شهری است غبارآلود و بی‌رنگ؛ ولی دنیای لیدیای باغبان، دنیایی زنده و رنگارنگ است. معمولاً پسران در داستان‌های کودک سفری دشوار آغاز می‌کنند، بالغ می‌شوند و به خانه بازمی‌گردند، در این کتاب لیدیا دختربچه‌ای زودبالغ است که میل به کاشتن و زیستن را ترویج می‌کند و در پایان به آغوش مادربزرگ باغبانش بازمی‌گردد.
 
بهترین زمان گفتن از طبیعت و توجه به آن، در زمان کودکی است. به نظر شما بچه‌های ایرانی با لیدیا که عاشق باغبانی است چقدر ارتباط برقرار می‌کنند؟
امیدوارم بچه‌های ایرانی با این کتاب ارتباط برقرار کنند و دوست دارم این کتاب مضمون زندگی و مراقبت از زندگی را در ذهن خوانندگان تقویت کند.
 

فرم نامه‌نگاری را چقدر برای سوژه و درون‌مایه این داستان مناسب دیدید؟
فرم نامه‌نگاری از این جهت مناسب است که شنیدن صدای لیدیا را تسهیل می‌کند. معمولا در نامه‌هایی که به عزیزان می‌نویسیم حس‌ها و فکرهایمان را با سانسور کمتر بیان می‌کنیم. صداقتی که در فرم نامه‌نگاری هست، شاید در دیگر فرم‌های روایت‌گری نباشد؛ بنابراین فاصله خواننده با لیدیا کمتر می‌شود، لیدیا را بیشتر باور می‌کنیم و شخصیتش را با وضوح بیشتر می‌بینیم.
 
به نظر شما بچه‌ها داستان‌های نامه‌گونه را دوست دارند؟ چه ویژگی‌هایی در این نوع فرم وجود دارد که مخاطبان کودک یا نوجوان را به خود جذب می‌کند؟
خواندن داستان‌های نامه‌گونه‌ ما را به دنیای خصوصی آدم‌ها/شخصیت‌ها می‌کشاند. در نامه‌ها جزئیاتی هست که شاید در روایت‌های سوم شخص کمتر به چشم آید. نامه رسانه‌ای است نسبتاً غیررسمی؛ نویسنده نامه، خود را واکاوی و تحلیل می‌کند و خواننده را در جریان خودکاوی‌اش می‌گذارد؛ سؤالی را که ناگهان به ذهنش می‌رسد سانسور نمی‌کند و امید و رؤیا و آرزوهایش را با خواننده به اشتراک می‌گذارد. خواننده در جایگاه شخصی امن و امین قرار می‌گیرد و نویسنده را با ترس‌ها و امیدهایش می‌بیند و می‌پذیرد و بدین ترتیب رابطه‌ای صمیمی‌تر بین خواننده و کتاب شکل می‌گیرد. از این جهت به نظرم خواندن داستان‌های نامه‌گونه جذاب است؛ چه برای کودک و چه برای بزرگسال.
 
تصویرگری دیوید اسمال تناسب زیبایی با متن استوارت دارد. نظر شما درباره تصویرگری این کتاب چیست؟
تصویرگری کتاب را دوست داشتم؛ چون فضای بی‌رنگ و غریب شهری را به خوبی نشان می‌دهد. با توجه به اینکه مضمون داستان با فضای شهری پیوندی مهم دارد، به نظرم تصویرگر کار خود را به خوبی انجام داده است.
 
به روزهای پایانی سال و فرا رسیدن عید نزدیک می‌شویم. آیا امسال کتابی خوانده‌اید که دوستش داشته باشید و بخواهید به کودکان یا نوجوانان برای مطالعه در تعطیلات عید پیشنهاد دهید؟
بله؛ البته تا آنجا که می‌دانم هنوز ترجمه نشده است. کتاب «دیوار» نوشته پیتر سیس را توصیه می‌کنم. امیدوارم فرصتی پیش آید که ترجمه‌اش کنم. این کتاب داستان زندگی پیتر سیس، نویسنده و تصویرگر نامی کتاب‌های کودک را به تصویر می‌کشد. اتفاقا بخشی از زندگی پیتر سیس در این کتاب با مرور یادداشت‌های روزانه‌اش که در کودکی و نوجوانی نوشته روایت می‌شود که چندان بی‌شباهت به فرم نامه‌نگاری نیست. «دیوار» اثری گیراست که پایانش بوی خوش امید می‌دهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها