رضا اسماعیلی، شاعر، نویسنده و دبیرعلمی هفدهمین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر تاکید دارد که غلبه ملودی بر متن زمینهساز بسیاری از آسیبهای حوزه ترانه شده و برای بلوغ این گونه ادبی، باید ادبیت و شاعرانگی اصل قرار بگیرد و دنبال خلق شعر- ترانه باشیم.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، یکی از رویدادهای مهم ادبی کشورمان در سال 1401، برپایی هفدهمین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر بود که در این اتفاق فرهنگی بزرگ، بخش قابل توجهی از کتابهای شعر در حوزههای کلاسیک، شعر نو و سپید، ترانه یا محاوره و نیز نقد و تحلیل بررسی و داوری شدند؛ بنابراین میتوان گفت داوری و تحلیل هفدهمین دوره جشنواره شعر فجر میتواند وضعیت فعلی شعر و ادبیات کشورمان را پیش رو قرار دهد. در ادامه گفتوگوی ما را با رضا اسماعیلی، دبیرعلمی هفدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر درباره وضعیت کلی شعر معاصر و چشمانداز آن با نگاه به این جشنواره میخوانید.
با توجه به این که در سال 1401 دبیرعلمی جشنواره شعر فجر بودید و به یک بررسی از وضعیت شعر در سال جاری رسیدهاید، لطفا درباره وضعیت کلی شعر معاصر در قالبهای مختلف صحبت کنید.
وضعیت شعر در سال 1401 از دو منظر فرم و محتوا قابل بررسی است. شعر امروز- بهویژه شعر جوان - از نظر فرم، ساختار و تکنیک در جایگاه شایستهای قرار گرفته و شاهد خلاقیتها و نوآوریهای قابل تاملی در حوزه فرم و صورت شعر هستیم که غیرقابل انکار است؛ اما در ساحت تفکر و اندیشه و گذار از منزل شعار به شعور شعر جوان هنوز نتوانسته است به جایگاه مطلوب و قابل قبولی دست پیدا کند و جز برانگیختن هیجانهای زودگذر و تحریک احساسات، تکانه و لرزه دیگری در جان و جهان مخاطب ایجاد نمیکند؛ تکانهای که منبعث از معرفت باشد، به اندیشه مخاطب تلنگر بزند و باعث نگریستن شود. این کاستی از یک سو معلول نگاه فرمالیستی صرف به شعر و از سوی دیگر استفاده ابزاری از هنر شعر است.
آیا این نقد شما شامل شعر شاعران صاحب سبک نیز میشود؟
خیر. شاعرانی که نگاه هستیشناسانه به شعر دارند و با شعر زندگی میکنند، جان و جهانی دیگرگونه و ذهن و زبانی مستقل دارند. ارجمندی و مانایی شعر این گروه از شاعران، محصول سالها کار و تمرین مداوم، دوری از هیاهوهای ادبی و برخورداری از دانش و بینش ادبی است. در یک ارزیابی کلی میتوان گفت که خون زندگی و زایندگی در جان و جهان شعر امروز جاری است. شعر امروز با وجود نسلی از شاعران جوان و باانگیزه در حال قدکشیدن و بالیدن است و با گذار از دوران آزمون و خطا در حال پوستاندازی و تجدید حیات است.
چشمانداز شعر معاصر را در قالبهای نو، کلاسیک و سپید و بویژه ترانهسرایی چگونه ارزیابی میکنید؟
با مرور کتابهای منتشر شده در سال جاری، بهسهولت میتوان دریافت که رویکرد شاعران به قالبهای نو (نیمایی و سپید) بیش از گذشته است. این رویکرد از منظری امیدبخش و از منظری دیگر نگرانکننده است. گرایش به قالبهای نو اگر مبتنی بر دانش ادبی و نگاه نو به جهان هستی باشد، باعث خلق و آفرینش آثاری متفاوت و قابل تامل میشود؛ ولی متاسفانه در موارد زیادی این رویکرد محصول سادهانگاری و سادهاندیشی در حوزه شعر است که منجر به خلق انبوهی از آثار سطحی و بازاری شده است. از مشابهتهای زبانی و مضمونی میتوان فهمید که بسیاری از شعرها محصول تبعیت از یک نظریه ادبی و فرمول تکراری است. در بسیاری از شعرها نشانهای از کشف و شهود شاعرانه و عرقریزان روحی که لازمه خلق یک اثر تاثیرگذار و ماندگار است، نمیبینیم. به نظر میرسد بعضی از شاعران برای شانه خالیکردن از ریاضتهای کلاسیکسرایی، به قالبهای نو پناه آوردهاند. حال آن که ریاضتهای نوسرایی – به معنای واقعی کلمه – بیشتر از گفتن شعر کلاسیک و سنتی است. بدون اغراق، گفتن شعر نو بسیار دشوارتر از سرودن غزل و قصیده است. کسی در شعر نو به جایگاهی شایسته دست پیدا خواهد کرد که مرحله کلاسیکسرایی را با موفقیت پشت سر گذاشته باشد. نیما، شاملو، اخوان، فروغ و سهراب بعد از فارغ التحصیلی از مدرسه شعر کلاسیک به دانشگاه شعر نو راه پیدا کردند. این دقیقهای است که در شعر امروز مورد غفلت قرار گرفته و به همین دلیل بیشتر شعرهایی که با عنوان شعر نو عرضه میشوند، بیشتر دلنوشته و نثرهای ادبی صرفا رمانتیک هستند تا شعر نو که باید برای آن چارهاندیشی کرد.
برای رسیدن به بلوغ در حوزه ترانه چه پیشنهادی دارید؟
نگاه حداقلی و تساهل و تسامح بیش از حد در حوزه ترانه، این گونه ادبی را از سکه انداخته و به کالایی یکبار مصرف تبدیل کرده است. احساسزدگی مفرط، افراط در تقطیع واژگان، استفاده از زبان دم دستی، هنجارگریزیهای زبانی بیمبنا، هنجارشکنیهای اخلاقی، فقر موسیقایی و گری از آفات ترانههای روزگار ماست. غلبه ملودی بر متن زمینهساز بسیاری از این آسیبهاست و خودباختگی و تسلیم بیچون و چرا در برابر ملودی کار را به اینجا کشانده است. برای بلوغ ترانه، باید ادبیت و شاعرانگی در این گونه ادبی اصل قرار گیرد و به دنبال تولید شعر – ترانه باشیم. متاسفانه بسیاری از شاعران وقتی به حوزه ترانه ورود میکنند، در مقابل ملودی، قافیه را میبازند و نتیجه محتوم این انفعال و عقبنشینی، تولید انبوهی از آثار متوسط و ضعیف و یکبار مصرف است که باید برای آن چارهاندیشی کرد.
تا چه اندازه اشعار شاعران برگزیده این دوره شعر فجر قابلیت ترجمه دارند؟
شعر کلاسیک ما ترجمهپذیر نیست و در ترجمه بسیاری از ارزش های ادبی خود را از دست میدهد؛ اما شعر نو، قابلیت ترجمه را دارد و باید برای بازگردان آثار برگزیده این حوزه برنامهریزی کرد. بدون هیچ شکی آثار برگزیده هفدهمین جشنواره شعر فجر شایسته ترجمه به زبانهای دیگر هستند ولی ترجمه این آثار همت مترجمان و ناشران را میطلبد که امیدوارم این آرزو تحقق پیدا کند.
اگر کتابی در دست نگارش دارید معرفی کنید.
در سالهای اخیر مقالات پژوهشی و یادداشتهای ادبی فراوانی از من در مطبوعات و خبرگزاریها منتشر شده که امیدوارم فرصتی برای سامانبخشیدن و چاپ آنها پیدا کنم. سپیدسرودههای کوتاه خود را نیز برای انتشار آماده کردهام که امیدوارم در آینده نزدیک فرصتی برای عرضه آنها در قالب کتاب فراهم شود.