دوشنبه ۷ آذر ۱۴۰۱ - ۲۳:۲۶
حق‌التصویر من با قیمت چند کیلو میوه برابر است!

به گفته رویا بیژنی، بیشتر کتاب‌های کودک و نوجوان ما ترجمه است نه تالیف؛ بسیاری از ناشران ما بیش از آنکه نشر را یک فعالیت فرهنگی بدانند به آن به چشم یک فعالیت اقتصادی نگاه می‌کنند. از سوی دیگر، نبود قانون کپی‌رایت، یکی دیگر از مشکلات جدی نویسندگان و تصویرگران است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، تاکنون بیش از 90 کتاب برای بچه‌ها تصویر کرده است. تصویرگری مجموعه «ترانه‌های ایمنی» از مصطفی رحماندوست و «قصه‌های کوچک برای بچه‌های کوچک» جزو نخستین کتاب‌هایی بوده که او برای بچه‌ها تصویرسازی کرده است.
رویا بیژنی، سال‌هاست که برای بچه‌ها تصویرگری می‌کند. به بهانه تصویرگری کتابی درباره میرزا حسن رشدیه نوشته حمیدرضا توکلی که از سوی انتشارات شهر قلم منتشر می‌شود به سراغش رفته‌ و با او از تصویرگری گفته‌ایم؛ گفت‌وگویی که در ادامه می‌توانید بخوانید:
 
عده‌ای تصور می‌کنند که تصویر همان نقاشی است و برعکس؛ در صورتی که اگر بخواهیم به شکل حرفه‌ای به آن نگاه کنیم، به جواب دیگری می‌رسیم؛ از نظر شما چه تفاوتی میان نقاشی و تصویر وجود دارد؟
تصویرگری و متن به یکدیگر وابسته و کامل‌کننده هم هستند؛ اما در نقاشی، چیزی روایت نمی‌شود و متنی وجود ندارد.
 
اما نقاشی هم روایت‌کننده ذهنیات نقاش است؟
این گفته، خیلی کلی است به این معنی که تصویرگر می‌تواند متنی در اختیار نداشته باشد؛ اما داستانی را روایت کند؛ در حالی که در نقاشی قصه و داستانی روایت نمی‌شود؛ البته کارشناسان کارهای من را، حدفاصل نقاشی و تصویرگری می‌دانند و من هم اصراری ندارم که یا نقاش باشم یا تصویرگر.
 
پس رویا بیژنی به وابستگی میان متن و تصویر باور دارد؟
بله. کاملا. از نگاه من تصویر، ناگفته‌های متن را تصویر می‌کند و بر آن می‌افزاید و طبیعی است هرچه متن، خواندنی‌تر و جذاب‌تر باشد، تصویر هم، بهتر و کامل‌تر است؛ اما گاهی متن آن‌قدر ضعیف است که تصویرگر ترجیح می‌دهد راه خود را برود؛ گرچه این رویه، نادرست است و به روند تصویرسازی آسیب می‌رساند.
 
به همین خاطر، بعضی تصویرگران ترجیح می‌دهند خودشان بنویسند و خود را به تصویر کردن متن‌های ضعیف مقید نکنند؛ اما رویا بیژنی، خلاف این مسیر را طی کرده؛ یعنی کتاب‌هایی که شاعر یا نویسنده‌شان بوده را تصویر نکرده و برعکس؟
من، متن و تصویر را وابسته به هم می‌دانم در عین‌حال معتقدم، تصویرگر، نویسنده دوم یک داستان است و فکر و ایده خود را دارد. به‌همین‌خاطر دلم نمی‌خواهد که در جایگاه شاعر یا نویسنده، ایده و فکر خودم را به او تحمیل کنم، بلکه دلم می‌خواهد فضایی فراهم شود که متن و تصویر به موازات هم حرکت کنند؛ به گونه‌ای که مخاطب با دیدن تصاویر به داستان پی ببرد یا وقتی داستان را می‌خواند بتواند حدس بزند چه تصویری را درک و برداشت خواهد کرد و این پیوستگی و ارتباط، تنها به متن‌های خوب و قوی مربوط نمی‌شود؛ زیرا یک تصویرگر خوب می‌تواند، فضای داستان را درک کند و به خلق تصاویری بپردازد که داستان را برای خواننده قابل فهم و جذاب‌تر می‌کنند.
 
و این ارتباط میان نویسنده و تصویرگر را چه کسی باید به‌وجود آورد؟
روشن است که ارتباط میان نویسنده و تصویرگر به خلق تصویر بهتر یا حتی نوشتن متن خواندنی‌تر کمک می‌کند و ناشران و به‌طور ویژه مدیران هنری می‌توانند به برقراری این ارتباط کمک کنند. اصلا در بسیاری کشورهای پیشرفته، نویسنده و تصویرگر با هم و در کنار هم کار می‌کنند؛ اما در ایران، ارتباط چندانی بین این دو وجود ندارد و هر کدام، راه خود را می‌روند و این مساله، گاهی به نفع کتاب است؛چراکه بسیاری از نویسندگان ما، تصویرگر را نه یک شخص مستقل که دستیار خود می‌دانند. از سوی دیگر ما ویراستارانی داریم که از نویسنده می‌خواهند برای بچه‌ها از مرگ و درد و بیماری ننویسند. چرا؟ اگر خدای ناکرده زندگی جفا کند و بچه‌ها پدر یا مادر یا یکی از نزدیکان خود را از دست بدهند چطور می‌توانند این اندوه بزرگ را درک کنند و با آن کنار بیایند؟
 
برخی براین باورند که تصویرگری امروز ما از مخاطبان واقعی خود فاصله گرفته و بعضی تصویرگران، تنها به جشنواره‌های خارجی فکر می‌کنند. تا چه اندازه با این نظر موافق‌ هستید؟
من مخالف شرکت در نمایشگاه‌ها و جشنواره‌های بین‌المللی نیستم. طبیعی است که این کار، درک و دانش تصویرگران ما را بالا می‌برد؛اما در هیچ حالتی نباید فراموش کنیم که بچه‌ها، مخاطبان اصلی ما هستند و تصویرگری ما، ارتباط کمی با مخاطب کودک و نوجوان دارد. امروز، تصویرگران ما به بهانه نوآوری، هر روز از مخاطب خود بیشتر فاصله می‌گیرند و من این مدرنتیه و فضای تصویری را نمی‌پسندم. به این معنی که امروز، تصویرگران خیلی هنری کار می‌کنند در حالی که کار نمایشگاهی جدای از کتاب است.
 
اوضاع تصویرگری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
 وضعیت تصویرگری، اسف‌بار است. بیشتر کتاب‌های کودک و نوجوان ما ترجمه است نه تالیف؛ بسیاری از ناشران ما بیش از آنکه نشر را یک فعالیت فرهنگی بدانند به آن به چشم یک فعالیت اقتصادی نگاه می‌کنند و همه اینها موجب می‌شود تا اندک کتاب‌های تالیفی به دانشجویان تصویرگری و کسانی که ابتدای راه‌اند سپرده شود، نه کسانی که سال‌ها تصویرگری کرده و اسم و رسم و اعتباری دارند. از سوی دیگر، نبود قانون کپی‌رایت، یکی دیگر از مشکلات جدی نویسندگان و تصویرگران است. همه این عوامل دست‌به‌دست هم می‌دهد تا من تصویرگر، انگیزه‌ای برای کار کردن نداشته باشم. اصلا در این اوضاع و احوال اقتصادی، امکان گذران زندگی از این طریق وجود ندارد. خود من با حق‌التصویری که به‌عنوان یک تصویرگر باسابقه دریافت می‌کنم، فقط می‌توانم چند کیلو میوه بخرم. شما بگویید چگونه می‌توان به تصویرسازی حرفه‌ای فکر کرد؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها